رفتن به مطلب

مسابقه متنی برای "شب یلدا"


بهترین متن برای شب یلدا کدام است؟  

226 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. بهترین متن برای شب یلدا کدام است؟



ارسال های توصیه شده

سلام به روی ماه شما...

 

یلداتون پیشاپیش مبارک و خجسته...:icon_gol::icon_redface:

 

با مهربونی دوستای خوبم...10 نوشته برای این مسابقه گرد سفره ی یلدامون جمع شد...

 

شیرین باد کام دوستانم...

 

چند نکته:

 

دوستانی که کمتر از 50 پست دارن نمی تونن در نظر سنجی شرکت کنن...در صورت ارسال رای،اون رای حذف می شه...انشالله با فعالیت و حضور بیشتر مسابقات آینده شرکت می کنن...

 

نظرسنجی با انتخاب چندگانه هست...

 

تبلیغ نوشته ها ممنوع هست...

 

شرکت کننده ها برای تبلیغ در شرکت در نظرسنجی این تاپیک لطفا فعالیت نکنه...این امر شائبه تبلیغ رو ایجاد می کنه...

 

بنده به مرور زمان تمام دوستان رو به تاپیک دعوت می کنم...:icon_redface:

 

با توجه به حضور خوب دوستانم...

 

هر کدوم از دوستانم در ورودی 10 امتیاز رو کسب می کنند...

 

و علاوه بر اون..

 

نفر اول...200 امتیاز باضافه یک مدال

 

نفر دوم 100 امتیاز

 

نفر سوم 50 امتیاز رو از تالار ادبیات تحفه می گیره...

 

نظرسنجی تا روز 1 دی باقی خواهد ماند...تا ما در حال و هوای یلدا مسابقه رو برگزار و نتایج رو اعلام کنیم...

 

پست ها در پست های پیش رو ارسال می شه...

 

آرامش پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

یلدا نامه ی اول

 

 

چه بگویم وقتی چه بخواهم و چه نخواهم تو سوغاتی شب یلدای روزگار منی

 

وقتی زادروزت همین حوالیست ، وقتی یلدا برای توست

 

این آجیل و هندوانه و انار و لطیفه و این . . . . . دل خون شده ی من

 

میشود بهانه برای

 

تو

 

وقتی آغوشی میشوی یلدا شب ، وقتی به غمم چون در ، در پوشی میشوی نوروز

 

چه بگویم وقتی چه بخواهم و چه نخواهم تو اعتبار شب یلدایی

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی دوم

 

 

گرم می شوم امروز

 

زمستان را با شوق وجودت سلام می گویم

 

من امشب با کرسی دلها جان می گیرم

 

چشم نمی بندم تا زمستان بیاید

 

یلدارا با گرما جشن می گیرم

 

تا شاید زمستان سردم گرم بگذرد.

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی سوم

 

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

 

کنار پنجره ایستاده ام وزل زده ام به شمعدانی کوچکم که خمیده تر از همیشه گوشه پنجره کز کرده...به امروز فکر میکردم آخرین روز پاییز بهاری من...پاییزی که با آمدنت بهار

 

شده بود اما با رفتنش تو هم رفتی

 

 

قلبم تاب نداشت نمیتوانستم به تمام شدنش فکر کنم

 

 

دلم میخواست تمام این لحظه ها را اشک بریزم

 

 

امشب شبی بود که شبیه تمام روزهای من بدون تو بود

 

 

امشب شب یلدا بود شب حافظ و دور هم بودن ها

 

 

اما یلدای من خیس از اشک بود یلدای من بارانی بود

 

 

صدای الهه ناز تمام حجم نبودنت را پر کرده...

 

 

آرزو داشتم امشبی را در کنارم باشی برایم حافظ بخوانی و بگویی

 

 

مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد... هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد

 

 

و من ضربه هایی که در خانه دلم را میزدند را واضح تر از همیشه بشنوم

 

 

از ذوق مژده ای که قرار بود خبر تمام شدن شب های یلدای زندگیم،شبهای بی تو بودن را بدهد

 

 

شب یلدایم رسیده بود

 

 

حس کردم سینه ام سخت شده بغضم شکسته بود، باران چشمانم بند نمی آمد

 

 

امشب بیشتر از هر شبی دلتنگت هستم و بیشتر از هرشبی حضورت را حس میکنم

 

 

قرار بود بمانی و با بودنت یلدا برای من از هر شبی کوتاه تر شود...

 

 

میدانم که امشب هم میگذرد و باز هم حسرت بودنت بر دلم هست اما همین امشب را به یادم باش

 

 

حافظ را باز کردم آمد:

 

 

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد

 

 

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

 

 

مسافر رفته من یلدایت مبارک

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی چهارم

 

 

اناری برمی دارم از ظرف احساسم

 

دانه دانه می کنم واژه هایم را،

 

در دل های بلورین می ریزم

 

شیرینی و ترشی و ملسی ، رنگ و جلای انار را

 

می خواهم داشته باشد حرفهایم

 

نه برای یک شب که فقط یک دقیقه بلندتره!

 

برای همه شبها و سحرهایی که داریم و نمی بینیم!

 

تنهایی ها را آن شب جا می گذارم، می روم پیش عزیزانم

 

تا که لحظه لحظه هایش را بچشم، بشنوم، ببینم، ببویم، لمس کنم

 

همان شب بود که فهمیدم یکی هوای ما را دارد

 

وقتی اولین شعر حافظ، اثر از "شب یلدا" داشت!

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی پنجم

 

 

یادش بخیر ... یلدا

 

آره یادش بخیر یه زمانی یلدا بود، فال حافظ بود، آجیل و شیرینی و انار و هندوانه بود ... "اون" بود

 

خیلی دور نیست این یادش بخیر، فقط یه سال گذشته

 

یه سال...

 

آره یه ساله که هر شب یلداست، هر شب طولانیه ... نه یه ثانیه، نه یه دقیقه،نه یه ساعت ... هر شب اندازه هزار سال طولانیه وقتی تو نیستی

 

یادمه پارسال واسم غنیمتی بود که میتونستم تو این شب بیشتر از شبای دیگه نگاهت کنم، می تونستم بیشتر کنارت باشم، بیشتر عاشقت بشم

 

حافظ باز کرده بودم ... خبری در راه بود، ولی نگفت خبر میاد که میری

 

امسال خبری از یلدا نیست ... یلدا هم یه شبی مثله شبهای دیگه، مثله همه شبهای تاریک و طولانی بی تو بودن

 

امسال دیگه حافظ رو باز نمیکنم ... منتظر خبری نیستم

 

امسال فقط بیشتر از شبای دیگه تو خیالم باهات حرف میزنم، بیشتر از شبای دیگه خاطره بازی میکنم، می بارم

 

یاد چشمات بخیر بانو، عاشق ترین یلدا بود سیاهی چشمای قشنگت

 

"آدما، شبهای سیاه رو به من تبریک نگید"

 

 

 

تلخ نوشتم، بگذر....

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

ادامه نوشته ها در پست آینده...

لینک به دیدگاه

یلدا نامه ی ششم

 

 

یلدا...چه نامت آشناست...

 

هر بار با آمدنت یادآوری کردی..که گرچه کوتاه است روز و ماه..اما قدر تک تک ثانیه هایی که در کنار دیگران هستی را بدان...گرمی را با خود به خانه هایشان ببر و لبخندِ انار را بر

 

لبهایشان بکار..سرما را ببر و دوستی را روو بنما

 

یلدا...بارها شاهد زندگانی ما بودی...با دامن پر برف امدی اما گرمی و مهربانی را در عوضش هدیه دادی..سرخی انار و شیرینی کنار هم بودن را به آغوشمان کشیدی

 

یلدای پاییزیی...یلدای زمستانی...هرچه هستی سپاسگزاری را برایت به جای می آورم..که هر سال...این محفل کوچک را برایمان به ارمغان می آوری

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی هفتم

 

 

شمیم پیک سپیدپوش سرما نوازشگر دقایق طلاییمان خواهد شد و سپیدی گیسوانش از پس سیاهی خیمه اش نوید بخش روزگاری نقره فام ، به پاس مهربانیش با گرمای دل

 

سرمای راه را ز تن خسته اش زدوده و با معجزه عشق حضورش را به سرور نشینیم که بلندایش لحظه ای بیش نخواهد بود....

