رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

بوطیقای معماری از اون دست کتاب هایی هست که هر دانشجوی معماری باید اون رو یک بار تورق کنه...

 

بعضی از مباحث جلد دوم این کتاب رو (بوطیقای معماری-آفرینش در معماری- جلد دوم:راهبردهای محسوس به سوی خلاقیت معماری) با هم ورق می زنیم....تا محرکی باشه برای تهیه و مطالعه ی کتاب...:icon_redface::icon_gol:

ldu4wwp4enxuu14mk2l.jpg

 

.

.

.

 

هندسه وخلاقیت

 

 

خطوط و اشکال را می توان به دو روش ترسیم کرد:

 

1)از طریق ریاضیات و معادلات تحلیلی

 

2)از طریق ترسیم هندسی با کمک ابزار هندسی

 

 

در روش اول،خطوط و شکل ها از طریق ارجاع یک سیستم مختصاتی ترسیم و اصلاح می شوند.این روش دشوار،وقت گیر و کم دقت است چرا که شخص همواره ممکن است در اندازه گیری اشتباه کند.موقعیت دقیق نقاط را از دست بدهد و به نتیجه ای اشتباه دست دهد.

 

دقت و درستی ابزارهای هندسی همیشه از انتزاع اعداد و معادلات اطمینان بخش بوده است.بنابراین انسانها به هندسه بیش از ریاضیات گرایش داشته اند.

 

 

1.هندسه به ما امکان می دهد اشکال متصور هندسی را به راحتی ادراک کنیم

 

2.هندسه به ما توانایی دقیق اشکال را می بخشد.

 

3.هندسه به واسطه حضور ناب و کمال صراحت اشکال هندسی می تواند به هر کس لذتی الهی اعطا کند.

 

4.علم هندسه مشکل ذاتی نهفته در هندسه اشکال را حل کرده است بنابراین به ما مجموعه ای از اشکال از پیش آماده شده را به دست می دهد که می توانند به روش های متنوعی به کار برده شوند.

 

 

زیبایی شناسی با مستطیل شروع می شود،و با اشکال هندسی پیچیده تر،غنا می یابد.این گونه به نظر می رسد که به تعداد تمامی انسانها عقاید متفاوت وجود دارد،و هر چه افراد از بکارگیری اشکال صریح هندسی بیشتر دوری جویند،امکان توافق عمومی نیز به همان میزان دشوارتر می گردد.چنین مشکلاتی در استفاده از اشکال مربع،دایره،یا دیگر شکل های هندسی که در خود ویژگی صراحت بی همتایی دارند،بروز نمی کند.

 

((صراحت شکلی))،خواه ذاتی و خواه مصنوع بشر،از زمان های قدیم برای فلسفه،معماران،و زیبایی شناسی موضوعی مهم بوده است.صراحت شکلی نشانه چیرگی بشر بر طبیعت و همچنین چیرگی کیفیت های الهی است.افلاطون اولین کسی بود که ((صراحت))ذاتی و قوانینی را که براحجام هندسی حکم فرما هستند،بیان کرد.این احجام پس از مرگ وی ،احجام افلاطونی نامیده شدند.

jg7ewfy6lht0x3lkdrxw.jpg

لینک به دیدگاه

جاذبه هندسه

 

هندسه از زمان های کهن انسان ها را مفتون خود ساخته است.فلاسفه ای چون افلاطون،فیثاغورس و ارشمیدس،پادشاهانی چون تولمی و معمارانی چون ایمهوتپ، ایکتینوس، آنته میوس و ایزیدوروس،ریاضی دانان و هندسه دانان بزرگی بوده اند.

 

هندسه به مثابه علم،دارایی و ((سلاح مرموز)،کشیشان و فراعنه را در حفظ برتری شان بر دیگران یاری می کرده است.آنها می توانستند از هندسه برای مساحی زمین،اندازه گیری فاصله میان ستارگان و نیز برای ردیابی استفاده کنند.در ابتدا هندسه ابزاری مانند تفنگ بود و تنها معدودی از افراد شیوه استفاده از آن را می دانستند.علاوه بر مفید بودن واقعی آن هندسه به راز دانانی که از راز آن با خبر بودند،حالت روانی ویژه ای اعطا می کرد.بعدها هندسه دلمشغولی فرقه یسوعیون شد که فرضیات آن را مورد تردید و تحقیق قرار دادند،و با ارائه تاویل های جدیدی از آن،خود را جاودانه ساختند.

 

 

معماران همیشه در زمره سر سپردگان و کاربران علمی هندسه بوده اند،آنها در هندسه اقلیدسی سیستمی کامل از اصول و حقایق را یافتند که برمبنای آن توانستند تصمیم گیری های عملی،و نهایتا ساختن بناها را ممکن سازد.هندسه به دلایل متعددی منبع جذب معماران بوده است:

 

1-هندسه دستمایه ای از اشکال صریح معقول را(اشکالی که برهان مدلل وجودی شکلی خود را ذاتا به همراه دارند)به معماران ارزانی می کند.

 

2-هندسه باعث می شود معماران در استفاده از اشکالی که می توانند در صورت لزوم بدون هیچ ترسی از خطای عملی تکثیر یا تکرار شوند،با خاطری آسوده عمل کنند.

 

3-هندسه حتی در شرایط محدود کننده انتخاب شکلی از پیش تعیین شده به معماران آزادی فوق العاده ای می دهد(مستطیل،و همین طور دیگر اشکال را می توان با تناسبات نامحدودی برداشت کرد)

 

4-هندسه،در عین انضباط بخشیدن به معماری و معماران در جهان مادی ،امکان استعاری تقرب به خداوند و امر آن جهانی و الوهی را نیز-از طریق استفاده از اشکال صریح جهانی(مربع،دایره و کره)-به آنان عطا کرده است.

 

5-هندسه به معمار اطمینان خاطر می بخشد،ضمن اینکه از طریق احساسات متفاوتی که به وسیله تناسبات گوناگون فرمی به وجود می آورد،گستره ای از انگیزش درونی را ممکن می سازد.

 

6-هندسه نیروی وحدت بخش ارتباط درونی را میان رازدانانی که به اسرار آگاه بودند،به وجود می آورد و بنابراین به عنوان وسیله تمایز هویت حرفه ای و اجتماعی تلقی می شد.

 

7-هندسه فرصت بیشتری برای تفکر و نیز دستکاری و استفاده بهینه از اشکال از پیش انتخاب شده را به معماران داده بود تا اینکه وقت خود را هر بار و بیهوده صرف ابداع شکل های جدید نکنند.

 

 

 

اشکال هندسی

 

اشکال هندسی را می توان از دیدگاه معماری به سه دسته تقسیم کرد:

 

1-((فرم الوهی)) شکلی که وجودش انکارناپذیر و صریح است.

 

2-((فرم آزاد))که وجودش مبتنی بر تصمیم گیری شخصی طراح است(منحنی هایی که منشا معینی ندارند و نیز اشکال ناآشنا)

 

3-((فرم ترکیبی))اشکال هندسی که حاصل ترکیب قسمت هایی از ((فرم الوهی)) و ((فرم آزاد))هستند.

 

 

 

هر یک از دسته بندی های مذکور،برای گونه های ساختمانی معین –بیش از دیگر گونه ها-مناسب به نظر می رسد.این دسته ها در گونه های ذیل مورد استفاده واقع شده اند:

 

1-در ساختمان های تک عملکردی که به عنوان پدیده های هندسی بزرگ مقیاس ادراک می شوند.

 

2-در گونه های ساختمانی پیچیده که از طریق فرم های هندسی شناخته شده و مجموعه ای از فضاهای هندسی که از مفصل های مدولار متنوع استفاده می کنند، شناخته می شوند.

 

3-در ترکیب های ظاهری فرم های آزاد و الوهی،در مجموعه های ساختمانی تک عملکردی یا چند عملکردی.

 

4-در ترکیب های دلبخواه.

 

 

لینک به دیدگاه

هندسه و ساختمان تک عملکردی

 

ساختمان تک عملکردی در طول تاریخ همواره حضور داشته است.مگارون،اهرام ثلاثه، معبد، ورزشگاه، باسیلیکا، آشیانه هواپیما، پاویون هواپیما، گلخانه و پل معلق، مصادیق بارزی از الگوهای ساختمان تک عملکردی هستند.

 

این قبیل ساختمان ها اغلب توجه دانشمندان و زیبایی شناسان،معماران و هندسه دانان و بعضی اوقات مهندسان خبره را به خود جلب کرد.

 

در مگارون ساده ترین خطوط هندسی، یعنی خط مستقیم، و مسلم ترین قانون طبیعت، یعنی قانون جاذبه، به کار رفته است.

3m014p9w7926sft8isd4.jpg

 

bhnk88tfbbgnnw7puxa0.jpg

 

کاربرد مثلث به وضوح در اهرام ثلاثه به چشم می خورد، در حالی که کاربرد دایره، مربع، مستطیل، احجام استوانه ای ، کره ای و نیم کره ای را در کلیسا های مسیحی –بیزانسی، گوتیک، رمانسک و معماری مسلمانان می توان یافت.

 

اگر قاعده ای کشف می شد، مانند یک مدول یا یک ((همخوانی)) متناسب میان اجزاء و کل، آن ترکیب به عنوان ترکیبی ((همنواء)) در نظر گرفته می شد، ترکیبی که در آن هر چیز با چیزهای دیگر در همخوانی به سر می برد، ترکیبی که در آن اجزاءاز قوانین کل پیروی می کنند و بر عکس.ایده ((ترکیب همنوا))به عنوان کیفیتی مثبت در معماری، از زمان ارشمیدس پذیرفته شده است،و او اولین کسی است که این واژه (ترکیب همنوا) را به کاربرد.

 

بحث کلی زیبایی شناسی معماری کلاسیک و معماری کلاسیک و معماری دوره رنسانس درباره ساختمان تک عملکردی و مفهوم همنوایی بوده است.از پلادیو تا سرلیو در طول دوره رنسانس ،از ماتیلاگیکا و ویتکاور تا الکساندر زونیس و لیان لفور در قرن بیستم،گفت و گو درباره ظرائف ارتباطات میان اجزاء و کل و تکامل حاصل از ((همنوایی))بوده است.

 

معماری مدرن ،با دل مشغولی ساختن بناهایی که هر چه بیشتر از طریق کاربرد شگردهای ماشین اقتصادی باشند،ساختمان تک عملکردی را از ظرائف جزئیات نمای آن محروم کرد،و در عوض بر پیکربندی هندسی کلی ساختمان متمرکز شد.

 

h056fu25nq7v5dv34w.jpg

لینک به دیدگاه

ساختمان های پیچیده و زمینه های هندسی

 

ساختمان امروزی با پیچیدگی عملکردهایش مشخص می شود،اجتماع عملکردهای زیاد در یک ساختمان به دلایل اقتصادی (هزینه زمین،هزینه ساخت)برای بهره بردار امری اجباری و اجتناب ناپذیر شده است.ساختمان یک دانشکده در دانشگاه یا یک اداره مرکزی شهر یا مجموعه های تفریحی و تجاری مصادیقی از ساختمان های چند عملکردی هستند.

 

1-از طریق همساز کردن نیازهای عملکردی مختلف زیر پوشش یک حجم کلی (در ابعاد یک بلوک شهری).نکته های اصلی و عمده ای که باید مورد توجه خاص طراح قرار گیرند،هماهنگی و مقیاس سازه ای عملکردی هستند.تالار سخنرانی شیکاگو اثر لوییس سولیوان (89-1887)،و ساختمان دنستو در ازاکا اثر کنزو تانگه(دهه1960)نمونه های مناسبی از این راهبرد هستند.هر دو ساختمان سایت های بزرگی را اشغال کرده اند،هر دو عملکردهای مختلفی را در روشی متراکم همساز کرده اند،و در عین حال هر دو از طریق ((روش بیان))شکلی و سازه ای مناسب،گویای گوناگونی درونی هستند.

 

2-از طریق تفکیک و جداسازس مشخص بخش های عملکردی مختلف،همسازی هندسی-آن گونه که پاسخگوی نیازهای عملکردی هر بخش به طور مجزا باشد-و بیان مناسب هر عنصر هندسی به عنوان بخشی از ترکیب کلی،در این حالت،باید به درجه نسبی وحدت توجه بیشتری کرد.

تالار سخنرانی شیکاگو اثر لوییس سولیوان (89-1887)

8bmmwwydq59l8805dh0e.jpg

 

لینک به دیدگاه

زمینه های هندسی

 

شبکه هیپودامی یک زمینه هندسی 90درجه است.الگوهای ماندالا زمینه های هندسی چند ضلعی دارند.همچنین می توان از زمینه های هندسی ترکیبی-ترکیبی از هندسه متعامد و هندسه دایره ای-نیز سخن گفت.این زمینه ها می توانند((یک نوا))(یا یک مدولی)،یا ((چند نوا))(یا چند مدولی)باشند.زمینه یک نوا بر مبنای یک مدول است.زمینه های چند نوا از ترکیب تعداد زیادی مدول با یک تقسیم کننده مدولار ساخته شده اند که می توانند اندازه های مختلفی را در خود جای دهند.

 

زمینه های هندسی معماران را از زمانهای دور مجذوب خود ساخته تا جایی که معماری مسلمانان در موارد بسیار از این شیوه استعانت جسته است.در این نوع معماری زمینه های هندسی یکنواخت برای بدست دادن نتایج عملکردی هم مقامی و جهانشمولی با یکدیگر آمیخته شده اند.

 

برای مثال مسجد فضایی عام برای بسیاری از عملکردهایی است از جمله مکانی برای نمازگزار،مامن شب خانهخ به دوشان و دادوستد که بوسیله سنگها و دوایر هم مرکزی که بر روی طاق و تویزه های راست گوشه یا چند ضلعی نشته اند بوجود آمده است.نوع دیگری معماری که در قرن شانزدهم مرسوم شد((چند نواختی))بود.که بهترین نمونه آن مسجد سلیمان در استانبول است.بروس گاف در کاربرد زمینه های هندسی ترکیبی استاد بود بطور موفقیت آمیز شکل های هندسی متنوع بدون تسکین عملکرد به پیشداوری هندسی ،مهارت خود را به اثبات رسانده است.

 

یک نمونه بسیار ویژه از زمینه های هندسی ترکیبی،خانه شخصی جان پورتمن معمار است.این خانه زمینه ای است مرکب از دوایر،مربع ها،و مستطیل های مرتبط.اکثر زمینه های هندسی که لویی کان به کار برده است،ساده و بی پیرایه و زاست گو هستند(او زمینه های ترکیبی و مثلثی را تنها در پلان مرکز حکومتی در داکا به کار برده است.

 

نخستین نمونه ای که میزان آزادی ممکن،قابلیت های فضایی و میزان حصول وضعیت های بسیار موزون را از زمینه های هندسی راست گوشه به نمایش می گذارد،خانه کودکان در آمستردام اثر آلدو وان ایک است.

 

تمامی این معماران از هندسه و زمینه های هندسی،آنچه که ما آن را ((رویکرد هندسی اقلیدسی)) می نامیم، برداشت کرده اند.

 

 

 

جامع گرایی هندسی

 

جامع گرایی هندسی،ترکیبی است از ((آزاد سازی هندسی))و((زمینه های هندسی))این حالت به بهترین نحو با چند مثال شاخص –نظیر ساختمان های الوار آلتو،مثل ساختمان مهندسی اتانیمی،سالن فنلاند و کتابخانه سانیایوکی-روشن می شود.تمامی این آثار نشانگر اختیار معمار در ((در هم آمیزی))خانواده های نظام هندسی است که تماما منطقی اند،عملکرد خود را بیان می کنند،ودر عین حال از نظر عملکردی نیز خودکفا هستند.

