S.F 24,931 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۵ ado ], adod ffdشیخ چو شیخی ببیند خوشش آید خخ fs kyc 'tjd dh ado از منزلتش غیر، نداند نداند نداند یا ارشد ماهیت تاپیک اسپمه یا آراتاش! وای بر اسپم کننده تاپیکهای ایلیا ک آنان را رنجی عظیم و دردی سهمگین در انتظار است. آیا ایمان نمی آوری؟ :179: 2 نقل قول لینک به دیدگاه
آرتاش 33,340 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۵ fs kyc 'tjd dh ado از منزلتش غیر، نداند نداند نداند یا آراتاش! وای بر اسپم کننده تاپیکهای ایلیا ک آنان را رنجی عظیم و دردی سهمگین در انتظار است. آیا ایمان نمی آوری؟ :179: یا ارشد چرا چون میکنی ایمان؟اون یکی یا ارشد و میگید؟آوردن نیاز ندارن که خودشون میان:biggrin: باشه من به راه مستقیم هدایت شدم هم اکنون میرم چله نشینی اختیار کنم:14k8gag: 2 نقل قول لینک به دیدگاه
آرتاش 33,340 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۵ اینم یه چایی برای به راه راست هدایت شدن مصی اومدی هل بیار 2 نقل قول لینک به دیدگاه
masi eng 47,044 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۵ اینم یه چایی برای به راه راست هدایت شدنمصی اومدی هل بیار دستت دردنکنه چشم دفعه دیگه میارم 1 نقل قول لینک به دیدگاه
Coral_Mary 470 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۹۵ پاییزجان این تپش و عشق در حال و هوای تو چیست؟ چرا فقط تو اینگونه ای؟ مگر می شود اینهمه زیبا بود در میان این چهار رنگ فصل ها... مگر می شود در تو عاشقی نکرد... شعر نگفت... اشک نریخت... دوستت دارم پاییز، دوستت دارم... اگر راه دارد لطفا کمی زودتر بیا... 2 نقل قول لینک به دیدگاه
S.F 24,931 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۵ در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است . از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است . در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند . در این زنجیریان هستند مردنی که در رویایشان هر شب زنی در وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد . شاملو 7 نقل قول لینک به دیدگاه
sam arch 55,878 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۵ شبستان را خاکی برداشتی و هر کس بر این خاک فوت می کند از تنبلی حتی خاک های شبستان هم توان ان ندارند که دل از کف چسبنده ی شبستان بردارند.. چسبندگی که همه فکر میکنند از عسلی ست که موقعی خوردن صبحانه ی کاری با اهالی شبستان از لقمه ی کره و عسل ایلیا نامی ریخته شده که عسل رو ریخت ولی نیومد تِی بکشه! و اوی همان کس است که تا نیایید و تی را نکشد..این غبار از دل این چسبندگی بر نیاید... او را دو نصیحت دارم... اول بیایید! دوم باید بیاید!:cryingf: 6 نقل قول لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24,157 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۵ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمیکند شب من کی سحر شود... 5 نقل قول لینک به دیدگاه
آرتاش 33,340 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۵ یادت ای حضرت دوست( همه بچه ها) بخیر 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Tamana73 28,812 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۵ ولی تو... یک اتفاق خوبی! مثل یک گل... وسط صحنه ی جنگ. 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28,167 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، ۱۳۹۶ کاین چنین رفته ست در عهدِ ازل تقدیرِ ما 2 نقل قول لینک به دیدگاه
آرتاش 33,340 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۶ دلم هی بگی نگی برا بچه های قدیم تنگ شدخوش باشید بروبچ 1 نقل قول لینک به دیدگاه
soheiiil 24,250 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۸ در این حریم شبانه ستم گرفته در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته رفیق روزهای روشن رهایی من ستاره ها را صدا بزن دلم گرفته نقل قول لینک به دیدگاه
Tamana73 28,812 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۴۰۲ شهنوازی کن نگارا،ساز میخواهم چکار؟ نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .