رفتن به مطلب

tak elham

ارسال های توصیه شده

ساده سازی اقتصاد دانان

 

 

1- یک اقتصاددان به همراه یک فیزیک دان و یک شیمیدان در یک جزیره گیر افتاده بودند و چیزی برای خوردن نداشتند. یک تن ماهی در کنار ساحل می بینند. فیزیکدان می گوید “اجازه دهید تن را با یک سنگ باز کنیم”. شیمیدان می گوید که “آتشی روشن کنیم و اول تن را گرم کنیم”. اقتصاددان می گوید “فرض کنیم که ما یک در بازکن داریم و…”. ( پل ساموئلسن)

 

٢- سوال : تفاوت میان یک اصل اقتصادی و یک اصل مالی چیست؟ پاسخ: هزینه فرصت

 

٣- قانون اول اقتصاددانان: برای هر اقتصاددانی یک اقتصاددان موافق و یک اقتصاددان مخالف وجود دارد.

 

۴- قانون دوم اقتصاددانان: موافق و مخالف هر دو در اشتباه اند.

 

۵- دو اقتصاددان در پیاده رو قدم می زدند. یکی از آنها یک اسکناس چند دلاری در کنار خیابان می بیند و می گوید: یقینا این درست نیست. اگر این اسکناس آنجا افتاده بود قطعا تا به حال یکی آن را برداشته بود.

 

 

۶- ما با دو دسته از پیش بینی کنندگان روبرو هستیم: الف- آنهایی که نمی دانند. ب- آنهایی که نمی دانند که نمی دانند. (گالبرایث)

 

 

۶-١- تجربه نشان داده است که اشتباه و خطا کاملا موثر و مفید است. هیچ اقتصاددانی نباید این اصل را انکار نماید. (گالبرایث)

 

 

٧- “قانون سیاست اقتصادی مورفی”: اقتصاددانان زمانیکه بیشتر می دانند و بیشتر با هم موافق هستند کمترین تاثیرگذاری را در سیاستگذاری دارند اما زمانیکه کمتر می دانند و کمتر با یکدیگر توافق دارند تاثیرگذاری آنها بر سیاستگذاری بیشتر است. (آلن بلایندر)

 

 

٨- یک اقتصاددان کارشناسی است که فردا می فهمد چرا چیزی که او دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیافتاده است.

 

 

٩- وجود نرخ پایین تورم در اقتصاد همانند بارداری در ماه های اول است. تورم نیز همانند کودک از بدن تغذیه می کند و سریعا بزرگ می شود.

 

٩-١- مطالعه علم اقتصاد معمولا نشان می دهد که بهترین زمان برای خرید هر چیزی سال گذشته بوده است.

 

۱۰- من فکر نمی کنم که شما می توانید ثروت تان را خرج کنید.

 

 

۱۱- اگر همه اقتصاددانان با هم موافق باشند هرگز به نتیجه ای نخواهند رسید.

 

 

۱۲- اگر شما دو اقتصاددان را در اتاقی قرار دهید شما دو ایده خواهدی داشت مگر اینکه یکی از آنها کینز باشد که در این صورت شما سه ایده خواهید داشت. (وینستون چرچیل)

 

 

۱۳- آیا می خواهید عقیده یک اقتصاددان مشهور را در مورد حسادت به شما بگویم؟ حسادت یعنی وجود محرومیت. (هنری بک)

 

 

۱۴- استفان گلدفلد در ژورنال مانی، کردیت اند بانکینگ، نوامبر ١٩٨۴ ص ۶۱۱ نوشته است: “اقتصاددان کسی است که چیزی را می بیند که در حال کار است و سوال می کند آیا آن اساسا نیز کار خواهد کرد”.

 

 

۱۵- به نقل از مرحوم دکتر حسین عظیمی : اقتصاددانان از مردم پول می گیرند تا به آنها بگویند چرا فقیر هستند.

 

۱۶- قضیه وجود: برای هر مجموعه محدودی از جوابها مجموعه نامحدودی از الگوهای جدید وجود دارد.یکی از گزینه های زیر که فکر می کنید درست است انتخاب نمائید.۱۷-گر همه اقتصاددانان با هم موافق باشند:الف) این چیز خوبی استب) آنها راحتتر خواهند بودج) آنها هرگز به نتیجه ای نخواهند رسیدد) همه موارد بالاه) هیچیک از موارد بالا

 

و) آنها به مسیرهای متفاوتی خواهند رفت

لینک به دیدگاه

اسیر چینی

 

 

می‌گویند: زمانی بین روسیه و چین جنگ درگرفت. روس‌ها روز اول سه میلیون اسیر گرفتند. روز دوم ۱۰ میلیون و پس از یک هفته ۵۰ میلیون اسیر گرفتند. پس از آن تلگرافی از «مائوتسه تونگ» به مسکو رسید که نوشته بود: «بالاخره تسلیم می‌شوید یا نه؟» اگر چند دقیقه فکر کنید به عمق گفته‌ی «مائو» پی می‌برید.