 

این نوع استفاده از هندسه به پژوهش های فراگیر طراح نیازمند است،چرا که هدف آن دست یافتن به تطابقی همخوان از نظام های هندسی در پلان و نیز در مقطع است،به گونه ای که بطور همزمان پاسخگوی مسئله هماهنگی سازه ای میان عملکردهای مختلف ساختمان باشد و باعث از دست دادن منظر جذاب نمای خارجی ساختمان(از طریق وحدت،تکمیل یا تضاد)و مقیاس مناسب ساختمان نیز نشود.

ساختمان مهندسی اتانیمی

 

h7033oyioreki9xzqi8f.jpg

لینک به دیدگاه

تلاش های متاخر:فراسوی هندسه اقلیدسی

 

کل مجموعه هندسه اقلیدسی و به ویژه قضیه پنجم آن ،که مدعی است دو خط موازی هیچگاه یکدیگر را قطع نمی کنند،بارها،و خصوصا در طول دو سده گذشته،مورد تردید واقع شده است.عصر حاضر کل مجموعه دانش هندسی و ریاضی را مورد تردید قرار داده و در افق های ریاضی و هندسه نو به کاوش های عمیق تری پرداخته است.معماران بسیار معدودی با مفاهیم و کاربردهای هندسه های غیر اقلیدسی-که در واقع بیان هنر هندسه در روزگار ماست-آشنایند.

 

گیکا-کسی که از هندسه اقلیدسی حمایت می کند ((هندسه اقلیدسی غیر از موشکافی کردن قدرت خلاقه هنرمند،انتخاب های متنوع گسترده ای را در قلمرو ترکیب همنوا بر او می گشاید))-از برنامه کار طراحی ناپدید شده اند.

 

دهه شصت زمانی بود که فن آوری ساختمان و سازه را مهندسان بزرگی چون نروی به خدمت گرفته بودند،و پس از تلاش های فراوان و پیشنهادهای او بود که معماران بار دیگر خود را با هندسه دقیق درگیر کردند-آن گونه که پیشینیان عصر گوتیک با آن آشنا بودند.تاثیر و همفکری مهندس دیگری به نام آگوست کومندانت بود که باعث لویی کان به هندسه به عنوان نظامی از ساختار،نظم و ریتم برای سازماندهی های ساختمان های اصلی اش بنگرد.

 

 

 

برنامه کار طراحی

 

برنامه کار طراحی باید شامل تمرین هایی در تمام زمینه های اکتشافات هندسی باشد.در هر حالت باید پیچیدگی را همراه با رشد توانایی های نقادانه طراح به طور فزاینده ای تقویت کرد.

 

اگر دانشجویان تنها به خاطر پپیچیدگی و علاقه به ماکت های سه بعدی خوش ترکیب پیچیدگی فضایی را بپذیرند،به عادت نامناسبی دچار می شوند.

 

اگر دانشجویان نیاموزند که این ماکت ها را به عنوان فضاهایی در نظر بگیرند که مردم در آنها زندگی می کنند،راه می روند و مسیر خود را می یابند ،می توانند بسیار نامناسب و فریب آمیز باشند.هدف باید در نظر گرفتن هندسه برای اهداف معماری باشد.زیرا هندسه می تواند مانند تار عنکبوتی باشد که در آن به جای حشرات ،عنکبوت به دام می افتد،به تعبیری اولین قربانی آن معماری است که به خاطر به دام انداختن مردم و عملکردها در ساختمان های بی روح نام آور می شود.

 

 

 

نقش طبیعت در خلاقیت معماری

 

ارتباط با طبیعت ضروری ترین شرط برای هنرمند است هنرمند انسان است او خود طبیعت است بخشی از طبیعت است در میان فضایی طبیعی. ) پل کله(

طبیعت همه جا هست.طبیعت تاثیر گذار است و در عین حال می توان ردپای آن را در هر پژوهش خلاقیت جستجو کرد.

 

انسان ها از طبیعت تقلید کرده اند، ساختن خشت را از درختان فرا گرفته، و از گل های وحشی برای خلق سر ستون ها الهام گرفته اند.امواج دریا نقش مایه هایی را برای خلق جزئیات گچ بری و تزئینات بخشیده است.طبیعت در تقلید (میمیسیس)نقشی مرکزی دارد.

 

طبیعت به وضوح در استعاره نیز مرکزیت دارد.طبیعت ،شاید به مصابه بالاترین استعاره،سر چشمه استعاره های بسیار مهم و در عین حال متفاوتی بوده است طبیعت ویژگی ها و بن مایه های خود را برای تامل در آرامش ،سختی و والایی –مانند آرامش دریا،صدای برگها نقش و نگار زمین و حالت فصول-به ما ارزانی می کند.

لینک به دیدگاه

تاثیر دیرینه طبیعت

 

 

طبیعت و انسان همدیگر را مخاطب قرار می دادند و با هم گفتگو می کردند مردان و زنان جوان به عناصر ،ارکان بن مایه های طبیعت تغییر شکل می یافتند. استوره شناسی یونانی سرشار از استوره هایی درباره مواجه انسان و طبیعت است.

