رفتن به مطلب

سفرنامه دریاچه شورمست


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 43
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

در کل برنامه خوبی بود و اگه اون مشکلات زمان نبود خیلی بهتر میشد ممنونم از تمام کسانی که تو برنامه شرکت داشتند و از مجید و سارا که تمام تلاش خودشون رو برای بهتر شدن برنامه انجام دادن:icon_gol:

لینک به دیدگاه

با سلام

ابتدا یه خسته نباشید به مجید و محمود رضا و مهدی و ممد به خاطر فراهم کردن شرایط ایده آل برای برگزاری تور میکنم

و از همه بجهایی که از کرج و شهرستانهای دیگه اومده بودن مثل هادی گل که پایه همیشگی هست و مهسا خانم و جاوید عزیز و همه کسانی که بعد مسافت باعث نشد که نیان و کنارمون باشن تشکر ویژه ای میکنم

همه بچها عالی همه پایه از دهه 80 دی ها بگیر که تارا کوچولوی خوشگل و دوست داشتنی تا دهه 70 های اووووو اوووو اوووو :whistles:تا دهه 60 های زحمتکش و دهه 50 ایای مهربون:ws3:همه نسلی بودن با هامون همه گل و دوست داشتنی

اسم نمی برم دم هممون گرم حال داد:icon_gol:

ایشالا تورها و سفر های بعدی به مشکل برگشت و ترافیکم نخوریم که عذاب کشیدن این دخترا مکافاتیه این آخرش:banel_smiley_4:

خولاصه که خاطره شد اینم....:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

سلام به همگی:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

 

سفر بسیار خوبی بود از دیدن همه ی دوستان مجازی مستفیض شدیم و کلا با اینکه تجربه های این فرمی قبلا هم داشتم ولی دیدن آدمای مجازی با صورت حقیقی خیلی هیجان انگیزه و یه درصد از جذابیت این سفر ها به اینه :ws3:

 

از مجید سارا جان و همسر گرامیشون آقا محمودرضا و ادمین ها هم تشکر میکنم:icon_gol:

 

 

معنی عان تایم بودن هم فهمیدیم:whistle: حالا بی نظم ها رو اسم نمیبرم خودشون متنبه شدن

 

 

ما که ته نشین بودیم با دوستان و اول از همه از هم صندلی عزیز و خواب آلودم شروع میکنم کهربا :w02: البته ایشون دلیل موجه داشتن

 

دوستان ته که فلوید و مینی و کلاه قرمزی و دلنواز و فرناز که من 60 بار نام کاربریشو پرسیدم ولی باز یادم نموند:icon_pf (34): و آتروس که گذری میومد و میرفت نقش ویبره صندلی ها رو هم داشت تارا و مامان گلش و هادی ناصح که به زور انداختنش جلو که خانوما راحت باشن مثلا:ws3:

 

آقا من همش دورو بریامو یادمه:ws28: حافظم دوبیتیه.....

 

از مسیر رفت که فقط حرکات موزون و ناموزون بچه ها یادمه ....به حمید صفدر نمیاد از این دوستای باحال مثل کسری داشته باشه:w02:

 

 

یه چیزی برای معارفه بگم ،این فرمی که نباید نشست مگه کلاسه که همه رو به تخته باشن بعد یه نفر پشت سرمون بود برمیگشتیم تا ببینیم خب رومون نمبشد برگردیم:ws3: دایره ای بشینید که بهر باشه

 

برای عکس ها هم برای N+1 نفر باید بفرستم خیلی حجم ها بالاست کمی شکیبا باشین:w16:

 

موقع برگشت با بچه ها اغفال شدیم که چایی بخوریم با اینکه احساسات ضد و نقیضی داشتیم و اصلا معلوم نبود وضعیت چیه (بیشتر توضیح نمیدم:icon_pf (34):)

متین جان دستت درد نکنه خیلی چسبید :icon_gol:

 

 

تو مسیر هم ادمین گیر داده بود که تو چرا فعال نیستی .......من جون دارم که فعالیت کنم عایا:4564:؟

 

 

برگشتنی پانتومیم داشتیم رزمایش ثارالله ....:ws3:

مافیا هم بازی کردیم من که بلد نبودم وسطاش اومدم جلو نشستم ،بچه ها خیلی چدی دفاع میکردن فرناز همچین دفاع میکرد انگار الان میخوان ببرنش حبس

 

ولی من مافیا بودم که حرف نمیزدم -محض اطلاع-:w16:

 

 

کلا مسیر برگشت سوژه بود من که جاده رو نمیشناختم مامانم زنگ زده بود میگفت کجایی از آتروس پرسیدم میگه اول بابایی( ما جاجرود بودیم:banel_smiley_4:)

 

یا مثلا اسی یهو میاد میگه الان میرسیم مترو همت منم جو زده با همه خداحافظی کردم ،یه ربی هم سرپا بودیم آخرش فهمیدیم اصلا تا تهران یکی دو ساعت مونده:ws28::ws28::ws28:

 

و در نهایت دوستانی که از انرژی اتمی برخوردار بودن و روی ابی و داریوش و .... سفید کردن مغز مارو هم پوکوندن....:icon_pf (34)::icon_pf (34):

 

آخرشم خواهر عزیزم اومد دنبالم و والسلام:ws3:

 

 

بازم چیزای دیگه یادم اومد میام تعریف میکنم:w02:

لینک به دیدگاه

بنا به همین اسپم ها تشکر از این تالار برداشته شده و گرنه تمام این خاطرات 100 تا تشکر باید بوخوره پاش اسپمها پاک شد اسی خاطرت رو همین ورم کپی کن

دوستان رعایت کنند و اگر عکسی میخواد کسی از چهره افراد بزاره قبلش با مجید و یا صاخبان اون عکس هایی که توش هستن حتما هماهنگ کنه که همه راضی باشند:icon_gol:

لینک به دیدگاه

روز خاطره انگیزی بود

فکر میکردم 8-9 ساعتی اطراق میکنیم و کیفمو سنگین کرده بودم

خیلی وقت بود سفر گردشی نرفته بودم

خیلی خسته ام کرد به خصوص اینکه سه شب قبلش هم خواب درست حسابی ای نکرده بودم

دوستان هم ماشالله همه پر انرژی - یکی باطریش تموم میشد یکی دیگه تازه شارژ میشد

با اینکه خودم اهل سر و صدا نیستم و نبودم ولی نشاط دوستان نشان از سفری خاطره انگیز بود و این خیلی خوب بود

یکی هم بود که میگه اصلا شیطون نبودم :دی این دختر انرژیش اصلا تمومی نداشت :whistle:

اسم نمیبرم همه تو ذهنم هستن ولی برای من جالبتر از همه هنرمندی حمید CFD تو اتوبوس و همینطور اسی که معلوم بود نمیخواد رو کنه :ws3:

 

در نظر داشتم با فلوید هم در مورد برنامه های تالار گپی بزنیم که فرصت نشد

 

از همه دوستان و به خصوص کادر مجرب (آقا مجید - محمود رضا و سارا خانم و البته آتروس ) تشکر میکنم

لینک به دیدگاه

لحظه ها خاطره اند ،زندگی شوق تمنای همین خاطره هاست:w16:

42 سلام گرم و پرانرژی به دوستان با صفا،مهربان و یکرنگ خودم:icon_gol:

در ابتدا می خواستم از مجید تشکر کنم که شاهد فعالیت و استرس بسیار بالاش زمان ثبت نام و هماهنگ کردنای قبل برنامش بودم:icon_pf (34):،مجید جان خدا قوت برادر خسته نباشی:w16::icon_gol:

نمی خوام نام ببرم چون می ترسم کسی رو جا بندازم، از تک تکتون برای خاطره ی قشنگی که ساختین سپاس گزارم،حس خوبی که از این جمع می گیرم رو دوست دارم حسی که تو کمتر جمع بزرگی می شه پیداش کرد77.gif

بسیار بسیار ممنونم از لطفی که به من و محمودرضا دارین9.gif، هر کاری کردیم از صمیم قلب برای شاد کردن دل شما بوده و امیدوارم هر گونه کوتاهی رو به بزرگی دلای خودتون ببخشید و بتونیم با کمک شما معایب و اشکالات رو برطرف کنیم:icon_pf (44):

خوشحالم و به خودم میبالم که دوستانی مثل شما دارم،به امید با هم بودنی دیگه:ws37:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی/ صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

لینک به دیدگاه

سلام سلام به همه دوستای گلی که تو این سفر همراه هم بودیم بالاخره بعد از دوروز من نتم درست شد تونستم بیام

