رفتن به مطلب

نئاندرتال ها


ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

نئاندرتال ها یکی از اقوام قدیمی بشر بودند که از 300 تا 100 هزار سال قبل ظهور کرده و در حدود 35 تا 24 هزار سال قبل جای خود را به انسان مدرن امروزی دادند.محل سکونت این انسان ها از اروپای شرقی تا آسیای مرکزی و همچنین در حدود شمالی از منطقه ای که اکنون کشور بلژیک قرار دارد تا دریای مدیترانه و آسیای غربی را شامل می شده است.جمعیت های انسانی مشابهی در همان زمان در آسیای شرقی و آفریقا زندگی می کردند.به علت زندگی نئاندرتال ها در مناطق سرشار از غارهای آهکی استخوان هایشان به خوبی حفظ شده است.این گروه از انسان های قدیمی به این علت که تحقیقات فراوانی روی آنها انجام شده بیشتر از بقیه گروه های قدیمی شناخته شده تر هستند.نام نئاندرتال از دره نئاندر مشتق شده، این دره در نزدیکی شهر داسلدورف آلمان قرار دارد.جایی که معدن کاران بخش هایی از اسکلت یک انسان را در غاری و در سال 1856 کشف کردند.

باقی مانده هایی یافت شده در دره نئاندرشامل 16 قطعه می شود.بلافاصله پس از کشف عدم توافقی به وجود آمد که استخوان ها نشان دهنده نوعی کهنه و منقرض شده از بشر یا انسان های غیرطبیعی مدرن هستند.دیدگاه سابق در سال 1886 وقتی که اسکلت دو نئاندرتال با ابزارهای سنگی دوره پارینه سنگی و استخوان حیوانات مرده در غاری در منطقه اسپای بلژیک پیدا شد، نشان داد که درست است.

به مدت کوتاهی پس از کشف اسپای تا حدود سال 1910تعدادی از اسکلت نئاندرتال ها در اروپای غربی و مرکزی یافت شد.با استفاده از این اسکلت ها به عنوان پایه و اساس ، دانشمندان نئاندرتال ها را به عنوان یک نیمه انسان باز سازی کردند.موجودی که به طور کامل راست قامت نبود و از درجه هوشی پایین تری نسبت به انسان امروزی برخوردار بود.بر اساس این دیدگاه نئاندرتال ها حد وسطی از انسان مدرن امروزی و انسان نماها هستند.آنها به هیچ یک از انواع بشر که تا قبل از آن شناسایی شده بود شباهت نداشتند علاوه بر این آنها جزو اجداد انسان های امروزی محسوب نمی شوند.فقط بعد از جنگ جهانی دوم اشتباهاتی در این تصور از نئاندرتال ها شناسایی شد.و بعد از آن اتفاق دیدگاه تکاملی نئاندرتال ها با انسان های امروزی بسیار به هم نزدیک بود.دیدگاه دوم نئاندرتال ها را در گونه انسان هوشمند می گنجاند اما به صورت یک زیرشاخه متمایز.

اسکلت نئاندرتال هایی که در غارها و پناه گاههایی در اروپا،آسیای جنوب غرب و حتی در ازبکستان در آسیای مرکزی یافت شد باقی مانده های فراوان استخوانی و مواد باستان شناسی مرتبط را برای درک و فهم بهتر این انسان های اولیه فراهم می کند.

منشا نئاندرتال ها و تکاملشان

مدارک فسیلی صدها هزارساله نشان از کاهش تدریجی اندازه و ویژگی های جسمانی و همچنین افزایش برخی جزئیات و ویژگی ها در نئاندرتال ها دارد.تغییرات بین اجداد نئاندرتال ها و خود نئاندرتال ها ویژگی هایشان را جالب توجه می کند .اندازه مغز نسبت به حجم بدن به مانند انسان امروزی به طور تدریجی افزایش یافته است.صورت آنها مانند اجدادشان بزرگ و به ویژه دراز بود.از دیگر ویژگی های بارز این گونه از انسان ها داشتن پشته یا طاق ابرو برآمده ، چانه متمایل به عقب و ساختار دندانی متفاوت بود.دندان های آسیای آنها مانند انسان های مدرن کوچک بوده و بر همین اساس عضلات جونده و گونه ها کوچک و منقبض بوده است.

دندان های پیشین و نیش آنها همچنان بزرگ مانده بود، این نشان می دهد که آنها مانند اجدادشان از این دندان ها به مانند گیره یا دست سوم استفاده می کردند.

بدن نئاندرتال ها نسبت به اجدادشان تغییرات کوچکی را به خود دیده است.آنها دارای شانه های پهن،در اندام فوقانی بسیار عضلانی،قفسه سینه عریض ، ران های قدرتمند و خستگی ناپذیر و همچنین دارای پاهای(مچ به پایین) بزرگ و قدرتمندی بودند.هیچ چیزی در اندام آنها وجود ندارد که نشان دهد آنها از انسان مدرن مهارت کمتری داشته یا اینکه قابلیت راه رفتن موثر را نداشته باشند.جزئیات استخوان دست این انسان ها نشان می دهد که تاکید بر قدرت بیشتر از دقت و مهارت بوده است ، به نظر می رسد که آنها همه این ویژگی ها را از اجدادشان به ارث برده باشند.

نئاندرتال ها همچنین از لحاظ ظاهر و صورت نسبت به دیگر انسان های اولیه در آسیای شرقی یا آفریقا متفاوت بودند،در درجه اول حفظ دندان های بزرگ پیشین و نیش ، بینی بزرگ ، و صورت بزرگی که بتواند دندان ها را پوشش دهد.در تمام جمعیت های انسان اولیه ، بزرگی صورت و اندازه دندان های پرمولار و مولار(دندان های آسیایی کوچک و بزرگ) کاهش داشته است.

سرنوشت نئاندرتال ها به طور نزدیکی با ظهور انسان های مدرن ارتباط داشته است.در طول سال ها نئاندرتال ها به مانند هرچیزی به تصویر کشیده شدند ، از گونه ای که در تکامل به بن بست رسیده تا جد مستقیم مردم مردن اروپایی و آسیایی غربی.

مدارک فسیلی نشان می دهد این انسان ها اولین بار در کشورهای جنوبی صحرای آفریقا و در حدود 100 هزار سال قبل تکامل یافته اند.متعاقبا آنها در مرزهای شمالی در حدود 40 هزار سال قبل پخش شدند.در نتیجه نئاندرتال های آسیای جنوب غربی و مرکزی و همچنین اروپای مرکزی در سطوح مختلفی در داخل جمعیت های انسان های مدرن پخش شدند.حتی در مکانی در اروپای غربی محققان ادعا کردند مدرک فسیلی وجود دارد که نشان می دهد نئاندرتال های قدیمی با انسان های مدرن اولیه آمیزش کرده اند.

تفاوت های جسمانی بین فسیل های نئاندرتال و باقی مانده های انسان مدرن اولیه نشان می دهد ستبری که ویژگی همه انسان های اولیه بوده در سطح گسترده ای کاهش پیدا کرده است.اندام های فوقانی باریکتر شده اند ، اگرچه حتی با استانداردهای انسان امروزی آنها هنوز هم بسیار عضلانی محسوب می شدند، همچنین آناتومی و شکل دست بیشتر به سمت دقت و ظرافت تغییر پیدا کرده تا کارهای قدرتی.

پا هنوز هم قدرت خودش را حفظ کرده بود ، که این بازتاب ویژگی جمع آوری غذا و شکارگری جمعیت های انسانی در عصر پلیوستوسن است.دندان های پیشین کوچکتر و صورت کوتاه تر شده ، چانه کامل و به جلو متمایل شده و ابرو ها دیگر دارای طاق ابرو نبودند.جمجمه مرتفع تر و گردتر شد اما بزرگتر نشده است.استفاده از ابزار و فرهنگ شکل یافته و درست شده اما هیچ ویژگی بدنی وجود ندارد که مستقیما نشان دهد نئاندرتال ها از انسان های دیگری که در آن زمان زندگی می کردند باهوشتر یا کم هوشتر بوده باشند.

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

نتایج یک تحقیق ژنتیکی تازه حاکی از آن است که انسان‌های امروزی و نئاندرتال‌ها حدود ۱۰۰ هزار سال پیش، یعنی زودتر از آن چیزی که پیشتر تصور می‌شد، با هم آمیزش می‌کرده‌‌اند.

02jaww9wwwju6a24tyq.jpg

 

پیش از این رد ژن‌های نئاندرتال در نقشه ژنتیکی انسان امروزی پیدا شده بود و باور دانشمندان بر این بود که بین ۴۷ تا ۶۵ هزار سال پیش و پس از خروج گروهی از انسان‌های امروزی از آفریقا، آمیزش میان آنها و نئاندرتال‌‌ها انجام گرفته بود. اما مطالعه روی بقایای یک نئاندرتال ماده، که در غاری در کوه های آلتای سیبری پیدا شده، نشان داده که ژن‌های انسان امروزی بخشی از نقشه ژنتیکی او را تشکیل داده و این به آن معنی است که او حاصل تولید مثل میان دو گونه نئاندرتال و انسان امروزی بوده است.

 

دکتر سرجی کاستلانو، از موسسه مردم شناسی تکاملی ماکس پلانک، در آلمان، می‌گوید: « این کشف مهمی برای فهم ما از تاریخ انسان امروزی و نئاندرتال‌ها است.» به گفته ی کاستلانو، اینکه ژن‌های انسانی چه اثری روی نئاندرتال‌‌ها داشته روشن نیست. با این حال این کشف برای فهم روند مهاجرت انسان امروزی از آفریقا کمک می‌کند. از آنجا که در آفریقا اثری از نئاندرتال‌ها پیدا نشده، پس زاد و ولد بین گونه‌ای باید خارج از آفریقا انجام شده باشد. این یعنی گروهی از انسان‌های امروزی آفریقا را حدود ۱۰۰ هزار سال پیش ترک کردند.

h339t6sdy931x81s66lp.jpg

 

پروفسور کریس استرینگر، محقق ارشد منشاء انسان در موزه علوم طبیعی لندن درباره این تحقیق، که در مجله نیچر چاپ شده، گفت: « در حال حاضر نمی‌دانیم که این جفت‌گیری‌ها چه طور انجام می‌شده و از نوعی جفت‌یابی عموما مسالمت‌آمیز (بین انسان‌‌ها و نئاندرتال‌ها) تا حمله گروهی و ربودن ماده‌ها (که در شامپانزه‌ها و گروه‌هایی از انسان‌های عصر شکار و گردآوری انجام می‌شده) یا حتی به فرزندی گرفتن بچه‌های یتیم و رها شده، می‌توان احتمالات مختلفی را در نظر گرفت.» جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریه ی Nature منتشر شده است.

 

منبع: بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

نئاندرتال ها، نزدیکترین خویشاوند منقرض شدۀ انسان ها

 

نئاندرتال ها نزدیک ترین خویشاوند منقرض شده ی ما انسان ها هستند. بحث هایی وجود دارند که آیا آنها گونه ی متمایزی از نوع انسان (انسان های نئاندرتال) هستند یا یک زیرگونه از نوع انسان های هوموساپینس می باشند. اقوام فسیلی ما که به خوبی شناخته شده اند، اما اغلب اشتباه گرفته می شوند در ۲۰۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ سال پیش در اوراسیا در عصر پلیستوسین(یکی از دوران های زمین شناسی) زندگی می کرده اند.

g7u3wuniv1wywebtw4h.jpg

آفریقایی های مدرن شمالی، رد پای ژنتیکی انسان های نئاندرتال را دارند و همچنین تصور می گردد که اجداد آنها با نزدیکترین خویشاوند شناخته شده ی انسان ها که منقرض شده(نئاندرتال ها) آمیزش داشته اند. گزارش شده در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۱، در مجله پلوس

 

شکل و شمایل نئاندرتال ها شبیه ما انسان ها بوده است، اگرچه آنها کوتاه تر و چاقتر بودند، استخوان های گونه شان زاویه دار بوده، لبه های ابرو هایشان برجسته تر و بینی هایشان پهن تر بوده است. اگرچه گاهی تصور می گردد که آنها لال و فاقد قدرت تعقل بوده اند، ولی دانشمندان کشف کرده اند که نئاندرتال ها از ابزارهایی استفاده می کرده اند، مرده های خود را به خاک می سپردند، می توانستند آتش را کنترل کنند و رفتارهای هوشمندانه ی دیگری داشته اند. این اعتقاد وجود دارد که نئاندرتال ها، انسان ها و احتمالا هوموساپینس های دیگر، برای مدت زمانی، کره ی زمین را با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند.

 

اکتشاف

در سال ۱۸۵۶، یک گروه از شکارچیان، بقایای اسکلتی را در دره ی نیندر(Neander) در نزدیکی شهر دوسلدورف در کشور آلمان(همچنانکه واژه ی آلمان به معنای قوم و خویشاوند است) کشف کردند. در یک غار ِ سنگ های آهکی، آنها ۱۶ قطعه استخوان را یافتند که شامل یک جمجمه بود. با تصور اینکه استخوان ها متعلق به یک خرس می باشد، شکارچیان آنها را به معلم محلی، “جان کارل فاهلروت” دادند. از طریق او، استخوان ها به دست دانشمندان رسید و سرانجام مشخص شد که آنها بستگان انسان های باستان می باشند. انتشار و محبوبیت کتاب چارلز داروین “خاستگاه گونه ها” در سال ۱۸۵۹، به اطلاع رسانی درمورد این کشف کمک نمود. پس از آن روز در دره ی نیندر، تاکنون بیشتر از ۴۰۰ استخوان نئاندرتال ها کشف شده است.

 

انسان های غارنشین اصیل

نئاندرتال ها در طول عصر یخبندان، زندگی می کردند. آنها اغلب برای محافظت خود از یخبندان، برف، و دیگر شرایط نامطبوع آب و هوایی در غارهای آهکی بیشمار اوراسیا، پناه می گرفتند. بیشتر فسیل های آنها در غارها کشف شده است، که منجر به این تصور عمومی شده که به آنها عنوان “انسان های غارنشین” را داده ند. همانند انسان ها، نئادرتال ها در اصل در آفریقا بوده اند اما مدتها قبل از انسان ها، به اوراسیا مهاجرت کرده اند. نئادرتال ها در سراسر قاره ی اوراسیا، در شمال، غرب، در بریتانیا، در بخش هایی از خاورمیانه تا ازبکستان زندگی می کردند. برآوردهای جمعیتی، اوج جمعیت نئادرتال ها را حدود ۷۰۰۰۰ نفر تخمین می زند، اگرچه برخی از دانشمندان عدد بسیار کمتری را در حدود ۳۵۰۰ نئادرتال ماده، بیان می کنند.

 

ساختار بدنی کوتاه و چاق آنها، از آنجا که گرما را در خود نگه می داشته، یک انطباق تکاملی با آب و هوای سرد داشته است. مطابق گفته ی موسسه ی سمیتسونین، بینی های پهن آنها، به مرطوب ساختن و گرم نمودن هوای سرد کمک می کرد، هر چند این ادعا هنوز مورد بحث می باشد. موزه ی تاریخ طبیعی آمریکا اظهار می کند که تفاوت های برجسته ی دیگر در انسان ها، قفسه ی سینه های قیفی شکل، لگن های فراخ تر و انگشتان قوی تر دست و پا می باشد. مغز آنها، نرخ رشد مشابه مغز انسان ها داشته و تقریبا هم اندازه ی مغز انسان ها یا کمی بزرگتر بوده است. حدود ۱ درصد از نئادرتال ها دارای موی قرمز، پوست روشن و شاید کک مک بوده اند.

apgk61pm0bzsjuxukcf.jpg

مدت ها قبل، زمانی که احتمالا انسان ها با نئاندرتال ها آمیزش کرده اند، این جفت گیری احتمالا به ندرت به تولد فرزند می انجامید.

 

برای مدت های طولانی، دانشمندان و مردم شناسان تصور می کردند که نئادرتال ها همانند شامپانزه ها از انسان ها سریع تر رشد کرده، زودتر بالغ می شدند و در سنین جوانتری می مُردند. با این وجود، در سال ۲۰۰۸، مجموعه مقالات منتشره ی فرهنگستان ملی علوم[آمریکا]، شواهدی را منتشر کرد که بالغ شدن انسان ها و نئاندرتال ها دارای نرخ رشد یکسانی می باشد.

 

ساختار های اجتماعی

نئاندرتال ها در دسته های خانوادگی زندگی می کردند. کشف اسکلت های پیر و تغییر شکل یافته ی نئاندرتال ها نشان می دهد که آنها از بیماران و افردی که نمی توانستند از خودشان مراقبت کنند، نگهداری می کردند. نئاندرتال ها به طور معمول تا حدود سِن ۳۰ سال، عمر می کردند، هرچند برخی از آنها، تا سِنین بیشتری هم زندگی کرده اند. این مسئله مورد قبول می باشد که نئاندرتال ها، مردگان شان را دفن می کرده اند، هرچند این مسئله که آیا آنها استخوان های تراشیده شده را به عنوان سنگ قبر بکار می بردند یا نه، بسیار مورد مناقشه است.

 

مشخص نیست که آیا آنها دارای زبان گفتاری بودند یا نه، ولی اندازه ی بزرگ و طبیعت پیچیده ی مغز نئاندرتال ها، احتمال این مسئله را تقویت می کند. نئاندرتال ها از ابزارهای سنگی مشابه و نه چندان پیشرفته تر با ابزارهایی که انسان های اولیه بکار می بردند مانند تیغه ها و بُرشزن های ساخته شده از ورقه های سنگی، استفاده می کردند. با گذشت زمان، آنها با استفاده از استخوان ها و شاخ ها ابزارهایی با پیچیدگی بیشتری ساختند. “ایوان هدینگهام” از موسسه ی پی بی اس نوا، اظهار می کند که نئاندرتال ها از نوعی چسپ و بعدها نوعی قیر برای چسپاندن سنگ های تیز به چوب های دستی استفاده می کرده و نیزه های شکاری قدرتمندی ساخته اند.

 

نئاندرتال ها توانسته بودند تا حدی آتش را کنترل کنند و حتی تصور می گردد که آنها قایق هایی ساخته و در دریای مدیترانه به آب انداخته باشند. نئاندرتال ها، در اصل گوشتخوار بودند و آب و هوای خشن، گاهی آنها را مجبور به آدم خواری می کرده است. با این وجود، اخیرا دانشمندان دریافتند که در واقع نئاندرتال ها تقریبا به طور منظم سبزیجات پخته را هم می خوردند.

 

پیوند دورگه ی انسان – نئاندرتال

احتمالا بیشترین جنبه ی مورد بحث درباره ی زندگی نئاندرتال ها در سال های اخیر این بوده که آیا آنها با انسان ها درآمیخته شده اند. با نظرات علمی گرفته از این باور که آنها قطعا با انسان ها آمیزش داشته اند تا این اعتقاد که این دو گونه به طور همزمان بر روی زمین زندگی نمی کرده اند، پاسخ سوال مبهم باقی می ماند. کارشناس نئاندرتال ها، “اریک ترینهاس” مدت هاست که فرضیه ی آمیزش نژادهای مختلف را ترویج می دهد، اما این نظریه زمانی بحث داغ محافل شد که در یک مطالعه در مجله ساینس که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد، مشخص گردید که DNA نئاندرتال ها، ۹۹٫۷ درصد با DNA انسان مدرن یکسان می باشد(DNA شامپانزه ها ۹۹٫۸ درصد یکسان می باشد).

rdvlpn2b1f08y6pwmidf.jpg

مقایسه اسکلت انسان های مدرن و اسکلت نئادرتال ها. عکس از کی.ماوباری، بازسازی: جی. ساویر و بی مالی, کپی رایت: ایان تاتیرسال.

 

محققان پروژه ی ژنوم نئاندرتال ها دریافتند که به طور متوسط ۲٫۵ درصد از ژنوم انسان های ​​غیر آفریقایی از DNA نئاندرتال ها تشکیل شده است. انسان های آفریقایی مدرن، به طور متوسط، ​​ هیچ درصدی از DNA نئاندرتال ها را ندارند. این اطلاعات می تواند فرضیه آمیزش گونه ها را تقویت کند زیرا به نظر می رسد که انسان ها و نئاندرتال ها با هم درآمیخته شده و فقط یک گونه ی انسانی که حاصل این آمیزش بوده از قاره ی آفریقا به قاره ی اوراسیا مهاجرت کرده است. انسان ها و نئاندتال ها ممکن است در فاصله ی زمانی نه چندان دور ۳۷۰۰۰ سال پیش، با هم آمیزش کرده باشند.

 

با این وجود، مطالعه ی سال ۲۰۱۲ توسط دکتر “ریچل وود”، منجر به شک و تردید هایی در مورد این نظریه شد. محققان استخوان های یافت شده از جنوب اسپانیا را مورد بررسی دوباره قرار دادند که قبلا با تکنیک های جدید تاریخ گذاری رادیوکربنی، مطالعه شده بودند. آنها کشف کردند که استخوان های نئاندرتال ها بیش از ۵۰۰۰۰ سال قدمت دارند. تصور نمی شود که انسان ها تا بیش از ۴۲۰۰۰ سال پیش در این منطقه مستقر بوده باشند، و این به معنی آنست که بعید می باشد انسان ها و نئاندرتال ها با هم زندگی کرده و آمیزش داشته باشند. اگر انسان ها و نئاندرتال ها باهم آمیزش نداشته باشند، ژنوم های مشابه در نئادرتال ها و انسانها می تواند در نتیجه ی آن باشد که هر دو گونه، از اجداد آفریقایی مشترکی تکامل یافته اند.- اما نتایج یک تحقیق ژنتیکی جدید در اوایل سال ۲۰۱۶ حاکی از آن است که انسان‌های امروزی و نئاندرتال‌ها حدود ۱۰۰ هزار سال پیش، یعنی زودتر از آن چیزی که پیشتر تصور می‌شد، با هم آمیزش می‌کرده‌‌اند.

 

انقراض

هیچکس دقیقا نمی داند که چرا نئاندرتال ها منقرض شدند و چرا انسان ها باقی ماندند. برخی از محققان بر این باورند که تغییرات آب و هوایی تدریجی یا ناگهانی منجر به نابودی آنها شده است، در حالی که برخی دیگر، کمبود های غذایی را عامل انقراض آنها می داند. تعدادی از دانشمندان معتقدند که انسان ها، نئاندرتال ها را کشته اند. در این اوخر، فرضیه ای دیگری هم محبوبیت پیدا کرده است که می گوید نئاندرتال ها منقرض نشده بلکه با انسان ها آمیخته شده تا آنکه در نژاد انسان جذب شده اند.

 

منبع: بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

یافته‌های جدید دربارۀ دلیل انقراض نئاندرتال‌ها

 

تاکنون دلیل انقراض انسان نئاندرتال‌ عدم مقاومت آنها در برابر موجی از سرما عنوان می‌شد. حالا یک گروه از محققان به این پرسش پاسخ داده که چگونه نئاندرتال‌ها منقرض شده اند.

7csl5efqrjz3wsvr0euq.jpg

 

هم در مورد دلیل انقراض انسان‌های نئاندرتال و هم زمان این انقراض همچنان گمانه‌ها و پرسش‌های متفاوتی مطرح است. نئاندرتال‌ها یکی از گونه‌های قدیمی بشر بودند که در حدود ۴۰ هزار سال قبل منقرض شدند. محل سکونت این انسان‌ها از اروپای شرقی تا آسیای مرکزی و همچنین در حدود شمالی از منطقه‌ای که اکنون کشور بلژیک قرار دارد تا دریای مدیترانه و آسیای غربی را شامل می‌شده است. جمعیت‌هایی از انسان‌های مدرن (هموساپینس) در همان زمان در آسیای شرقی و آفریقا زندگی می‌کردند.

 

به عبارت دیگر، نئاندرتال‌ها، نزدیک‌ترین نوع انسان به انسان خردمند امروزی هستند. تحقیقات اخیر محققان نشان داده است که تقریبا در دی­ ان­ ای تمامی انسان‌ها، درصدی از ژن نئاندرتال‌ها وجود دارد. هر دو نوع نه تنها در کنار هم می‌زیسته‌اند، بلکه آمیزش جنسی هم تا حدودی بینشان برقرار بوده است. تا کنون دلیل انقراض نئاندرتال‌ها نابودی آنها به دست انسان‌های مدرن یا عدم مقاومت آنها در برابر موجی بی‌سابقه از سرما عنوان شده که امکان دسترسی آنها به مواد غذایی را محدود کرد.

 

یک تحقیق جدید اما در پی پاسخ به این پرسش بوده که چرا به‌ رغم آمیزش جنسی میان نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن، از حاصل آمیزش آنها که می‌توانست مانعی برای انقراض کامل نئاندرتال‌ها شود اثری در میان نمانده است. یک گروه تحقیق در دانشگاه استانفورد آمریکا در تحقیقی در این زمینه، به این نتیجه رسیده است که اشکال جریان نیافتن زندگی نئاندرتال‌ها در آمیزش با زنان مدرن به برخی از ژن‌های آنها مربوط بوده است.

 

بنا بر نتیجه تحقیق دانشمندان، احتمالا خصوصیات ژنتیکی نهفته در برخی از کروموزم‌های مردهای نئاندرتال نوعی واکنش دفاعی را در زن مدرن موجب می‌شده که نتیجه آن نوزادی معلول با شانس کم برای ادامه زندگی یا سترون در تولید مثل بوده است. با این همه، درآمیزی گهگاهی نئاندرتال و انسان‌های مدرن رد پای خود را در مختصات ژنتیکی انسان مدرن بر جا گذاشته است. انسان‌های با رگ و ریشه‌های غیرآفریقایی همچنان دارای یک تا چهار درصد دی ان ای نئاندرتال‌ها هستند.

 

هر انسان دارای ۴۶ کروموزم است که دو تای آنها کروموزم‌های جنسی هستند. در حالی که زنان مدرن (هموساپینس) دارای دو کروموزم جنسی ایکس هستند، مردان مدرن یک کروموزم X دارند و یک کروموزوم Y. کروموزم در مفهوم عام آن به به بسته‌هایی از مواد ژنتیکی گفته می‌شود که از پروتئیین و دی ان ای تشکیل شده‌اند و در هسته سلول‌های بدن ذخیره شده‌اند. گروه تحقیق دانشگاه استانفورد در جریان تحقیق خود به بررسی جامع کروموزم Y، یک مرد نئاندرتال پرداخته است. این مرد ۴۹ هزار سال پیش در اسپانیا می‌زیسته است. تا کنون دی ان ای کروموزم جنسی نئاندرتال‌های مرد در انسان مدرن دیده نشده است.

zrq1f8lrd23odv9m5nmk.jpg

 

عدم سازگاری ژن‌ها علت انقراض؟

تحقیقات اخیر محققان نشان داده است که تقریبا در ژن تمامی انسان‌ها، درصدی از ژن نئاندرتال‌ها وجود دارد. علت به ناسازگاری ژنتیکی برمی‌گردد که به گفته سرگئی کاستالانو از اعضای تیم استانفورد و عضو موسسه ماکس پلانگ آلمان، تولید مثل نئاندرتال‌ها با انسان‌های مدرن را ناکام گذاشته است. او می‌گوید: «حاصل آمیزش نئاندرتال‌های مرد و انسان‌های زن مدرن می‌توانسته نوزدانی باشد ناقص‌الخلقه، فاقد امکان بقا و ناتوان در تولید مثل. در این زمینه البته باید همچنان کار تحقیقی بیشتری صورت گیرد.»

 

آخرین زیست همزمان و مشترک نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن به ۵۹۰ هزار سال پیش برمی‌گردد و در این دوره به دلیل اشکال یادشده نسل مشترکی از آنها پا نگرفته است. از آن پس در دوره زیست جد‌اگانه آنها که زمانی دراز هم به طول کشیده، ظاهرا تغییراتی در کروموزوم ‌Y، نئاندرتال‌ها به وقوع پیوسته است، به گونه‌ای که در دیدار و آمیزش بعدی و محدود آنها اخلافی معدود و قادر به ادامه حیات و توانا به تولید مثل پا گرفته است. به گفته کاستیلو، همین امر زمینه‌ای است برای کار تحقیقاتی در راستای پی بردن به تاثیرات جهش‌ها بر روی تولید مثل.

 

اخیرا نتیجه تحقیق یک گروه علمی در موسسه تحقیقاتی ماکس پلانک آلمان در نشریه نیچر منتشر شد که بر اساس آن نه تنها نئاندرتال‌ها اثری از ژن‌های خود در ژن‌های انسان معاصر باقی گذاشته‌اند، بلکه برعکسش هم صادق است. در جدول ژنتیک یک نئاندرتال که اخیرا فسیل آن در منطقه آسیای مرکزی پیدا شد، محققان اثری از ژن‌های انسان مدرن یافتند. بر مبنای سن استخوان‌های یادشده و خصوصیات ژنتیکی آنها محققان به این نتیجه رسیده‌اند که نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن تا صد هزار سال پیش آمیزشی گهگاهی داشته‌اند و تولید مثل کرده‌اند. جزئیات بیشتر این پژوهش در مجله ی cell منتشر شده است.

 

منبع: بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

نئاندرتال‌ها آدمخوار بودند!

 

بیش از یک قرن است که دیرینه‌شناسان به دنبال یافتن جواب این سوال هستند که آیا نئاندرتال‌ها آدمخوار بوده‌اند یا خیر. اما به تازگی بقایایی از این نوع انسان در اروپای شمالی به دست آمده است که نه تنها این موضوع را تائید می‌کند، بلکه دلایل این امر را نیز توضیح می‌دهد.

qjj9kudqlhwnxfppu.jpg

 

تاکنون شواهد و مدارکی دال بر آدمخواری نئاندرتال‌ها در اسپانیا، فرانسه و بخش‌هایی از اروپای جنوبی بدست‌ آمده بود اما بقایای جدید در منطقه ی گویت(Goyet) در بلژیک یافت شده‌اند که در واقع برای نخستین بار در اروپای شمالی است. روی تمامی این استخوان‌های کشف ‌شده که در میان آنها به غیر از استخوان انسان، استخوا‌ن‌ اسب و گوزن شمالی نیز به چشم می‌خورد، برش‌هایی وجود دارد که نشان از جدا شدن گوشت از استخوان را دارد. علاوه بر این، شکستگی‌هایی نیز روی استخوان‌ها وجود دارد که نشان می‌دهد استخوان‌ها را برای خارج کردن مغز داخل‌شان خرد کرده‌اند.

 

از آنجا که نئاندرتال‌ها اسب و گوزن شمالی شکار می‌کردند و می‌خوردند و همچنین به دلیل اینکه انسان‌های مدرن در آن زمان هنوز پایشان به این مناطق نخورده بود، دانشمندان معتقدند که این برش‌ها و شکستگی‌های روی استخوان‌های نئاندرتال‌ها نشانگر آدمخوار بودن آنهاست. دانشمندان با بررسی‌ این استخوان‌های تازه کشف‌ شده همچنین دریافته‌اند که نئاندرتال‌ها نه تنها همدیگر را می‌خوردند، بلکه از استخوان‌های هم‌نوع خود به عنوان ابزاری برای تیز کردن سنگ‌ها استفاده می‌کردند.

 

شاید بعضی افراد دلیل بیاورند که آدمخواری مقتضای شرایط آن زمان بوده است اما بقایایی که از مناطق دیگری از جهان مربوط به همین بازه زمانی یافت شده است، هیچ کدام نشانه‌ای دال بر آدمخواری نداشتند و دانشمندان مدعی‌اند که آدمخواری در منطقه گویت اصلا هیچ ربطی به مراسم تدفین یا آیین خاصی نداشته است.

 

براساس بررسی‌های دانشمندان با روش تاریخ‌گذاری رادیوکربن نشان می‌دهد که این استخوان‌ها متعلق به ۴۰۵۰۰ تا ۴۵۵۰۰ سال پیش هستند؛ یعنی حول و حوش زمانی که نئاندرتال‌ها در اروپا از بین رفتند. تست DNA نیز نشان می‌دهد که نئاندرتال‌های اروپای شمالی از نظر ژنتیکی شبیه به هم‌نوعان خود در جنوب این منطقه بودند و این امر نشان می‌دهد که تعداد زیادی از آنها بیشتر زنده نمانده بودند. بسیاری از بقایای کشف‌ شده همچنین حکایت از وجود سوء تغذیه در این گروه از عموزاده ی انسان‌ها دارد و با در نظر داشتن همین مساله، دانشمندان معتقدندکه نئاندرتال‌ها احتمالا به دلیل کمبود غذا دست به آدمخواری می‌زدند. جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریه ی nature منتشر شده است.

 

منبع: بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

مهمترین تفاوت انسان های هوشمند و نئاندرتال ها چیست؟

 

به گفته ی دانشمندان تفاوت کلیدی بین گونه های انسان و نئاندرتال ها در چگونگی مصرف انرژی برای بدن است. این تحقیات نشان می دهد که چرا انسان تا عصر مدرن بقا پیدا کرده، در حالی که عموزاده های نئاندرتال ما از بین رفته اند.

 

یکی از مقالات جالب و طولانیِ Vox.com تفاوت زندگی بین گونه های انسان های هوشمند و نئاندرتال ها را بررسی کرده است. (هر فرد زنده ای که منحصرأ آفریقایی تبار نیست به نوعی دارای اصل و نسبِ نئاندرتال ها است. به نظر می رسد نئاندرتال ها هرگز به آفریقا نرفتند.) برنارد وود استاد دیرینه مردم شناسی در دانشگاه جورج واشنگتن می گوید: نئاندرتال ها تقریبا به ۶۰۰ یا ۷۰۰ کالری در روز بیشتر از یک انسان مدرن نیاز داشتند تا غذای بدن های مقاومترشان را فراهم کنند، [وود توضیح می دهد] – این میزان در زمان فراوانی عالی بود اما در زمان قحطی فاجعه بار بود. آنها یک وانت کامیون پرمصرف گازی از جنس انسان بودند.

 

به این طریق می توان توضیح داد چرا گونه های هوشمند انسانی، نئاندرتال ها را در رقابت شکست دادند، حتی با آنها جفتگیری کردند. واضح نیست نئاندرتال ها چقدر باهوش یا اجتماعی بودند، اما می دانیم که آنها هرگز باندهای بزرگ و تهاجمی که انسان های هوشمند تشکیل دادند را شکل ندادند. آنها چاق تر و حجیم تر از ما بودند و استخوان های درشت و پیشانی کوتاه داشتند. همچنین تعداد آنها رفته رفته کاهش پیدا کرد و سپس در حدود ۴۰ هزار سال پیش به طور کلی از بین رفتند.

 

پیشنهاد وود مبنی بر اینکه نئاندرتال ها به اندازه ی کافی انرژی نداشتند تا در دوره های قحطی بقا پیدا کنند، متقاعد کننده بود. (وی سپس اشاره کرد، نئاندرتال ها قصد داشتند میلیون ها سال زنده بمانند، یعنی طولانی تر از طول عمر ما.) برای وضوح این امر ودد توضیح داد که این تفاوت در نیاز به کالری توضیح کاملِ مرگ و میر نئاندرتال ها است، در واقع آنها گونه ای بودند که منابع بیشتری نیاز داشتند؛ بیشتر از چیزی که دنیا می تواند برایشان فراهم کند!