 

حوریان دریای ،الهگان الهام بخش و دیگر گلهای وحشی سوگواری می کنند نارسیس، هیاسینثوس، دیمیترا، پرسفونی، زنان زیبا، شیطان، زمین، فصول، مرگ و زندگی، و انسان و طبیعت نقش های خود را با یکدیگر معاوضه می کنند.اینان در اساطیر یونان باستان به یکدیگر وابسته اند.اووید در دگردیسی های خود آنها را در قالب شعری حماسی تصنیف کرده است.عالم دریایی،امواج و دلفین ها،اختاپوس ها و صدف های حلزونی،فرم های هندسی خود را به تزئینات قصرهای کرت و میسن بخشیده اند.بنا به روایت اساطیری،گل های وحشی و خارها به سرستونهای کورنتین تبدیل شده اند،و مارپیچ،شکل طبیعی تناسب ورویش زندگی، نقش خود را به سر ستون یونیک بخشید.

 

طبیعت برای پیشینیان سیرتی دوگانه داشت:"زمینی"و "کیهانی ".

جنبه اول شامل هر چیزی بود که برای انها قابل دیدن،احساس کردن و تجربه کردن بود.انها ساختمان های خود را در مکانهایی می ساختند که قابل رویت و محسوس بود.انها با الهگان خویش در نمایش شرکت می جستند،از ایشان سر خوشی می یافتند وآنان را می ستودند.یونانیان "نشان زیبایی طبیعی "و هر شکل طبیعی منحصر به فردی را احترام گذاشتند.

 

جنبه دوم شامل جهان فرادست و کیهان بود،انها تلاش می کردند تا آن را با ذهن خود دریافت و با هنر خود بیان کنند.

 

bktjlv2xbw2dgn7wilrk.jpg

اشکال ،شکل گیریهای موجودات طبیعی مختلف ،نور وعبور آن از میان عناصر ،و مصالح مختلف .معماران وهنرمندان مورد نظر ما طبیعت را به عنوان علایق شهودی خود مورد تعمق قرار داده اند.

 

از آنجا که مقولاتی از قبیل و چگونگی عبور آن از اتمسفر ،شاید مهمتر از سنگ مر مر و نقش آن در دوره میکل آنژباشد،می توان چنین گفت که در دوران امروزی سینماگر جامع نگر تر از معمار است. به اعتقاد میکل آنژ فرمی که هنر مند به مصالح می بخشد نه تنها در ذهن هنر مند،بلکه از پیش در خود مصالح وجود دارد.

 

بنابراین هنر مند همواره در کشاکش متافیزیکی با فرم و اسرار طبیعت است،و این فرایندی مکاشفه امیز که از طریق آن هنرمند توده فرمی را که از قبل در ذهن خود و نیز در مصالح نهفته است،کشف می کند.

 

معبد دلفی

 

gcpnnfcln2nq4zhyswr.jpg

لینک به دیدگاه

مفهوم رمانتیک

 

هنرمندان در قرون دوم، پانزدهم و نوزدهم میلادی، رویکردهای رمانتیک به هنر تجربه کردند.ادبیات ، شعر، موسیقی و نیز معماری بیش از انکه به موضوعات معاصر ،مرتبط و آشنا بپردازد، نبست به موضوعات دور دست هم به لحاظ زمانی و هم از نظر افق مکانی و نا اشنا و غریب از خود حساسیت های هنرمندانه بروز می دادند.هنرمندان گذشته، امور بیگانه و غریب را ستایش می کردند.چکیده تمامی جنبش های رمانتیک در اروپا و بعدها در امریکا ،یونان باستان ودیدگاه مردم آن نسبت به طبیعت بود

 

آرکادیا ،یکی از ایالتهای اصیل پلوپونز ساحتهای اسطوره ای را در اذهان هنرمندان رمانتیک تمام قرون در خود پوشانده است،چرا که به نوعی عناصر آرمانی را در طبیعت به عنوان نماد به کار می برد. آرکادیا و بهشت مترادف یکدیگرند و شاعرانی چون میلتون تلاش کردند تا آن را در غالب کلام توصیف کنند. برجسته ترین نظریه پردازان و زیبایی شناسان گذشته به ویژه جان راسکین و جفری اسکات، نسبت به طبیعت و به عنوان مدافع (راسکین) یا مخالف (اسکات) موضعی در برابر پدیده رومانتیک سیستم اتخاذ کردند.

 

 

رویکردهای درست به طبیعت:از شاعرانگی سولیوان تا جامع نگری آلتو

امروزه آثار معمارانی چون لوییس سولیوان،فرانک لوید رایت،لوکوربوزیه،الیل سارینن،گونار اسپلوند،و آلوار آلتو به ما اطمینان می بخشد که رومانتیک بودن در معنای غیر ارتجاعی آن بیانگر هیچ گونه فریب یا ضعفی نیست.برعکس،این رومانتی سیسم،معماری را غنا می بخشد و آن را سرشار از احساس و انگیزش می کند.ما چنین دریافتی از طبیعت را حالتی از ((رویکرد درست رومانتیک))می نامیم،و در مقابل نگرش اکسپرسیونیست های فرم گرای ارتجاعی را به مثابه ((رویکرد نادرست))می شناسیم.

 

تصادفی نیست که بیشتر هنرمندان خلاق،برای سکونت خود در جستجوی محیط های طبیعی منحصر به فرد هستند. پیکاسو به یک معنا طبیعت را با هنر خود و هدفش از زندگی برابر می دانست.

 

ژرژبراک،واسیلی کاندینسکی،پل کله و بسیاری از نقاشان دیگر،و نیز معمارانی چون لوییس باراگان، لارنس هالپرس، دیمیتریوس پیکیونیس،ومیگل آنخل روشا،از طبیعت بسیار آموخته اند و آموزه های آن را از طریق آثار و نوشته هایشان نشان داده اند.