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی هشتم

 

 

چرا تنهایی ای پاییز ؟؟ من بیدار بیدارم

در این شب‌های بی آخر، چه بی اندازه بیمارم

 

چرا تنهایی ای پاییز ؟؟ من یلدای بی یارم

تو را آغوش می‌گیرم، کنارت اشک می‌بارم

 

چه یلدایی که شب‌هایم همه بی یار می‌مانم

چه شب‌هایی که بی امید، بی اندازه شد بارم

 

چه یلدایی که دنیایم شب و روزش بلند است و

چه دنیایی که هر لحظه به یادش سوگ می‌دارم

 

در این پایان پاییزی، در این انبوه دلتنگی

در این شب‌های طولانی، به تنهایی گرفتارم

 

هوای ابری و سرد و درختان خشک و بی درد و

زمستانی‌ست عمرم بعد از این یلدا، یقین دارم

 

کنار من نمی مانی، کنار تو نمی مانم

بدان یلدای امسالم، دو صد یلداست سالارم

 

شروع شام این یلدا، طلوع صبح درد است و

بدان رویای شب‌هایم، همیشه دوستت دارم

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی نهم

 

 

وقتشه ... الان وقتشه ...

 

صدای خنده ها ... سوز سرمای پشت در ... پسته و انار و کتاب حافظ

 

نفس نفس زدنای عجله زمستون و برگ به برگ رفتنای پاییز

 

بیا کنار ما بنشین ... یلدا با اون آی آخر کشیدش، دفترچه آرزوها رو باز گذاشته و شب و طولانی کرده

 

دلت چی می خواد ... به همون فکر کن ... تا رد قدماش و تو قلب سپیدت ببینی...هدیه امشب تو، بغل بغل آرامش اناری

 

بیا تا در این فصل مشترک نارنجی و سپید ... در این حضور صمیمانه عزیز ... بلند ترین شب پاییز رو به شبچره و مهربانی بنشینیم.

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

 

یلدا نامه ی دهم

 

سلام سارای عزیز...یادم می آد تو همین روزها بود که میون شیطنت های جوونی..

 

وقتی لا به لای عروسکا مات و مبهوت مونده بودی..آروم گونه ات رو با یک عروسک بوس کردم...

 

خواستم ببینم اخم می کنی یا نه...ولی اخم نکردی...

 

با صدایی معصومانه گفتی مامان!..مامان!....

 

مادر آروم اومد و بغلت کرد...و من چشمای سفیدت رو دیدم...

 

حس کردم یک سطل آب ریختن رو سرم...

 

گفتم خانم این فرشته رو یک لحظه بهم قرض می دین...

 

آروم بغلش کردم...گفتم فرشته خانوم...کدوم رو دوس داری؟..گفت چی عمو..من که....نزاشتم ادامه بده...

 

گفتم دستت رو بده...آروم بردم رو عروسکا....از اول تا اخرش کشیدم...گفتم بگو کدوم داره لطیف تر دستت رو می گیره....

 

یکهو گفت این...یک خرس سفید..مثه رنگ چشماش....

 

گفتم این عروسک مال فرشته خانوم...مادرش قبول نمی کرد...دیدم که کیسه عروسک های دست بافتش رو به فروشنده می داد...

 

گفتم...هدیه ای که از مهربونی ،سارا بهم داد...هیچ وقت فراموش نمی کنم....پس بزارین یک یادگاری ازم داشته باشه...

 

دست تو دست مادرش رفت..من در به در این خیابون و اون خیابون برای گرفتن یک هندونه واسه شبی که یلداش رو چند دقیقه پیش دیده بودم...

 

یک یلدایی که سفره یلداش همیشه یک رنگ بود..سفید....

 

چه طور گذروندم اون دقایق و اون شب طولانی رو...در چله ی یاد چشمای سفیدش...انار دونه ی چین چین دامنش...و یک دنیا مهر و محبت...در صداش...

 

طنین حافظ اون شب برام یک رنگ داشت...رنگ فرشته ای که یلدای هیچ سالی رو نمی دید...

 

یلدانتون مبارک مهربونا...