 

منبع: بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 10 ماه بعد...

تعداد نئاندرتال‌ها دهها هزار نفر بیشتر از محاسبات پیشین میباشد

 

محققان دانشگاه یوتای آمریکا در تحقیقات جدید خود متوجه شده‌اند که تعداد انسان‌های نئاندرتال در گذشته دهها هزار نفر بیشتر از محاسبات پیشین بوده است. بسیاری از تحقیقاتی که پیش از این انجام شده بودند نشان می‌دادند که تعداد انسان‌های “نئاندرتال”( Neanderthals) در زمین حدود ۱۰۰۰ نفر بوده است.

vsg2u4pgv4cluyersl8q.jpg

 

صدها هزار سال پیش از این قبل از آنکه انسان‌های خردمند در زمین پیدا شوند، نئاندرتال‌ها و “دنیسووان‌ها”( Denisovans) در زمین زندگی می‌کردند که هنوز ارتباط بیولوژیک بین آنها شناسایی نشده است. در مطالعه جدیدی که بر روی دی.ان.ای‌های این انسان‌های نخستین انجام شده رازهایی از این ارتباط برملا شده است؛ هرچند که برخی از یافته‌های این تحقیق با نظریه‌های معمول در رابطه با فرگشت انسان تناقض دارد.

 

براساس یافته‌های این تحقیق تغییر ماهیت انسان‌های اولیه به دو دسته نئاندرتال و دنیسووان ۳۰۰ هزار سال زودتر از آنچه تصور می‌شد رخ داده است یعنی حدود ۷۴۴ هزار سال پیش از این. بررسی محققان نشان می‌دهد گونه‌هایی از انسان‌های اولیه که بین ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار سال قبل در آفریقا، اروپا و غرب آسیا می‌زیسته‌اند، نئاندرتال‌های اولیه بوده‌اند. تیم تحقیقاتی دانشگاه یوتا به سرپرستی پروفسور “آلن راجرز”(Alan Rogers)، یک روش آنالیز جدید با استفاده از تاریخچه‌ دی.ان.ای‌های انسان‌های اولیه طراحی کردند که در آن نمونه‌های نئاندرتال‌ها و دنیسوان‌ها نیز دیده می‌شد.

ctquh0rjv9dizx0t2we.jpg

 

یافته‌های آنها نشان می‌دهد که جد مشترک این گونه‌ها پس از پخش شدن انسان‌های خردمند امروزی، به تدریج منقرض شده‌اند و سپس پس از گذشت ۳۰۰ نسل، این دو رده به طور کامل از هم جدا شده‌اند. پس از این جدا شدن، جمعیت نئاندرتال‌ها به بیش از چند ۱۰ هزار تن رسیده که بیشتر در منطقه اوراسیا پراکنده بوده‌اند. این تعداد زیاد بسیاری از ژن‌های خود را به انسان امروزی منتقل کرده‌اند و طبق بررسی‌ها در هر منطقه‌ای که تراکم جمعیت نئاندرتال‌ها بیشتر بوده است، تعداد ژن‌هایی که از آنها به ساکنان بومی امروزی آن مناطق رسیده بیشتر از دیگر مناطق بوده است.

 

در ژنوم انسان ۳٫۵ میلیارد محل نوکلوئوتید وجود دارد که برخی از ژن‌های آنها در طول زمان جهش پیدا کرده‌اند. اگر والدین جهش را به فرزندان خود منتقل کنند، این جهش در کل نسل تسری پیدا می‌کند. دانشمندان از این جهش‌ها استفاده می‌کنند تا بتوانند به تاریخچه نژادی افراد دست پیدا کنند و بر این اساس بفهمند در هر نژاد چه میزان از ژن‌ها و دی.ان.ای‌های انسان‌های اولیه وجود دارد.

 

پروفسور راجرز در این رابطه افزود: ما به دنبال اثری از انسان‌های نخستین در ژن‌های انسان امروزی می‌گردیم که با اینکه میزان آن کم است اما همچنان وجود دارد. محققان دو نمونه فسیل به دست آمده از انسان‌های نخستین را که در غارهای سیبری کشف شده بود با یک دسته ۱۰۰تایی از ژنوم‌های انسان‌های امروزی مقایسه کردند. این ژنوم‌ها متعلق به انسان‌هایی از چین، شمال اروپا و آمریکا بوده است.

wke8s4as8xkqx383d41.jpg

 

طی بررسی چندین میلیون نطفه نوکلئوتیدی، محققان به ۱۰ الگوی متفاوت دست یافتند و متوجه شدند که در صورتی که نظریه‌های پیشین درست بوده باشند می‌بایست میزان شباهت‌ها بیشتر می‌بود اما اینگونه نیست و گویا باید تاریخ جدیدی برای ژنتیک انسانی و ارتباطات آن نوشته شود. انسان نئاندِرتال(Homo neanderthalensis) گونه‌ای از سردهٔ انسان بود که در اروپا و قسمت‌هایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتای) سکونت داشتند.

 

اولین نشانه‌ها از نئاندرتال‌های اولیه به حدود ۲۳۰٫۰۰۰ تا ۳۰ هزار سال پیش در اروپا برمی‌گردد. در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتال‌ها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا در حدود سی هزار تا چهل هزار سال پیش منقرض شد. با توجه به اینکه انسان امروزی در پنج هزار سال پیش از انقراض آنها وارد اروپا شد، احتمالاً این دو گروه انسانی با هم تماس‌هایی داشته‌اند.

 

برخی ژن‌ها میان نئاندرتال‌ها و انسان امروزی مشترک است. این به آن دلیل است که نئاندرتال‌ها و اجداد انسان مدرن زمانیکه تازه از آفریقا بیرون آمده بودند با یکدیگر آمیزش داشتند. بدن نئاندرتال‌ها برای زندگی در آب و هوای سرد سازگاری یافته بود، بطور مثال آنها کاسه سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگی‌هایی که مطلوب آب و هوای سرد است.

8ib8082wo6v0j3mrfrz8.jpg

 

طبق تخمین‌ها اندازه کاسه سر آنها و مغزشان بزرگتر از انسان‌های مدرن بوده‌ است، با این وجود در این بررسی‌ها بدن قوی‌تر آنها در مقایسه با انسان‌های امروزی در نظر گرفته نشده‌ است. بطور میانگین، نئاندرتال‌های مذکر دارای قد ۱۶۵ سانتی‌متر، از نظر وزنی سنگین و به دلیل فعالیت بدنی زیاد دارای استخوان‌بندی قوی بوده‌اند. بلندی زن‌های نئاندرتال بین ۱۵۳ تا ۱۵۷ سانتی‌متر بوده‌ است.

 

انسان‌تبار دنیسووان نام جمعیتی از انسان‌تباران است که باقی‌مانده دو نفر از ایشان در غار دنیسووا در رشته‌کوه آلتایی سیبری جنوبی کشف شده است. پژوهشگران معتقدند این نوع از انسان که حدود ۳۰ تا ۵۰ هزار سال پیش زندگی می‌کرده، با انسان خردمند هم‌زیستی داشته است. شواهد به‌دست‌آمده تنها بخشی از انگشت دست یکی از مادینگان جوان این گونه است. در دسامبر سال ۲۰۱۰، گروهی از دانشمندان با بررسی ژن‌های استخوان انگشت یک انسان‌تبار دنیسووان کشف کردند که این گروه با نئاندرتالها مربوط بوده و با نیاکان انسان‌های امروزی منطقه ملانزی وصلت کرده‌ بودند. جزئیات بیشتر این پژوهش در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
منتشر شده است.

 

منبع: بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

اطلاعاتی جدید در خصوص زندگی نئاندرتال ها

 

دو تیم تحقیقاتی با استفاده از روش­ های پیشرفته­ توالی­ سازی DNA، اقدام به بررسی بقایای اسکلتی ۵۲۰۰۰ سالۀ یک زن نئاندرتال واقع در کرواسی و بقایای اسکلتی ۳۴۰۰۰ ساله­ یک انسان مربوط به دوره­ “پارینه­ سنگی زیرین” کردند.

cqg69dxdb4e7fss5r42b.jpg

 

نئاندرتال ها نزدیک­ترین خویشاوندان تکاملی بشر امروزی می­ باشند. در نتیجه این موجودات می­ توانند دید بهتری نسبت به تاریخچه­ زیستی انسان به ما بدهند. تاکنون ۵ ژنوم از نئاندرتال ­ها بازیابی شده ­است اما تنها یکی از این ژنوم­ ها اطلاعات واضحی را به دانشمندان ارائه داده است. این نئاندرتال در کوه­ های “آلتایی” در سیبری کشف شد. سه ژنوم دیگر که اطلاعات کمتر واضحی به ما دادند، مربوط به کشور کرواسی و ژنوم آخر، مربوط به جمهوری آدیغیه در روسیه است.

 

تیم تحقیقاتی موسسه­ ماکس پلانک موفق به بررسی میلیاردها تکۀ DNA بدست­ آمده از بقایای فسیلی بنام “ویندیجا” از غاری در کرواسی شد. همانند یافته­ های پیشین، داده ­های ژنتیکی نشان دادند نئاندرتال­ ها در گروه ­های کوچک ۳۰۰۰ نفره زندگی می­ کردند. نتایج بررسی ژنوم نئاندرتال کوه­ های آلتایی نشان داد والدین این نئاندرتال، خواهر و برادری با پدر یا مادر مشترک بودند. این مسئله دانشمندان را به این فکر فرو برد که آیا ازدواج با افراد خانواده در نئاندرتال­ ها معمول بوده است یا خیر. از این سو در ژنوم “ویندیجا” نشانی از ازدواج خانوادگی در والدین نبوده است پس احتمالا این نوع ازدواج، تنها میان نئاندرتال ­های آلتایی وجود داشته است.

 

دکتر پروفر و همکاران او اظهار داشتند: «اگرچه به نظر می ­رسد “ویندیجا” و دو نئاندرتال از سه نئاندرتال یافت­ شده در غارهای کرواسی، اجداد مادری مشترک داشته باشند.» همچنین محققان به بررسی تفاوت­ ها و مهاجرت ژنی میان نئاندرتال ­های ۱۳۰۰۰۰ تا ۱۴۵۰۰۰ سال پیش(قبل از جدایی نئاندرتال­ های سیبری و هلند) پرداختند. بر اساس ژنوم باکیفیت بدست­ آمده، دانشمندان تخمین می­ زنند افراد غیرآفریقایی چیزی بین ۱٫۸ تا ۲٫۶% دی ­ان ­ای نئاندرتال را در خود دارند. تحقیقات پیشین، این میزان را بین ۱٫۵ تا ۲٫۱% بیان کرده بود.

kyykhvre5ao00ypmzfdq.jpg

 

همچنین محققان موفق به شناسایی متغیرات ژنی در ژنوم نئاندرتال­ ها شدند که بر روی بشر امروزی تاثیر داشته است؛ این متغیرات مربوط به میزان پلاسما در کلسترول LDL و ویتامین D، اختلالات تغذیه، انباشت چربی در شکم، رماتیسم مفاصل، اسکیزوفرنی و واکنش به داروهای آرام­بخش می­ باشد. محققان اظهار داشتند: «بررسی ­های ما نشان می­ دهد “ویندیجا” بیشتر به نئاندرتال­ های ادغام ­شده با نیاکان بشر امروزی ساکن جنوب صحرای بزرگ آفریقا نزدیک است تا نئاندرتال ­های آلتایی. این مسئله باعث می­ شود ۱۰ تا ۲۰ درصد بیشتر از پیش، شاهد DNA نئاندرتال و متغیرات دخیل در میزان کلسترول LDL، اسکیزوفرنی و دیگر بیماری­ ها در انسان امروزی باشیم.»