 

به عقیده من هیچ کس نمی تواند طبیعت را به شیوه ای پویاتر از معماران ببیند زیرا که آنها طبیعت را از زوایای دید متعددی نظاره می کنند.آنها به طبیعت،از طریق زیر،به طور نامحسوس پاسخ گفته اند:

 

.الهام بخشی استعاری

 

.ارتباط ذهنی

 

.توکل زاهدانه،نیایش شخصی،و حتی((قربانی کردن))خویش

 

بر همه واضح است که فرانک لوید رایت به طبیعت احترام می گذاشت و آن را به مثابه سرچشمه الهام بخشی برای معماری ارگانیک خود می پنداشت.او واژه طبیعت را به کرات در سخنان خود به کار می برد،و دو مورد ار مهمترین نوشته هایش،خانه طبیعی ودرباره سرشت مصالح،درباره مفاهیم ساخت طبیعی،همزیستی وهماهنگی طبیعی است.

 

 

 

تکامل از طریق تضاد

 

کوبیسم و رویکرد مدیترانه ای موضوعاتی بوده اند که از طزیق تضاد با طبیعت به تکامل رسیده اند.این مسئله دلیل وجودی احجام هندسی مستحکمی است که بر چشم اندازهای طبیعی بنا شده اند.

 

لوکوربوزیه به واسطه زندگی در سوییس،((فضای محدود))را شناخت و در سفرهای مدیترانه ای به جزایر یونان،فضای نامحدود را تجربه کرد.این محیط های فیزیکی منحصر به فرد دستمایه های او را از طبیعت،کامل ساخت.

 

اگر چه برخی لوکوربوزیه رابه خاطر فقدان حس طبیعی و خلق آثار ماشینی و ضد طبیعی به علت صراحت بیان متضاد با طبیعت محکوم می کنند،اما به اعتقاد من تلاش لوکوربوزیه در جهت خلق حالتی جدید از تعادل طبیعی و پیوندی همه جانبه بود:پیوند میان دو چشم انداز کاملا متفاوت که در ناخودآگاه او آشیانه کرده اند،چشم انداز ((محدود))کوه های سوییس و چشم اندازنامحدود مدیترانه ای.اگر قرار باشد از معبود لوکوربوزیه سخن به میان آورم،بی تردید آن را طبیعت می نامم.

 

mzsam6or08axww5pebb4.jpg

لینک به دیدگاه

جامعیت طبیعی و عناصر منطقه ای

 

آلوارالتو،گوناراسپلوند را پیش کسوت معماران میدانست.او در گفتاری ستایش آمیز درباره مرگ آسپلوند که در مجله آرشیتکتی سال 1940منتشر شد،گرایش آسپلوند به طبیعت را به عنوان سرچشمه الهام بخشی و مسیری به خلاقییت مطرح کرد.او با به یاد آوردن تجربه ای شخصی با آسپلوند،ضمن بازدید آخرین سالن تئاتر اسکاند یا چند روز قبل از اتمام آن،به نظر آسپلوند در مورد الهام گیری وی برای فضای داخلی به رنگ نیلی با نورپردازی های زرد رنگ اشاره می کند:هنگام برپایی این ساختمان،بعدازظهر های پاییزی و برگ های زرد را در نظر داشتم(آسپلوند).

 

با رجوع به عشق آسپلوند و تکیه بر طبیعت است که آلتو در نهایت تصور کلی خود را از هنر معماری به عنوان معماری برای انسان ناشناخته بیان می کند.

 

طبیعت و معماری جدایی ناپذیرند:هنر معماری دارای منابع و وسیله های پایان ناپذیری است که مستقیما از طبیعت و واکنش های توصیف ناپذیر احساسات بشری نشات می گیرند.

 

 

 

انتظام یافتن نامحسوس بر محسوس طبیعی

 

رایما پیله تیلا مشهورترین شاگرد آلوارآلتو محسوب می شود.او ساختمان های بسیاری را با الهام گیری مستقیم از طبیعت طراحی کرده و بارها به برداشت های صوری فرم های طبیعی متوسل شده است.یکی از اولین ساختمان های او،اتحادیه دانشجویان دیپولی در دانشگاه اتانیمی واقع در هلسینیکی،ملهم از استعاره طبیعی غار انسان های اولیه بوده است.پناهگاهی که در ان دانشجویان،انسان های معاصر،در جست وجوی دانش و حقیقت هستند.پیه تیلا،به مثابه شکارچی اولیه،خلاقیت را به عنوان یادگار روزگار کهن می پندارد و به زعم وی معمار در جستجوی شکار در جنگلی از ایده هاست.بسیاری از ساختمانهای او شبیه قایق،دریاچه امواج،تپه شنی موج دار و گردباد هستند.

 

معمارانی که به طبیعت از دریچه جامع استعاری نگریسته اند و ساختمانهای خود را با تدابیری معمارانه و ساختمانی بر مبنای آن بنا کرده اند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت هستند.یورن اتسون در این مورد بهترین مصداق است او در پاسخ دهی به نیازمندی های جزئی و عملی طبیعت در مقیاس خرد بسیار حساس و دقیق بود(فضاها و فرم های حساس و پاسخ ده)ضمن اینکه او به واسطه الهام بخشی استعاره های طبیعی ،موفق به ساختن بنای با اهمیت اجتماعی و یادمانی شده است.