 

خیلی خوش گذشت،واقعا روز خوبی بود

 

یه تشکر ویژه ام از مجید و سارا ومحمودرضای عزیز واقعا زحمت کشیدن ( همچنین مرسی از اینکه من و سر قضیه ارتفاع و اینا تحمل کردین:5c6ipag2mnshmsf5ju3)

 

جای همه دوستایی که نیومدن هم خالی امیدوارم دفعات بعد اونا هم کنارمون باشن:icon_gol:

لینک به دیدگاه

سلام به دوستان عزیزم:icon_gol:

باز هم یک سفر با خاطرات خوب و به یاد ماندنی

جا داره از لیدر خوب و مهربونمون و بقیه دوستانی که برای شکل گیری این سفر زحمت کشیدن و اطلاع رسانی کردن تشکر کنم.

خوشحالم از دیدن دوستان قدیم و همچنین ملاقات بادوستان جدید که برای اولین بار میدیدم چه کسانی که فقط با نام کاربری میشناختم و چه کسانی که حتا نام کاربری هم نمیشناختم (ای روزگار) :ws3::icon_pf (34):

 

 

مقصد که رسیدیم بالا رفتن اتوبوس از اون جاده های پر پیچ و خم با شیب 90 درصد :whistle: رعب انگیز بود...ما دخترا که فکر میکردیم دریاچه همون نزدیکیاست گفتیم پیاده شیم بقیشو پیاده بریم وقتی رسیدیم بالا تازه فهمیدیم چه فکر عبثی داشتیم:icon_pf (34):،دو شبانه روز طول میکشید اون کوهو بریم بالا:ws3:

دریاچه هم خیلی زیبا بود حیف که در شرف تخریبه و بسیاری از درختهاشو قطع کردن و فضای بکر طبیعت اونجا رو فدای کسب و درآمدشون کردن sigh.gif

ولی عجب مناظری داشت...تا چشم کار میکرد جنگل و کوه و ابر

یه گیاهی داشت به نام گزنه که من ندونسته دستم خورد به برگش و خدا رو شکر یکی از بچه های گل شمالی(پاییزه) آشنا بود و بهم یه گیاهی رو داد که به دستم زدم و سوزشش برطرف شد

 

بهترین خاطرات زمان رفت و برگشت تو اتوبوس شکل گرفت

بازی های جالبی که داشتیم مافیا و پانتومیم بود...آخر شب هم که همه بیهوش بودن یک عده با تمام قوا به بازی یک مرغ دارم و هُپ ادامه دادن :4564:

مافیای این بار رو یادم نمیره که چطور من شهروند مظلوم رو میخواستن به عنوان مافیا از دور خارج کنن :vahidrk:

ولی خوشم اومد کیلر رو سریع از دور خارج کردیم :hapydancsmil:

از همه جالبتر زمانی بود که خدای بیچاره از بس داد زد یهو صداش قطع شد دیگه نمیتونست حرف بزنه :ws28:

از همه لحظات برای من خاطره انگیز تر زمانی بود که آهنگ های ابی رو که سالها باهاش خاطره داشتم با بچه ها همصدا خوندیم...ماشالله این پسرا یکهو اوج میگرفتن یکی هم نمیدونم کی بود پاشد ادای ابی رو درآورد خیلی همذات پنداری کرد:ws28:

یه چیز جالب دیگه پسرا اولش به شدددددددددت ناز میکردن برا رقصیدن....اما آخرش هیشکی نمیشست سر جاش همه وسط اتوبوس منتظر آهنگ بودن :banel_smiley_4:

یکی هم بود قدش خیلی بلند بود :ws3: و دقیقا وسط اتوبوس وایمیستاد ما که ته اتوبوس بودیم نیمه اول اتوبوس رو کلا دیگه نمیدیدیم :w000: یه رقص توپ رو از دست دادیم (بعدنا تعریفشو شنیدیم:sigh:)

 

بخوام تک تک بگم خیلی زیاده از لحظات خوبی که داشتیم و اینها اشاره کوچیکی بود از یه روز خیلی شاد و مفرح

البته یه موردی که کمی اذیتمون کرد ساعت برگشتش بود چون گفته بودن ساعت 9 ما برنامه ریزیمون طبق اون ساعت بود و آخرش دچار تنش شدیم.بغیر از این ما بقیش پرفکت بود.