 

در مطالعاتی دیگر، مارتین سیکورا،محقق دانشگاه کپنهاگن، اقدام به توالی­ سازی و بررسی ژنوم ۴ انسان باستانی(که از نظر آناتومی مشابه انسان امروزی بودند) در پایگاه ساگیر روسیه کردند. محققان این پژوهش اظهار داشتند: «این ژنوم­ ها به ما دیدگاهی کم­ نظیر از زندگی اجتماعی بشر در دوره­ پارینه ­سنگی زیرین ارائه می­ کند. این ۴ نمونه، همگی مذکر بوده و ارتباط خویشاوندی با یکدیگر ندارند. به علاوه، ما اثری از ازدواج با افراد خانواده میان این نمونه ­ها نیافتیم. با توجه به گوناگونی ژنی این نمونه ها، آنها با اینکه عضوی از یک قبیلۀ کوچک بودند، جفت خود را از قبایل دیگر انتخاب کردند.» یافته ­ها در دو مقاله­ مجزا در مجله­ Science منتشر شده ­اند.

 

ترجمه: رضا کاظمی - بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

دانشمندان شواهد تازه‌ای از رژیم غذایی نئاندرتال‌ها یافته‌اند

 

نئاندرتال‌ها به احتمال زیاد یک رژیم گیاهی داشته‌اند و همچنین به‌وسیله پنی‌سیلین و یک نوع آسپیرین خود را درمان می‌کرده‌اند.

gnwkeoriwu889z2ogh5m.jpg

 

این نتایج یافته‌های جدید پژوهشگران است که به تازگی در نشریه‌ی Nature به چاپ رسیده است. این پژوهش توسط دانشمندان دانشگاه استرالیای جنوبی در آدلاید انجام گرفته است. این پژوهشگران در این پژوهش جدید پلاک و دی‌ان‌ای مینای دندان دو نئاندرتال را که در غار باستانی ال سیدرون اسپانیا کشف شده بودند، مورد بررسی قرار دادند.

 

پژوهشگران دریافته‌اند که بر خلاف باور عمومی، رژیم غذایی نئاندرتال‌ها تنها به گوشت محدود نمی‌شده است. در عوض، پژوهشگران با بررسی‌های خود هیچ شواهدی از گوشت را در نمونه‌های دندان نئاندرتال‌های غار ال سیدرون مشاهده نکردند. البته به نظر نمی‌رسد که این یافته‌های جدید نشان دهد که همه‌ی نئاندرتال‌ها گیاهخوار بوده‌اند. بلکه پژوهش‌های گذشته‌ی همین تیم تحقیقاتی نشان می دهد که نئاندرتال های غار اسپای بلژیک گوشت‌خوار بوده‌اند. دانشمندان در بررسی‌های خود بقایای دی‌ان‌ای کرگدن پشمالو، گوسفند وحشی و همچنین شواهدی از قارچ‌های وحشی را در پلاک دندان این نئاندرتال‌ها به دست آورده بودند.

 

دانشمندان در این پژوهش پلاک‌های دندانی روی دندان‌های نئاندرتال­‌ها را بررسی کرده‌اند. پلاک دندان ماده‌ای چسبنده و لایه‌ای از پروتئین و پلی‌ساکارید است که به وسیله‌ی باکتری‌های دهان ساخته می‌شود. پلاک همچنین می‌تواند به ماده‌ای سخت‌تر به نام تارتار یا کلکولوس تبدیل شود. تارتار همان پلاک سخت شده است که به مینای دندان و همچنین زیرخط لثه می‌چسبد. در پلاک‌های دندان میکروارگانیسم‌های درون دهان، عوامل بیماری‌زای موجود در دستگاه تنفسی و دستگاه گوارش وجود دارند. علاوه بر این، پلاک‌های دندان می‌توانند حاوی دی‌ان‌ای‌های هزاران ساله ای باشند که کلید دانشمندان برای این کشفیات شگفت‌انگیز بوده‌اند.

 

کیت دوینی، دیرینه بوم‌شناسی از دانشگاه لیورپول در انگلستان به گاردین گفت:

 

تعجب‌آور نیست که نئاندرتال‌ها، غذاهای مختلفی می‌خورند و کارهای مختلفی را در مکان‌های مختلفی انجام می‌دادند.

 

این تنوع غذایی در بین نئاندرتال‌ها تنها یکی از کشف‌هایی است که او و همکارانش با بررسی دندان‌های نئاندرتال‌ها انجام داده‌اند. دانشمندان همچنین با بررسی دندان‌های نئاندرتال‌هایی که بین۴۲ تا ۵۰ هزار سال پیش زندگی می‌کردند، شواهدی از باکتری‌های که در دهان عموزاده‌های دور ما زندگی می‌کردند به دست آورده‌اند.

 

دوینی در این مورد گفت:

 

این نمونه‌ها در واقع یک کپسول زمان حاوی اطلاعات زیست‌شناسی بودند که نه تنها شواهد مستقیمی از رژیم غذایی نئاندرتال‌ها را در خود حفظ کرده بودند، بلکه شواهدی از میکروارگانیسم‌هایی که با ما تکامل یافته‌اند را هم در خود جای داده‌ بودند.

 

در میان این یافته‌های جدید همچنین در یکی از این نمونه‌ها که متعلق به نئاندرتالی نوجوان است، آثاری از عفونت و چندین زخم وجود داشته است که نشان می‌دهد، این نئاندرتال به نوعی بیماری مبتلا بوده است. دانشمندان بر این باورند که یکی از این زخم احتمالا درمان شده است. آن‌ها با بررسی‌های خود بقایایی از صمغ صنوبر را کشف کرده‌اند. درخت صنوبر گیاهی است که حاوی اسید سالیسیلیک است. اسید سالیسیلیک هم یکی از اسیدهای آلی و از ترکیب‌های ضروری آسپیرین است.

izd1jwciq4viiq9byt36.jpg

نئاندرتال‌های غار ال سیدرون اسپانیا گیاهخوار بوده‌اند. دانشمندان با بررسی‌های خود شواهدی از آجیل کاج، قارچ، پوست درخت و خزه را در پلاک دندان آن‌ها یافته‌اند

 

دوینی به واشنگتن پست گفت:

 

آیا نئاندرتال‌ها می‌توانسته‌اند خود درمانی کرده باشند؟ ما هنوز نمی‌توانیم، این موضوع را تایید کنیم. اما اگر بتوانیم شواهد بیشتری را در نمونه‌های دیگری به دست بیاوریم، می‌توانیم به نوعی وجود یک نوع دانش پزشکی پیشرفته را در نئاندرتال‌ها به اثبات برسانیم.

 

یافته شگفت‌انگیز دیگر دانشمندان، کشف یک ژنوم نزدیک به کامل متانوبریوباکتر اورالیس، گونه‌ای از باکتری‌های کوکو باسیل است که بین لثه‌ها و دندان‌های انسان‌های مدرن (هوموساپین‌ها) زندگی می‌کند.

 

لورا وریچ، دانشمندی از دانشگاه استرالیای جنوبی گفت که این میکروارگانیسم‌ قدیمی‌ترین نمونه‌ای از این نوع باکتری است که تاکنون توالی‌یابی ژنی شده‌اند. همچنین وجود متانوبریوباکتر اورالیس در نئاندرتال‌ها به این معناست که این میکروارگانیسم‌ها به نوعی به انسان‌ها هم سرایت کرده‌اند. متانوبریوباکتر اورالیس احتمالا از راه بوسیدن به انسان‌های مدرن منتقل شده است که به نوعی می‌تواند نشان دهد که هوموساپین‌ها و نئاندرتال‌ها با هم آمیزش داشته‌اند.

 

منبع: زومیت

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

آیا نئاندرتال‌ها به دلیل اندازه مغزشان منقرض شده‌اند؟

پژوهشگران به‌تازگی موفق به شبیه‌سازی مغز نئاندرتال‌ها شده‌اند که می‌تواند یکی از نخستین پژوهش‌ها از این دست برای حل معمای انقراض نئاندرتال‌ها باشد.

oxcnrc4p2er6m5t236x.jpg

 

پژوهشگران با استفاده از شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و اسکن ام‌آرآی، توانسته‌اند دقیق‌ترین نمونه‌ی مغز نئاندرتال‌ها تا به امروز را بازسازی کنند. این مغز بازسازی‌شده می‌تواند بینش جدیدی در مورد توانایی‌های اجتماعی و شناختی عموزاده‌های منقرض‌شده ما در اختیار پژوهشگران قرار دهد و به یکی از ابهام‌انگیزترین سؤالات پیش روی پژوهشگران پاسخ دهد؛ اینکه این خصوصیات چه نقشی در انقراض این گونه‌ی انسان داشته‌اند؟

 

 

پژوهش جدیدی که در نشریه‌ی Scientific Reports منتشر شده است، نشان می‌دهد که تفاوت مهمی در عملکرد شناختی و عصبی مغز هومو ساپینس‌ها (انسان‌های مدرن کنونی) و نئاندرتال‌ها موجب تفاوت‌های رفتاری در این دو گونه‌ی انسان و در نتیجه منجر به شرایطی شده است که انسان‌های مدرن از لحاظ آناتومی نسبت به نئاندرتال‌ها برتری داشته باشند.

 

پژوهشگران برای رسیدن به این نتیجه، در یکی از نخستین پژوهش‌ها در نوع خود، جمجمه‌ی هومو ساپینس‌ها و نئاندرتال‌ها را با هم مقایسه کردند. اما از آنجایی که هیچ شواهد باستان‌شناسی در این زمینه در دست نیست و شکل و اندازه مغز نمی‌تواند به‌طور قطع ظرفیت شناختی و رفتار را تعیین کند، مسئله‌ی انقراض نئاندرتال‌ها هنوز هم حل‌نشده باقی می‌ماند.

 

 

داستان نئاندرتال‌ها، از زمان کشف اولین اسکلت این گونه در سال ۱۸۲۹ تاکنون، دیرینه‌انسان‌شناسان را به خود مشغول کرده است و با وجود سال‌ها پژوهش و گمانه‌زنی در این خصوص، هنوز هم دانشمندان مطمئن نیستند برای نئاندرتال‌هایی که به مدت ۲۰۰ هزار سال (بیشتر آن در عصر یخبندان) در اروپا و آسیا زندگی می‌کردند، چه اتفاقی افتاده است. در همین حال، دانشمندان در مورد دلیل موفقیت هومو ساپینس‌ها هم مطمئن نیستند. اکنون پژوهشگران با بررسی جدید خود می‌خواهند به این موضوع پاسخ دهند که چه تفاوتی موجب موفقیت یک گونه و انقراض گونه دیگر شده است؟

 

شايد این تفاوت در چگونگی سازگاری دو گونه نسبت به شرایط محیطی و آب و هوایی به‌سرعت در حال تغییر بوده یا شاید این مسئله مرتبط به اختلافات‌های فنی، اجتماعی، اقتصادی یا تفاوت در نوع و نحوه‌ی تغذیه و شکار این دو گونه بوده است. ممکن است نئاندرتال‌ها مهارت‌های ارتباطی کم‌تر یا محدودتری نسبت به انسان‌های مدرن داشته‌اند یا توسط هومو ساپینس‌ها منقرض شده‌اند. هیچ کدام از این نظریه‌ها بر دیگری ارجحیت ندارد؛ چرا که دلیل نهایی هنوز نامشخص است.