 

 

 

استراتژی آموزش

 

1-مطالعه و معرفی معمارانی-مثل اتسون،لوکوربوزیه و اسپلوند-که ساختمانهایی را خلق کرده اند که گرچه به نظر شبه طبیعی نیستند،اما به لحاظ منطقی و از نظر مصالح از طبیعت سرچشمه گرفته و با آن مرتبط اند.

 

2-هنگام پرداختن به پدیده ای طبیعی باید نگرش جامع به قوانین غالبی که در تولید شکلی خاص از طبیعت موثر هستند و در مرکز توجه فرایند خلاقه قرار گیرد.

 

3-آتلیه باید شامل نمونه هایی از آثار فرانک لوید رایت و آلوار آلتو که با حالتی هماهنگ و مطیع،کاملا با طبیعت در هم آمیخته اند یا آن را کامل کرده اند،باشد بویژه اگر در نمونه های خاصی فرم های این آثار تداوم یا تکامل شمای کلی محوطه اطراف خود محسوب شوند.

 

4-بحث منطقه گرایی و اشاره به الگوی معماری های منطقه ای-خواه بومی و خواه معاصر-باید بخشی از پژوهش طراحی آتلیه را تتشکیل دهد .

 

5-پنجمین موردی که باید در آتلیه مورد بحث قرار گیرد،توجه به نمونه ساختمانمهیی است که در طبیعت جذب شده اند در آن قوطه ور گردیده اند یا حتی در زمین مدفون شده اند.

 

عادات فنون و ابزار آموزش

 

اسکیس وترسیم از عناصر جدایی ناپذیر در هرگونه فرایند آموزش مبتنی بر طبیعت هستند.نظریه پردازان و معماران برجسته گذشته از قبیل ویوله لودو،جان راسکین لوکوربوزیه خود را با اسکیس مستقیم از طبیعت و فرم های طبیعی مشغول می کردند.مطالعه آرا و آثار جان راسکین برای دانشجویان بسیار پر اهمیت است چرا که مطالعه او درباره فرم طبیعی،گستره وسیعی را شامل تحلیل نوشتاری و توضیحات شخصی وی درباره عللی که منجر به ایجاد فرم های مشخص طبیعی می شوند پوشش می دهد.شکل گیری صخره ها و گوناگونی انواع آنها منحنی امواج و برگها بالهای پرندگان و شکل گیری ابرها.

 

همواره او را کنجکاو می کرد.به زعم لوکوربوزیه ،طبیعت اسرارش را آشکار نخواهد کرد مگر اینکه زمانی را به مطالعه و مداقه در آن اختصاص دهیم.لوکوربوزیه در فرایند ترسیم مستقیم طبیعت ،نوعی وسیله آفرینندگی کشف کرد او از دوربین بیزار بود و آن را ابزاری برای تنبلانی که از ماشین برای دیدن خود استفاده می کنند می دانست.در صورتی که خود وی در جای دیگر گفته است ترسیم شخصی دنبال کردن خطوط درگیری با احجام ،تشکیل سطوح تمامی اینها بدین معناست که ابتدا مشاهده و سپس اندیشه و ماقع صورت می گیرد و در نهایت شاید مکاشفه روی دهد...و پس از آن است که ممکن است الهام نازل شود.

 

 

 

خلاقیت از طریق ارتباط با دیگر هنرها و هنرمندان

 

خلاقیت اصیل را می توان با تلاش در دیگر زمینه های هنری از قبیل نقاشی،مجسمه سازی، عکاسی، طراحی صحنه، رقص،تئاتز،سینما و مهمتر از همه موسیقی قنا بخشید.این نیاز تمامی هنرمندان است ،خواه معمار و خواه غیر معمار.بسیاری از برجسته ترین نوآوران هنرمند در طول قرن حاضر ،از این باروری متقابل بهره بردند از جمله مصادیق برجسته در این مورد،می توان به ادگار وارسی موسیقی دان ،ژان کوکتو شاعر،فردریک کیسلر معمار،و یقینا لوکوربوزیه اشاره کرد.در دهه 1920،مدرسه باهاوس این فرایند برای دانشجویان نهادینه کرد.

 

 

مصادیق واقعی باروری متقابل

 

یکی از راهبردهای خلاقیت معماری مشارکت معماران با هنرمندانی چون نقاشان،مجسمه سازان،یا شاعران است.این شیوه بسیار موفقیت آمیز بوده است.این شیوه را تاله دو آرکیتکتورا برای اولین بار با تداخل افراد گوناگون بلا گرایش های متفاوت و پس زمینه های هنری بویژه معماران و شاعران بنیان نهاد.

 

 

جامعیت باروری متقابل در گذر زمان

در عصر رنسانس معمار در بیشتر مواقع نقاش،مجسمه ساز،مهندس و فردی نوآور بود.میکل آنژ و لئوناردوداونچی در این مورد برجسته ترین مصادیق بودند .ظهور دوران مدرن،تخصصی شدن و تفکیک رشته های دانشگاهی را به دنبال داشت.با این حال معماری ،گویی به علت سرشت هنری خویش ،نمی تواند در این انزوا بسر برد.تاثیر باروری متقابل هنرها از واقعیت های طول تاریخ است.با این حال و به رغم وجه اشتراک طبیعی میان هنرهای بصری،از قبیل نقاشی،مجسمه سازی و معماری،نزدیکی قویتری میان هنرهای متکی به زمان-رقص و موسیقی –و معماری وجود دارد.