 

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

آقا کیا اون جلو رقصیدن ؟ ما ندیدیم، اعتراااااااااااااااض داریم....والا اسم شمالیا بد رفته شما دست همه شمالیا رو بستین و خبر ندارین

 

  • :w02:
     
     

من سری دیگه وسط میشینم که به همه جا اشراف داشته باشم:a030:

 

  • :ws3:
     

لینک به دیدگاه

دل مونو بردینااااااا... خو یه سر استان مام بیاین ... جاهای خوب زیاد داره ها.. نبینین نصف عمرتون برفناس!

هم دریا میبرمتون هم جنگل هم کوه :w16:

لینک به دیدگاه

چرا دیگه کسی نمیاد خاطره بگه؟:ws3:

 

**به خواهشی که از دوستان گلم دارم و میدونم همگی رعایت میکنن اینه که عکس هایی که من توشون هستم تو فیس بوق نذارین لطفا!**

 

من خودم هر از گاهی برای اطلاع از حال دوستانی که دوردست هستند به فیس بوق سر میزنم ولی عکس و اینا باید مدیریت بشه به نظرم!

 

 

--------------------------------

 

و یه خاطره از برگشت:ws3:

 

دوتا فال برام گرفتن یکی تارا 9 ساله یکی کهربا N ساله از تهران

 

تارا فال انگشتی گرفت برام ظاهرا من لباس عروسم آبیه و لباس شوهرم هم نارنجیه(دقت دارین آبی و نارنجی رنگای مکمل هستند و ما زوج خوشبختی میشیم:w02:) بعد گفت 7 تا شوهر میکنی

:ws47::ydm47612zsesgift969:53tnkbetm2eof1u84pj احتمالا منظورش 7 امی بود.....

 

بعد گفت 2 تا پسر داری که دکتر میشن:ws31:

 

 

فال بعدی رو کهربا گرفت گفت از خرزوخان خیلی دوری ولی از هم خوشتون میاد هیج رابطه ای هم با هم ندارین:ws47::biggrin::girl_in_dreams:

 

 

 

دیگه این طوریا....:ws3:

لینک به دیدگاه

باز هم از سـارای عزیــز و همسر گرامی شون و مجیـد عزیـز تشکــر می کنـم. :icon_gol:

 

 

خاطرات سفر خیلی زیـاد هست. در مسیر رفت و برگشت، زمان ناهار ، کنار دریاچه و...

 

البته زمان برگشت بازی پانتومیم و گروهی که با هم بازی می کردیم، خیلـی خوب بود... :ws28:

 

چند نفر هم جزئی مصدوم شدن! اون کسی که زنبور نیشش زد در چه حالـه؟! :th_scratchhead:

 

با اینکه همه ناهار خورده بودن، ولی زمان برگشت بیشتر از زمان رفت خوراکی خورده شد! :persiana__hahaha:

 

 

احسان هم به نکته ی خوبی اشاره کرد،آقای راننده واقعاً خسته شد. چند ساعت رانندگی با اونهمه سر و صدا...! هر چند زمان پیاده شدن بهش خسته نباشید گفتم، ولی میدونم که خیلی خسته شد...:hanghead:

 

از همینجـا اعتراضی هم بکنم به اون دوستانی که به تاپیک و صحبت های لیدر عزیز کم توجهی کردند! :w000: خیلی از دوستان صبح دیر رسیدند و زمان حرکت با تاخیر بود. :w000:

 

وقتی کسی زحمت میکشه و برنامه ریزی انجام میده، همه باید به صحبت های ایشون توجه داشته باشند. این برنامه ریزی ها برای رفاه حال خود شما و دیگران هست. باید به هم احترام بگذاریم.

 

 

در پایان از همه ی دوستــان باز هم متشکـــرم... :icon_gol:

لینک به دیدگاه

نمیدونم چرا اینجا اینقدر خلوت و سوت و کوره!

 

خاطره زیاد دارم موندم کدومش رو بیام تعریف کنم!

 

راستی هر 3 تا دوستام هم از مسئولین تور تشکر کردن و به من گفتن که حتما توی تاپیک تشکر کنم از همه مسئولین!

 

چند تا عکس هم گرفتم توی پست بعدی میزارم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...