44hsgaochjusuquzq4.jpg

مقایسه شکل مغز بین نئاندرتال‌ها، هومو ساپینس‌های اولیه و هومو ساپینس‌های مدرن

 

شاید فرضیه وجود تفاوت‌های رفتاری، بتواند یکی از دلایل اختلاف بین هومو ساپینس‌ها و نئاندرتال‌ها باشد. اکنون گروهی از دانشمندان به رهبری نوامیشی اوگیهارا از دانشگاه کیئو در ژاپن، مدلی از مغز نئاندرتال‌ها و هومو ساپینس‌های اولیه (به لحاظ آناتومی) را بازسازی و به وسیله‌ی آن، اختلافات شناختی و عصبی این دو گونه‌ی انسان را بررسی کرده‌اند. دانشمندان پیش از این هم تفاوت‌های مغز نئاندرتال و انسان مدرن را تجزیه و تحلیل کرده بودند؛ اما این اولین پژوهشی است که در آن مغزهای دو گونه به‌منظور نشان دادن تفاوت‌های عملکردی کاملا بازسازی می‌شود. در واقع دانشمندان جمجمه‌های زیادی از نئاندرتال‌ها در اختیار داشته‌اند؛ اما هیچ کدام از این جمجمه‌ها حاوی مغز نبوده و به همین دلیل، پژوهش در این زمینه بسیار دشوار است. بهترین گزینه در این حالت، بهره بردن از جمجمه‌های فسیلی و بررسی شکل، اندازه و جهت‌گیری مغز نئاندرتال‌ها است.

 

 

برای انجام این پژوهش، اوگیهارا و همکارانش، با استفاده از جمجمه‌های چهار نئاندرتال و چهار هومو ساپینس‌ اولیه (جمجمه‌های مورد استفاده بین ۱۳۵ هزار تا ۳۲ هزار سال قدمت داشتند) مدل‌های سه‌بعدی از مغز آن‌ها ساختند. این مدل‌های سه‌بعدی به دانشمندان امکان بازسازی و تجسم نواحی خاکستری و سفید مغز به همراه مایع مغزی نخاعی داد. آن‌ها سپس با استفاده از مجموعه‌ی بزرگ اطلاعات پروژه هیومن کنکتوم (Human Connectome) به‌طور خاص اسکن ام‌آرآی مغز بیش از ۱۱۸۰ نفر انسان متوسط را مدل‌سازی کردند تا پایه‌ای برای پژوهش و تجزیه و تحلیل مقایسه‌ای در اختیار داشته باشند.

 

 

اختلاف بین عملکرد شناختی و عصبی مغز هومو ساپینس‌ها و نئاندرتال‌ها موجب تفاوت‌های رفتاری در این دو گونه‌ی انسان شده است

 

پژوهشگران با استفاده از این روش، تفاوت‌های قابل‌ توجهی در ریخت‌شناسی مغز کشف کردند. نئاندرتال‌ها جمجمه‌های بزرگ‌تری داشتند و در نتیجه به‌طور کل دارای حجم مغز بزرگ‌تری بودند؛ اما هومو ساپینس‌ها، مخچه (بخشی از مغز که وظیفه‌ی هماهنگی حرکات، تعادل، بینایی، یادگیری، زبان و خلق و خوی را بر عهده دارد) نسبتا بزرگ‌تری دارند. انسان‌های مدرن همچنین دارای یک ناحیه کوچک پس‌سری در مخچه هستند که به چشم متصل است.

 

 

پژوهشگران با توجه به این تفاوت‌ها، نتیجه گرفتند که بین این دو گونه اختلافاتی از لحاظ انعطاف‌پذیری شناختی (یعنی یادگیری، سازگاری و تفکر خارج از چارچوب)، توجه، پردازش زبانی و حافظه کوتاه و بلند مدت وجود دارند. آن‌ها نتیجه گرفتند که هومو ساپینس‌ها نسبت به نئاندرتال‌ها دارای توانایی‌های شناختی و اجتماعی و ظرفیت حافظه بلند‌مدت و پردازش زبانی بیشتری هستند.

 

 

لانا روک، دانشجوی دکترا در برنامه علوم شناختی دپارتمان انسان‌شناسی دانشگاه ایندیانا، به گیزمودو گفت:

 

 

پژوهشگران این تیم، تفاوت‌های چشمگیری بین مغز نئاندرتال و مغز انسان مدرن پیدا کرده‌اند؛ به‌خصوص در زمینه‌هایی که مغز ما به ظرفیت‌های زبانی، همکاری اجتماعی و حافظه مرتبط است. از آنجایی که این موارد رفتارهای قابل تطبیقی هستند که در انسان گسترش یافته‌اند، بررسی تفاوت مغز بین گونه‌های مختلف انسان، پژوهشی فوق‌العاده جالب‌ توجه است.

 

 

روک که در پژوهش جدید شرکت نداشته است، می‌گوید این امر در مورد نئاندرتال‌ها بسیار جالب‌ توجه است؛ چرا که این دو گونه در واقع با یکدیگر تعامل داشتند و دلیل تفاوت شناختی، می‌تواند فرضیه‌ای بزرگ برای دلیل انقراض نئاندرتال‌ها باشد.

 

 

پژوهشگران در این پژوهش نتیجه‌گیری کردند:

 

 

اختلاف در ساختار عصب شناختي مخچه ممکن است منجر به اختلاف در توانايي شناختي و اجتماعي بين دو گونه شده باشد. در نتیجه، در نئاندرتال‌ها توانایی انطباق با محیط در حال تغییر با نوآوری محدود بوده و این تفاوت روی احتمال بقای آن‌ها تأثیر گذاشته است.

 

 

کاری.ال آلن، عصب‌شناسی از دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، می‌گوید پژوهش جدید گامی فوق‌العاده برای افزایش دانش ما در مورد عملکرد مغز انسان‌های منقرض شده است. اما قبل از اینکه بتوانیم تأثیرات تکاملی این تفاوت‌ها را بین نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن تفسیر کنیم، نیاز به پژوهش‌های بیشتری در زمینه‌ی ارتباط بین اندازه مغز، شکل و عملکرد داریم.

 

 

 

97kgtk2xag1ozuwgb99v.jpg

بازسازی کامپیوتری مغز نئاندرتال‌ها با نواحی هایلایت (پایین) و مغز هومو ساپینس‌ها (قسمت وسط)

 

آلن به گیزمودو گفت:

 

 

پژوهشگران فرض را بر این گذاشته‌اند که مغز بزرگ‌تر، عملکرد بهتری دارد و شکل سطح مغز هم می‌تواند اندازه اجزای مغز را نشان دهد. یکی از مواردی که باید در نظر داشت این است که شکل کلی مغز تقریبا مرتبط به چندین عامل است و برخی از این عوامل، احتمالا تأثیر کمی در عملکرد شناختی دارند. به‌عنوان مثال، اندازه و شکل مغز تا حدودی محدود به اندازه بدن و شکل اسکلت صورت است. بنابراین ارزیابی ارتباط بین شکل و اندازه مغز و عملکرد شناختی دشوار است.

 

 

در حقیقت، این مفهوم که ما می‌توانیم ظرفیت‌های شناختی و رفتاری را با مدل‌سازی شکل مغز، مشخص کنیم، در بهترین حالت، یک فرضیه‌ی بدون نقطه اتکا است.

 

 

روک گفت:

 

 

احتمالا این مهم‌ترین سؤال محسوب می‌شود، زیرا موضوع امروز بسیار پیچیده‌تر است: وقتی جمجمه و مغز آن‌ها را در اختیار دارید، چه چیزی در در مورد ظرفیت‌های شناختی گونه آن‌ها می‌دانید؟ اگر چه پژوهشگران ادعا می‌کنند که حجم مخچه به افزایش عملکرد اجرایی، از جمله توجه، مهارت، درک و خلاقیت و حافظه کاری مرتبط است، اما از آنجایی که اطلاعات هیومن کنکتوم تنها متشکل از نمونه‌های بزرگسالان سالم است، نمی‌تواند در مورد افرادی افراد با مخچه کوچک‌تر قابل اتکا باشد.

 

 

در نهایت اینکه، باید بدانیم تجزیه و تحلیل‌هایی از این دست، نمی‌تواند چیزی در مورد فرهنگ، سنت شفاهی و رفتارهای اجتماعی نئاندرتال‌ها به ما بگوید و اینکه آیا آن‌ها واقعا در مقایسه با هومو ساپینس‌ها از عملکرد و ظرفیت شناختی کمتری برخوردار بوده‌اند یا برعکس. در عین حال، این پژوهش جدید نمی‌تواند به‌تنهایی نقش این اختلافات را در انقراض نئاندرتال‌ها را نشان دهد؛ چرا که بدون اطلاعات بیشتر، مانند شواهد باستان‌شناسی یا ژنتیکی، مسئله انقراض نئاندرتال‌ها هنوز حل نشده است.

 

 

روک در این مورد گفت:

 

 

این پژوهش جدید، یکی از اولین تلاش‌ها برای تخمین سطوح مغزی و آناتومی گونه‌های انسانی منقرض‌شده به وسیله‌ی مدل‌های سه‌بعدی کامپیوتری است و به همین جهت، اهمیت زیادی دارد.

 

منبع: زومیت

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

بررسی شکل صورت نئاندرتال‌ها

چرا نئاندرتال‌ها صورت‌های بزرگ، کشیده، و کمانی شکل همراه با بینی‌های بزرگ و پهن و ابروهای پهن و پرپشتی داشتند؟ یک پژوهش جدید نشان می دهد که ساختار صورت نئاندرتال‌ها به آنها کمک می کرد تا بتوانند مقدار بیشتری اکسیژن به درون بدن خود بکشند.

6bl8r34txh96idcfafcn.jpg

 

این پژوهش –که شامل اولین بازسازی کامل جمجمه نئاندرتال‌ها با استفاده از الگوی مدل‌سازی ۳ بعدی کامپیوتری است – میگوید که ساختار صورت آنها برای یک سبک زندگی بسیار فعال شکل گرفته است. مدلها نشان می دهد که بینی‌های بزرگ و مسیر دماغی پهن به نئاندرتال‌ها اجازه میداد که مقدار زیادی اکسیژن را در درون و بیرون شش‌هایشان داشته باشند. استیفن رو، پژوهشگر راهنما، استاد جانور‌شناسی در دانشگاه نیواینگلند استرالیا، گفت:« نفس کشیدن نئاندرتال‌ها تقریبا دو برابر انسان‌های اکنون بوده است. این بدان معناست که آنها میتوانستند قبل از متوسل شدن به نفس کشیدن از طریق دهان مقدار بسیار بیشتری اکسیژن را از طریق بینی به درون بدن خود بکشند. از لحاظ میزان مصرف انرژی، نفس کشیدن از طریق بینی خیلی موثرتر از نفس کشیدن از طریق دهان است.»

 

 

دویدن و کشتن حیوانات بزرگ در عصر یخبندان باعث می شد که نئاندرتال‌ها اکسیژن زیادی را مصرف کنند. بینی‌ و حفره دماغی بزرگ در آن زمان خیلی به درد میخورد. همچنین ساز و کار نفس کشیدن آنها از طریق بینی در هوای گرم و سرد مرطوب، از نسل‌های قدیمی‌ترشان، یعنی انسان‌های هایدلبرگی، خیلی ماهرتر و بهتر بود، اما در هر دو مورد، نسبت به بینی انسانهای مدرن در درجه پایین‌تری قرار داشت. همچنین انسان‌های مدرن با صرف انرژی کمتر، قادر به گازگرفتن‌هایی به همان اندازه قوی بودند.

qggdamho0h0ql3id03s.jpg

 

یافته‌های جدید نشان می دهد مزیت بزرگ نئاندرتال‌ها، توانایی کشیدن حجم زیادی اکسیژن بود. رو گفت: «نئاندرتال‌ها در نظر ما خیلی متفاوت بودند. آنها از انسان معمولی مدرن خیلی کوتاه‌تر، قوی‌تر، و ماهیچه‌ای‌تر بودند و شاید از همه واضح‌تر، بینی‌های بسیار بزرگی داشتند و وسط صورتشان دراز بوده است. این وسط صورت نمایان، در واقع اولین بار در نئاندرتال‌ها به وجود آمده، خصیصه‌ای که آنها را نه تنها از ما بلکه از اجداد خودشان هم جدا میسازد.»