 

 

رقص و معماری

توجه معماران به رقص شاید به صراحت نقاشان وموسیقی دانان نبوده و بالطبع مطالعه درباره رقص از دیدگاه فضایی و معماری بسیار نادر بوده است.با این حال مطالعاتی روی ارایش رقص مردم اولیه،روی رقص در دسته های چهار نفری و الگوهای رقص رنسانس انجام شده است.

ساچس،بر مبنای شواهد ناب قوم نگاری،همپوشانی دو شکل اساسی آرایش رقص را نشان می دهد:دوری و خطی.به نظر ساچس تقابل کلی میان خط گرد و مستقیم در دو شکل بنیادی سکونت بشری نهفته است.خانه گرد وخانه راست گوشه.

 

شاید بهترین اندیشه ها درباره رابطه میان معماری و رقص را فردریک کیسلر بیان کرده است.وی معماری است که از دهه1930تا زمان مرگش،موسیقیدان ها و رقاصان و نیز هنرمندان پیشتاز زمان،او را بسیار تحسین کرده اند.

 

 

زندگینامه های معماران،به مثابه ی ابزاری برای خلاقیت فراگیروهمه جانبه

 

خلاقیت زنده بودن است واگر کسی هدفش خلاق بودن در سراسرزندگی اش باشد موفق خواهد بود.مطالعه ی زندگینامه ها مشابهت های مشترکی رادرموردانتظام شدید موقوف بودن به کار و پرکاری معماران گذشته آشکارمی کند.بی شک زندگینامه تاثیرمثبتی بر روح تشنه ی خلاقیت نوآموزان خواهد داشت. همچنین زندگینامه هادرمورد مهم ترین جنبه های پذیرفتن کارهای حرفه ای،پیشنهادهایی راارائه می دهند واین موضوعی است که به رغم ضرورت ان درخلاقیت حرفه ای،اساسا درمدارس معماری نادیده گرفته می شود.

 

مطالعه ی زندگینامه های معماری ممکن است تاثیری مستقیم ومشخص در فرایند طراحی نداشته باشد اما تاثیری همیشگی بر شکل گیری شخصیت خلاقه ونیزسلوک وانتظام خلاقه ی شخص خواهد داشت.

 

به عقیده من برخی ازبهترین زندگینامه های موجود آنهایی هستند که درباره ی معمارانی چون گونار آسپلوند، ،هانس شارون، کنستانتین ملنیکوف، ولتون بکت، انری ساواژ، لوکوربوزیه ،فرانک لوید رایت ، میس ونده روهه و الوار التو نوشته شده اند.

 

 

زندگینامه و سرشت معماری

 

«زندگی نقاشان،مجسمه سازان ومعماران»ازواساری،که تا به حال به عنوان اثری منحصر به فرد باقی مانده است،نسبت به دیگر رساله هایی که باموضوعات محدود و خاص نگاشته شده اند،به گونه ای بهتر ورساتر بزرگ ترین علل رنسانس در ایتالیا را بیان می کند.زندگینامه ها زیرساخت دوران را برای مخاطب آشکارمی سازند،وبه او ادراکی را ازحالت،فضای ویژه ی هنری ونیروهای اجتماعی و اقتصادی که موجب شکوفایی هنر شده اند،اعطا می کنند.

 

 

تقابل معمار و کارفرما

مطالعه زندگانی معماران نه تنها تلاش برخی از معماران«جامع نگر»را برای دست یافتن به این هدف آشکار می کند،بلکه سختی های مداوم و شکست هایی را که باید تحمل می کردند نیز به تصویر می کشد.یکی از بدیهی ترین اموری که مدارس معماری به دانشجو نمی اموزند،این است که تمامی معماران موفق میان«جامع نگر»از کارفرماهای خود بسیبار آموخته اند،و ارتباط شخصی میان معمار و کارفرما عاملی عمده در خلق و ایجاد معماری مطلوب بوده است.یک معمار پذیرا و متوجه کارفرما نیازهای او را می پذیرد،ضمن اینکه یک کارفرمای خوب،پذیرا و منعطف در نهایت پیشنهادهای معمار را،حتی در مورد هنر ناب،پذیرا می شود.

 

 

نقش تراژیک معمار به عنوان هنرمند

 

نقش معماران امروز به یک معنا تراژیک است.جامعه ای که به نظر نمی رسد هر چیز متفاوتی را بپذیرد،اساسا نسبت به هرآنچه که هنرمند آن را مطلوب می داند اظهار بی میلی اکراه می کند.امروزه دیگر هنرمندان از ویران و جایگزینی ایده های شان رنج نمی برند.هیچ هنرمندی نیست که هنرش به اندازه معمار مبتنی بر شرایط هزینه،قوانین و محدودیت های ساختمانی باشد.

 

 

زندگی معلم به مثابه کتابی گشوده

 

زندگی شخصی آموزگار بهترین مصداق شناخته شده ای است که می تواند و باید به دانشجویان منتقل شود.معلم خلاق بایدهمچون کتابی گشوده باشد.دانشجویان نه تنها باید به تجربیات او در مورد اثار معماری اش گوش فرا دهند،بلکه باید از تمام شرایطی که منجر به شکل گیری پروژه های معماری شده،و از تمام مصالحاتی که تنها معمار از ان آگاه است،نیز اگاهی یابد.

 

 

 

لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...