رفتن به مطلب

در پرتو شمع


ارسال های توصیه شده

در پرتو شمع

 

 

مسکین به خانه رفت شب و دید مسکنش

تاریک و روشن است ز نور ضعیف شمع

 

شد شاد و شد گرم تماشا همینکه دید

بر گرد شمع یک دو سه پروانه اند جمع

 

از روی شوق همسر خود را به پیش خواند

گفتا: ببین چه منظره ی عاشقانه ایست

 

الحق که پرفشانی پروانه دیدنی است

زیرا ز جانفشانی عاشق نشانه ایست

 

یک لحظه پیش چو نظر انداختم به شمع

این شعر آبدار به یاد من اوفتاد

 

«اول بنا نبود که سوزند عاشقان

آتش به جان شمع فتد کاین بنا نهاد»

 

یک شعر هست کآنچه به مغز آورم فشار

گوینده اش درست نیاید به خاطرم:

 

«پروانه نیستم که بسوزم به شعله ای

شمعم، تمام سوزم و دم بر نیاورم»

 

صائب ز بهر زاری و سوز و گداز شمع

یک شعر ساخته است که شیرین چو شکر است

 

«در وصل و هجر، سوختکان گریه می کنند

از بهر شمع، خلوت و محفل برابر است»

 

این شعر را که حافظ شیراز گفته است

بشنو که آمده است ز مضمون آن خوشم

 

«در عاشقی گریز نباشد ز سوز و ساز

استاده ام چو شمع، مترسان ز آتشم»

 

از این قبیل هرچه توانست شعر خواند

در وصف شمع و گریه بی اختیار شمع

 

آنگونه شوق داشت، که خود نیز گشته بود

پروانه وار شیفته و بی قرار شمع

 

گفتا زنش به خشم که: احمق دگر بس است

کشتی مرا تو با غزل عاشقانه ات

 

آنقدر پول برق ندادی که عاقبت

باعث شدی که قطع شود برق خانه ات

 

 

 

 

ابوالقاسم حالت - از کتاب «بچه ها برق آمده»

 

 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...