 

 

وی ادامه داد:«این ویژگی، شاید بیشتر از هر ویژگی فیزیکی دیگری، نئاندرتال‌ها را از ما جدا میسازد. شواهد نشان میدهند که نئاندرتال‌ها در زندگی، موجوداتی با انرژی بالا و طول عمر زیاد بوده‌اند.» پیشتر، هم انسان‌شناسان و هم مردم عامه ظاهر منحصر به فرد نئاندرتال‌ها را به معنی موجودی با خلق و خوی وحشی و هوشی رشد نکرده تلقی میکردند، اما مطالعات اخیر نشان میدهند که آنها به اولین انسان‌های خردمند(homo sapiens) بسیار شباهت داشتند، میراث فرهنگی و فناوری آنها خیلی به همدیگر شباهت داشتند.

 

 

نئاندرتال‌ها مرده‌هایشان را دفن میکردند، هنرهای نمادین درست میکردند، بدن خود را با هنرهای مربوط به روی بدن تزئین میکردند، برنامه‌های غذایی و رفتارهایشان کاملا سازش‌پذیر بود. هیچ جای تعجب نیست که آنها با اولین انسان‌های خردمند درهم آمیخته باشند. رو گفت:«بطور خلاصه، تشخیص بین “ما” و “آنان”، حداقل براساس رفتار فرهنگی و قدرت ذهنی، روز به روز واقعا سخت‌تر میشود و شاید غیرممکن نیز شود.» جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریۀ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
منتشر شده است.

 

 

ترجمه: هیمن یوسفی - بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

یافته‌های جدید دربارۀ نئاندرتال‌ها

در مقاله‌ای جدید، دکتر پنی اسپیکینز و همکارانش از دانشگاه یورک، استدلال می‌کنند که نئاندرتال‌ها مراقبت‌های سلامتی، مانند کمک کردن در موارد آسیب جدی و مشکلات زایمان، را انجام می‌دادند.

do.php?imgf=154174228330151.jpg

دکتر اسپیکینز گفت: «نئاندرتال‌ها در زندگی خود با خطرات متعددی مواجه شده‌اند، به ویژه از سوی حیوانات بزرگ و خطرناک؛ اما در فرهنگ‌های معروف، چنان تصور قوی و خشنی از نئاندرتال‌ها وجود دارد که تا پیش از این به طور عمیقی به آسیب‌پذیری آنها فکر نکرده بودیم. ما شواهدی از مراقبت‌های سلامتی داریم که به ۱٫۶ میلیون سال قبل باز می‌گردد، اما فکر می‌کنیم ممکن قدمت این شواهد حتی بیشتر هم باشد. ما می‌خواستیم تحقیق کنیم که آیا مراقبت‌های سلامتی و بهداشتی در نئاندرتال‌ها چیزی بیش از یک فعالیت فرهنگی بود یا خیر، آیا چیزی بوده که همین‌طوری انجام می‌دادند یا اینکه برای استراتژی‌های بقای آنها اساسی‌تر بوده است؟»

دکتر اسپیکینز و همکارانش بقایای اسکلتی بیش از ۳۰ نفر که آسیب‌های جزئی و جدی در آنها مشهود بود اما موجب مرگ در آنها نشده بود، را بررسی کردند. چندین حادثه از آسیب و بهبود در این نمونه‌ها مشهود بود، که نشان می‌داد نئاندرتال‌ها حتماً سیستم مراقبتی‌ عالی‌ای برای زنده‌ماندن داشته‌اند. دکتر اسپیکینز توضیح می‌دهد: «میزان بالای آسیب و بهبود از بیماری‌های جدی، مانند پای شکسته، نشان می‌دهد که نئاندرتال‌های دیگر حتماً در مراقبت از آنها همکاری داشته‌اند و نه تنها به کاهش درد بلکه به مبارزه برای بقا کمک می‌کردند، به طوری که بتوانند سلامتی خود را دوباره به دست بیاورند و دوباره به طور فعال در گروه شرکت کنند.»

نئاندرتال‌ها در گروه‌های کوچکی زندگی می‌کردند، در نتیجه مرگ هر یک از آنها برای بقای کل جامعه بسیار مهم بوده است. آسیب، یا بیماری، رایج‌ترین خطر بود؛ زیرا نئاندرتال‌ها در نوعی از محیط یا جوامعی که به اندازۀ کافی بزرگ باشد، زندگی نمی‌کردند که در معرض خطر زیاد پاتوژن‌ها باشند. با این حال، نئاندرتال‌های مونث در معرض خطر مشکلاتی در زمان زایمان بودند. شکل لگن آنها و اندازه و شکل سر بچه در نئاندرتال‌ها شبیه به انسان‌های مدرن است، درنتیجه تصور می‌شود که آنها هم هنگام زایمان با برخی مشکلات رایج مواجه بوده‌اند.

دکتر اسپیکینز گفت: «احتمال دارد که آنها در زایمان کمک کرده باشند؛ نقشی که ما در حال حاضر به ماماها نسبت می‌دهیم. آنها احتمالاً نمی‌توانستند بدون کمک و حمایت، از تلفات جان سالم به در ببرند، زیرا میزان مرگ و میر مادران و نوزادان در جوامع آنها بسیار زیاد می‌شده است. وقتی به خطرات و ریسک‌های روزانۀ مربوط به شکار کردن و پیدا کردن غذا و همچنین مربوط به زایمان در مورد جوامع کوچک شکارچی آنها نگاه می‌کنیم، تعجب‌آور نیست که آنها حتماً اقداماتی برای بهبود سلامتی و کاهش خطرات مرگ و میر انجام و توسعه داده باشند. می‌توانیم مراقبت‌های سلامتی را مانند الگویی از رفتار همکارانۀ مهم فرگشتی، به همراه شکار، سهیم شدن در غذا، و فرزندپروری تلقی کنیم. در این الگو می‌توانیم ببینیم که چرا امروزه ارائه مراقبت‌های سلامتی به افرادی که به مراقبت نیاز دارند، بخش مهمی از زندگی انسان است.» جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریۀ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
منتشر شده است.

ترجمه: زهرا جهانبانی - بیگ بنگ

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

نئاندرتال‌ها از فاصله دور قادر به شکار حیوانات بودند

مطالعه‌ای جدید از سوی کالج دانشگاهی لندن نشان می‌دهد نئاندرتال‌ها برخلاف تصور پیشین، قادر به ساخت ابزار لازم برای شکار از فاصله‌ی دور بودند.

نئاندرتال‌ها به‌عنوان خویشاوندان نزدیک انسان امروزی شناخته می‌شوند؛ اما یک مطالعه‌ی جدید توسط باستان‌شناسان کالج دانشگاهی لندن (UCL) برای اولین‌بار نشان می‌دهد که آن‌ها سلاح‌های پیشرفته‌ی لازم را برای کشتن حیوانات از راه دور تولید می‌کردند.

این مطالعه که در ژورنال ساینتیفیک ریپورتس (Scientific Reports) منتشر شده است، کارایی نمونه‌های کپی نیزه‌های سیصدهزار ساله‌ی شونینگن - قدیمی‌ترین سلاح‌های گزارش‌شده در اسناد باستان‌شناسی - را مورد آزمایش قرار داد تا مشخص کند که آیا پرتابگران نیزه می‌توانستند با استفاده از آن‌ها هدفی در دوردست را مورد اصابت قرار دهند یا خیر.

دکتر آنیمیکه میلکس از مؤسسه‌ی باستان شناسی UCL که مدیریت این مطالعه را بر عهده داشت، گفت:

نقل قول

این مطالعه مهم است، زیرا در تکمیل مجموعه شواهدی روبه‌رشد می‌افزاید که نئاندرتال‌ها از لحاظ فناورانه باهوش بودند و نه فقط ازطریق برخوردهای خطرناک نزدیک،‌ بلکه با انواع راهبردهای شکار،‌ توانایی شکار حیوانات بزرگ را داشتند. این در بازنگری دیدگاه‌ها نسبت به نئاندرتال‌ها به‌عنوان خویشاوندان باهوش و توانای انسان امروزی به ما کمک می‌کند.

این پژوهش نشان می‌دهد که نیزه‌های چوبی، به نئاندرتال‌ها امکان می‌داد با استفاده از آن‌ها به کشتن حیوانات از راه دور بپردازند. این کشف قابل‌توجهی به‌حساب می‌آید؛‌ زیرا مطالعات پیشین نشان می‌دادند که نئاندرتال‌ها تنها قادر به شکار طعمه‌ی خود از فاصله نزدیک هستند.

نیزه‌های شونینگن، مجموعه‌ای از ۱۰ نیزه‌ی پرتاب چوبی از عصر پالئولیتیک یا پارینه‌سنگی هستند که بین سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ در یک معدن روباز در شهر شونینگن آلمان کاوش و تقریبا به‌همراه ۱۶ هزار استخوان حیوانی جمع‌آوری شدند.

do.php?imgf=154886044280311.jpg

تصویری از باقی‌مانده‌ی نیزه در شهر کلکتون-آن-سی، انگلستان متعلق به چهارصدهزار سال پیش

نیزه‌های شونینگن، نمایانگر قدیمی‌ترین سلاح‌های شکاری کشف‌شده تا به امروز هستند. علاوه‌بر شونینگن، یک تکه نیزه متعلق به ۴۰۰ هزار سال پیش از شهر کلکتون-آن-سی انگلستان نیز در موزه‌ی تاریخ طبیعی لندن موجود است.

مطالعه‌ی مورد بحث با این هدف که آیا نیزه ممکن است برای اصابت به هدف مورد استفاده قرار گیرد یا خیر، با مشارکت ۶ ورزشکار پرتاب نیزه انجام شد. ورزشکاران پرتاب نیزه از آن جهت برای این مطالعه انتخاب شدند که مطابق با توانایی یک شکارچی نئاندرتال‌، دارای مهارت پرتاب نیزه با سرعت بالا بودند.

اوون اودانل، دانش‌آموخته‌ی مؤسسه‌ی باستان‌شناسی UCL، با استفاده از ابزارهای فلزی، کپی آن نیزه‌ها را با دست ساخت. این نیزه‌ها از درختان صنوبر نروژی پرورش‌یافته در شهرستان کنت انگلستان ساخته شدند. در مرحله‌ی نهایی، سطح آن‌ها توسط ابزارهای سنگی با مهارت ساخته و سطحی ایجاد شد که به‌طور دقیق کپی آن نیزه‌ی چوبی متعلق به پارینه‌سنگی بود. دو نمونه‌ی کپی از نیزه‌های اصلی به وزن ۷۶۰ و ۸۰۰ گرم مورد استفاده قرار گرفتند که با سوابق مردم‌نگاری نیزه‌های چوبی مطابقت داشتند.

ورزشکاران پرتاب نیزه نشان دادند که هدف را می‌توان از فاصله‌ی حداکثر تا ۲۰ متر با تاثیری قابل‌توجه مورد اصابت قرار داد. این دو برابر مسافتی است که براساس تصور اولیه‌ی دانشمندان می‌شد نیزه را تا آنجا پرتاب کرد. این موضوع همچنین نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها دارای توانایی‌های فناورانه برای شکار در فاصله نزدیک بودند.

وزن نیزه‌های شونینگن پیش‌تر دانشمندان را بدین باور رسانده بود که حرکت آن‌ها با سرعت قابل‌توجه دشوار خواهد بود. بااین‌حال، این مطالعه نشان می‌دهد که تعادل وزن و سرعتی که ورزشکاران در آن قادر به پرتاب نیزه‌ها باشند، انرژی جنبشی کافی را برای اصابت به یک هدف و نابودی آن تولید می‌کند.