 

 

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

 

برای رعایت عدالت همه ی نوشتار با یک فونت و یک اندازه و یک فاصله در میان برای خونده شدن راحت توسط دوستان به نمایش در می آد...:icon_gol::icon_redface:

 

به دوستانتون با خوندن با حوصله ی نوشته هاشون احترام بزارین...

 

آرامش پیشکش لحظه هاتون:icon_gol:

لینک به دیدگاه

یلدا نامه ی هشتم

 

چرا تنهایی ای پاییز ؟؟ من بیدار بیدارم

در این شب‌های بی آخر، چه بی اندازه بیمارم

 

چرا تنهایی ای پاییز ؟؟ من یلدای بی یارم

تو را آغوش می‌گیرم، کنارت اشک می‌بارم

 

چه یلدایی که شب‌هایم همه بی یار می‌مانم

چه شب‌هایی که بی امید، بی اندازه شد بارم

 

چه یلدایی که دنیایم شب و روزش بلند است و

چه دنیایی که هر لحظه به یادش سوگ می‌دارم

 

در این پایان پاییزی، در این انبوه دلتنگی

در این شب‌های طولانی، به تنهایی گرفتارم

 

هوای ابری و سرد و درختان خشک و بی درد و

زمستانی‌ست عمرم بعد از این یلدا، یقین دارم

 

کنار من نمی مانی، کنار تو نمی مانم

بدان یلدای امسالم، دو صد یلداست سالارم

 

شروع شام این یلدا، طلوع صبح درد است و

بدان رویای شب‌هایم، همیشه دوستت دارم

لینک به دیدگاه

درود...

 

بنده در پست اول اعلام کرده بودم طبق قوانین دوستانی که پایین تز از 50 پست دارن نمی تونن در رای گیری شرکت کنن..طبق قوانین این تاپیک(قوانین عمومی شرکت در مسابقات تالار ادبیات)

 

بند 6 می گه:

 

6. با تشکر از

دوستان تازه وارد

که درنظرسنجی ها شرکت میکنن اما متاسفانه رای دوستانی که

زیر 50 پست

ارسالی دارن حساب نمیشه و

از تعداد آرا کسر میشود

.

 

با توجه به این موضوع

.

.

.

رای کاربر محترم (haminhala) از آرای یلدا نامه ی شماره 6 حذف شد..:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

یلدا نامه 4 بیشتر از همه منو یاد شب یلدا انداخت. پر از حضور خانواده و المان‌های شب یلدا بود.

یلدا نامه 8 حس پاییز و یلدا رو داره واقعا

قلم هاتون پر از احساس شادی :icon_gol:

لینک به دیدگاه
سلام به روی ماه شما...

 

یلداتون پیشاپیش مبارک و خجسته...:icon_gol::icon_redface:

 

با مهربونی دوستای خوبم...10 نوشته برای این مسابقه گرد سفره ی یلدامون جمع شد...

 

شیرین باد کام دوستانم...

 

چند نکته:

 

دوستانی که کمتر از 50 پست دارن نمی تونن در نظر سنجی شرکت کنن...

 

والا رای ما رو که پذیرفت

لینک به دیدگاه
والا رای ما رو که پذیرفت

 

سلام به روی ماه شما...:icon_redface:

 

چرا نصفه و نیمه نقل و قول گرفتین دوست خوبم...:icon_redface:

 

بعدش گفته بودم چه می شه... اینو نوشته بودم:

 

در صورت ارسال رای،اون رای حذف می شه

 

کاری که الان با رای صادره ی شما انجام دادم..و اون رو از آرای یلدا نامه ی شماره ی 10 حذف کردم دوست خوبم...و تعداد آراش از 16 تا برگشت به همون 15 تا رای:icon_redface:

 

 

 

آرامش پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

رای کاربر محترم (nahal-nahal) به دلیل آنچه به صورت مکرر گفته شد..و تعدادد پایین پست ایشون(کمتر از 50 تا)...از آرای یلدانامه ی شماره ی 8 کم شد و تعداد آرذاشون برگشت به 21 عدد..:icon_gol::icon_redface:

 

حکایتی ست تامل برانگیز رای کاربران تازه وارد...:icon_redface:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...