دکتر مت پاپ از مؤسسه‌ی باستان شناسی UCL و مولف همکار این مقاله گفت:

«ظهور فناوری سلاحی که برای کشتن طراحی شده است، یک آستانه‌ی حیاتی اما به‌طور ضعیف جاافتاده در تکامل انسان محسوب می‌شود.

ما برای همیشه به ابزارها تکیه کرده‌ایم و قابلیت‌های خود را ازطریق نوآوری فنی گسترش داده‌ایم؛ از این‌رو،‌ درک اینکه چه زمان برای نخستین بار توانایی‌ها برای کشتن در فاصله‌ی دور را توسعه دادیم، لحظه‌ای تیره‌وتار اما مهم در سرگذشتمان محسوب می‌شود.

مطالعه‌ی ما نشان می‌دهد که شکار از فاصله‌ی دور احتمالا در فهرست راهبردهای شکار نئاندرتال‌ها قرار داشت و این انعطاف‌پذیری رفتاری به‌شدت بازتاب‌دهند‌ه‌ی همان انعطاف‌پذیری گونه‌ی خودمان است. این مدرک دیگری برای پر کردن شکاف بین نئاندرتال‌ها و انسان‌های امروزی است».

منبع: زومیت

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

کشف ردپای ۲۹ هزار ساله نئاندرتال‌ها در جبل‌الطارق

پژوهشگران در حفاری‌های اخیر خود در جبل‌الطارق، موفق به کشف ردپای ۲۹ هزار ساله‌ای شده‌اند که تصور می‌شود متعلق به یک نئاندرتال باشد.

در مقاله‌ای که به‌تازگی در ژورنال علمی Science Quaternary Review منتشر شده، تیم بین‌المللی از موزه ملی جبل‌الطارق درکنار همکارانی از اسپانیا، پرتغال و ژاپن، کشف ردپای مهره‌داران باستانی را در این منطقه گزارش کرده‌اند. پژوهشگرانی که طی یک دهه گذشته مشغول حفاری تپه‌های شنی منطقه‌ای موسوم به خلیج کاتالان در جبل‌الطارق بوده‌اند، موفق به کشف ردپای برخی حیوانات و همچنین نزدیک‌ترین خویشاوندان ما، نئاندرتال‌ها شده‌اند که قدمت آن به ۲۹ هزار سال قبل باز می‌گردد.

do.php?imgf=155074391326551.jpg

تصور می‌شود نئاندرتال‌ها حدود ۴۰ هزار سال قبل شروع به منقرض شدن کرده باشند، هر چند برخی پژوهش‌ها پیشنهاد کرده‌اند که انقراض عموزاده‌های باستانی ما تا ۲۸ هزار قبل نیز ادامه داشته است. پژوهشگران گفته‌اند که این کشف با یافته‌های قبلی از دوران حضور آخرین نئاندرتال‌ها‌ در غار گورهام در نزدیکی همین محل همخوانی دارد.

دولت جبل‌الطارق در بیانیه‌ای گفت:

نقل قول

کشف اخیر با شواهدی که قبلا از دوره آخرین نئاندرتال‌ها در غار گورهام پیدا شده بود، همخوانی دارد. اگر تأیید شود که این ردپاها متعلق به یک نئاندرتال است، این تپه‌ها به دومین محل در جهان تبدیل می‌شوند که ردپای نئاندرتال‌ها در آن پیدا می‌شود؛ قبلا فقط در رومانی چنین کشفی انجام شده بود.

دیگر ردپای شناخته‌شده نئاندرتال‌ها در غار وارتوپ در رومانی کشف شده بود. به‌گفته‌ی این تیم پژوهشی، تپه‌های شنی ناحیه خلیج کاتالان، یادگاری از آخرین عصر یخبندان است و شواهدی از دوره‌ای را نشان می‌دهد که سطح دریا ۱۲۰۰ متر از امروز پایین‌تر بود. در آن زمان، این تپه‌ها بسیار وسیع‌تر بودند. پژوهشگران ردپای حیواناتی مانند گوزن قرمز، بز کوهی، اروخص، پلنگ و فیل راست‌عاج را در این محل شناسایی کرده‌اند.

پژوهشگران همچنین متوجه‌ی ردپای یکی از اعضای جوان اجداد ما شده‌اند که تنها ۱۰۶ تا ۱۲۶ سانتی‌متر قامت داشته است. پژوهشگران این ردپا را حدود ۲۹ هزار سال تاریخ‌گذاری کرده‌اند. به‌گفته‌ی پژوهشگران، این شواهد همراه‌با کشف‌های فسیلی در غار گورهام، احتمالا متعلق به یک گروه از نئاندرتال‌ها باشد.

do.php?imgf=155074391327642.jpg

نئاندرتال‌ها حدود ۴۰ هزار قبل شروع به منقرض شدن کردند، هر چند برخی پژوهش‌ها پیشنهاد کرده‌اند که انقراض عموزاده‌های باستانی ما تا ۲۸ هزار قبل نیز ادامه داشته است

پژوهشگران طی ۱۰ سال گذشته مشغول حفاری این محل باستان‌شناسی بوده‌اند و با فروپاشی تدریجی تپه بر اثر فرایندهای طبیعی، به تدریج شواهد بیشتر و بیشتری را به دست آورده‌اند.

جان کورتز، نماینده پارلمان و وزیر میراث فرهنگی تاریخی جبل‌الطارق، گفت:

نقل قول

پژوهشی که انجام گرفت، فوق‌العاده بود و بینش باورنکردنی از حیات وحش جبل‌الطارق در گذشته پیش‌ روی ما گذاشت. همه‌ی ما باید روزگار و صحنه‌ای را مجسم کنیم که این حیوانات در سرتاسر این منطقه زندگی می‌کردند. این امر به ما کمک می‌کند تا اهمیت مراقبت از میراث خود را بهتر درک کنیم. من به این تیم پژوهشی بابت کشف شواهد شگفت‌انگیز از گذشته صخره‌هایمان تبریک می‌گویم.

گفتنی است که یافته‌های اخیر به ارزش بین‌المللی میراث دوره پلیستوسن در جبل‌الطارق افزودند. این محل باستان‌شناسی قبلا در سال ۲۰۱۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده بود.

منبع: زومیت

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

انسان های نئاندرتال گوژ پشت نبوده اند

به نظر می رسد تاکنون تصور غلطی در خصوص شمایل و ظاهر انسان های نئاندرتال داشته ایم. انسان هایی که قبل از انسان هومو ساپینس یعنی همان انسان مدرن و در برهه ای از زمان هم دوره آنها زندگی می کردند.

در دوره ای از تاریخ تکامل بشر انسان های نئاندرتال زندگی می کردند که بتدریج جای خود را به انسان هوشمند یا انسان هومو ساپینس داد. تحقیقات جدید نشان می دهد تصور عامه در خصوص شمایل و ظاهر انسان نئاندرتال اشتباه بوده است.

تصور عموم انسان ها در حال حاضر در خصوص انسان نئاندرتال به گونه ای است که آنها را انسانهایی پرمو و با پشتی خمیده تصور می کنند. همچنین فرض بر آن است که این گونه از انسان بدوی بوده و به خاطر نداشتن فرهنگ مشخص بیشتر شبیه به شامپانزه بوده تا انسان مدرن.

اما شواهد و یافته های جدید نشان داد که در این زمینه به بی راهه رفته ایم و تصوری از انسان نئاندرتال  داریم که شایسته آن نیست. در واقع نئاندرتال ها شباهت های بسیاری با انسان مدرن داشته اند و وجه مشترک آنها بسیاری بیشتر از تفاوت هایشان است.

گوژپشت بودن انسان های نئاندرتال باطل است

در این بین گوژپشت و خمیده بودن پشت انسان نئاندرتال بیش از پیش به یکی از خصایص و ویژگی ممیزه اینگونه انسان تبدیل شده بود. در حالی که اینگونه نبوده و نئاندرتال ها راست قامت بوده و بر روی دو پا راه می رفته است و به هیچ عنوان پشت خمیده ای نداشته است.

تحقیق بر روی استخوان های انسان نئاندرتال و بخصوص استخوان های لگن و ستون فقرات نشان داد که این گونه انسان نمی توانسته است خمیده باشد و از لحاظ راست قامت بودن تفاوتی با انسان مدرن نداشته است.

ستون فقرات، مهره ها و استخوان های لگن شبیه انسان مدرن بوده است. بطور کلی تبارشناسان تاکید دارند که نمی توان تفاوت چندانی بین این دو گونه انسان از لحاظ اسکلت بندی تصور کرد و هنوز مدرکی برای اثبات این فرض وجود ندارد، بدین معنا که نئاندرتال ها نیز قامتی به مانند انسان مدرن داشته اند.

آیا این بدان معناست که نئاندرتال ها نیز دارای ستون فقراتی به شکل اس انگلیسی بوده اند؟ این شکل از ستون فقرات به انسان کمک می کند تا وزن و شوک های بالایی را در زمان راه رفتن تحمل کند.

قبلا تصور می شد که راست بودن ستون فقرات نئاندرتال ها باعث شده بود تا پشت آنها خمیده شود، اما این تصور کاملا غلط است. تحقیق بر روی مهر های انسان ها و شبیه سازی های رایانه ای نشان داد که این تصویر کاملا اشتباه بوده است.

همه چیز با تحقیق در مورد استخوان خاجی یا ساکروم (Sacrum) آغاز شد. استخوان خاجی در واقع یکی از استخوان‌های تشکیل دهنده لگن خاصره است. این استخوان در بخش تحتانی  ستون مهره‌های کمر، در زیر آخرین مهره کمری قرار گرفته و در پشت لگن، بین دو استخوان کوهانه  جای دارد.

در واقع استخوان خاجی از به هم پیوستن و جوش خوردن پنج مهره انتهایی در دو پهلو با استخوان کوهانه مفصل می‌شود. مهره‌های خاجی دارای انحنا هستند و این استخوان در انسان نئاندرتال همانگونه خم شده که در انسان مدرن شاهد آن هستیم.

استخوان خاجی که به شکل یک مثلث است تمامی فشار قسمت فوقانی بدن را تحمل می کند و شکل آن می تواند توضیح دهنده بسیاری از ویژگی ها در انسان باشد. در این مورد شکل این استخوان نشان می دهد که انسان نئاندرتال دارای خمیدگی در انتهای کمر بوده و لذا نمی توانسته گوژ پشت باشد. تحقیق بر روی مهره گردن و مشاهده مشابهت این استخوان ها با استخوانهای گردن انسان مدرن، پژوهشگران را بیش از پیش در خصوص عدم گوژ پشت بودن نئاندرتال ها مطمئن ساخت.

نتایج این پژوهش جملگی محققان را به این نتیجه رسانده که باید بر روی شباهت های دو گونه انسان متمرکز شویم تا تفاوت های آنها، زیرا میزان تفاوت ها بسیار کمتر از آنچیزی است که تصور می شد.

شایان ذکر است اولین نشانه‌ها از نئاندرتال ‌های اولیه به حدود 130 تا 230 هزار سال پیش در اروپا برمی‌گردد و در ۵۰ هزار سال پیش نئاندرتال ‌ها دیگر در آسیا دیده نشدند اما با این وجود نسل آن‌ها در اروپا در حدود چهل هزار سال پیش رو به انقراض نهاد. با توجه به اینکه انسان امروزی در پنج هزار سال پیش از انقراض آن‌ها وارد اروپا شد، لذا احتمال می رود این دو گونه انسانی با هم تماس هایی داشته‌اند، زیرا برخی ژن‌ها میان نئاندرتال‌ها و انسان مدرن مشترک هستند. بدن نئاندرتال ‌ها برای زندگی در شرایط جوی سرد سازگاری یافته بود، بطور نمونه آن‌ها کاسه سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگی‌هایی که مطلوب آب و هوای سرد است.

منبع: گجت نیوز

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...