 

شوخی که نیست ظرف یک هفته پنجاه میلیون نان خور به شما اضافه شود. تازه خودتان هم آنان را به زور آورده باشید خانه. عجب داستانی است.

لینک به دیدگاه

حج برای کفاشان یا پینه دوزان؟

 

شاه عباس از وزیر خود پرسید:”امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟”

 

وزیر گفت:”الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند!”

 

شاه عباس گفت:”نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست کفاشان به مکه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم.”

لینک به دیدگاه

اقتصاد …

 

اقتصاد مرسوم :

دو تا گاو ماده دارین … یکیش رو می فروشین و یه گاو نر می خرین… به تعداد گاوهای گله ی شما افزوده میشه و اقتصاد رشد می کنه… پول براتون همینطور سرازیر میشه و می تونین به بازنشستگی و استراحت بپردازین …

اقتصاد هندی :

دو تاگاو ماده دارین … اونها رو می پرستین و عبادت می کنین!

اقتصاد پاکستانی :

هیچ گاوی ندارین … ادعا می کنین که گاوهای هندی مال شما هستن … از آمریکا طلب کمک مالی می کنین … از چین طلب کمک نظامی می کنین … از انگلیس هواپیماهای جنگی … از ایتالیا توپ و تانک … از آلمان تکنولوژی … از فرانسه زیر دریایی … از سوییس وام بانکی … از روسیه دارو … و از ژاپن تجهیزات … با تمام این امکانات گاوها رو می خرین و بعد ادعا می کنین که توسط جهان مورد استثمار قرارگرفتین !

اقتصاد آمریکایی :

دو تا گاو ماده دارین … یکیش رو می فروشین ودومی رو تحت فشار مجبور می کنین که به اندازه ی ۴ تا گاو شیر تولید کنه … وقتی گاوتون افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی می کنین … تقصیر رو گردن یه کشور گاودار میندازین و بعد طبیعتا” اون کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد … یه جنگ برای نجات جهان به راه میندازین و گاوها رو به چنگ میارین!

اقتصاد فرانسوی :

دو تا گاو ماده دارین … دست به اعتصاب می زنین چون می خواین سه تا گاو داشته باشین!

اقتصاد آلمانی :

دو تا گاو ماده دارین … اونها رو تحت مهندسی ژنتیک قرار میدین … بعد گاوهاتون ۱۰۰ سال عمر می کنن و ماهی یه وعده غذا می خورن و خودشون شیرشون رو می دوشن!

اقتصاد انگلیسی :

دو تا گاو ماده دارین… که هر دو تاشون گاو دیوونه هستن! ﴿جنون گاوی دارن! ﴾

اقتصاد ایتالیایی :

دو تا گاو ماده دارین … نمی دونین که اونها کجا هستن … پس بیخیال میشین و میرین سراغ ناهار و استراحتتون!

اقتصاد سوییسی :

۵۰۰۰ تا گاو ماده دارین … هیچکدومشون مال خودتون نیستن … از کشورهای دیگه پول می گیرین که دارین گاوهاشون رو نگه می دارین!

 

اقتصاد ژاپنی :

دو تا گاو ماده دارین… اونها رو از نو طراحی ژنتیکی می کنین … هیکل گاوهاتون یک دهم اندازه ی طبیعی میشه و ۲۰ برابر معمول هم شیر تولید می کنن … بعد شونصد تا کارتون و عکس برگردون وآدامس با شخصیت گاوهاتون با چشمهای درشت می سازین و اسمش رو میذارین Cowkemon و توی تمام جهان پخش می کنین و می فروشین !

اقتصاد چینی :

دو تا گاو ماده دارین … ۳۰۰ نفر آدم دارین که گاوها رو می دوشن … بعد ادعا می کنین که سیستم استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون در سطح بالایی قرار داره و هر کس رو هم که آمار واقعی رو بیان کنه بازداشت می کنین.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

یک اقتصاددان کی دروغ می‌گوید؟ هر وقت لبهایش تکان بخورد.

مطالعه یک اقتصاددان همیشه نشان می دهد که بهترین زمان خرید پارسال بوده است.

یک رئیس بانک مرکزی برای سفارش پیتزا رفت به پیتزا فروشی. وقتی پیتزا آماده شد، رفت تا آن را بگیرد. فروشنده پرسید: پیتزا را ۶ قسمت کنم یا ۸ قسمت؟بانک‌دار مرکزی گفت: من الان خیلی گرسنه‌ام، بهتر است آن را هشت قسمت کنید.

می‌گویند در کانادا گروهی از مردم حاضر نیستند اینگیلیسی حرف بزنند و هیچ‌کس زبان آنها را نمی‌فهمد. در کانادا به آنها جدایی‌طلب‌ می‌گویند. در این کشور هم ما همان گروه داریم، به آنها اقتصاددانان می‌گویند.

رئیس جمهور گفت من مشاوری اقتصادی را می‌خواهم که فقط یک دست داشته باشد. می‌دانید چرا؟ می‌گفت همیشه مشاورین اقتصادی به من می‌گویند از این جهت، از آن جهت (”On one hand and on the other hand” ).

وقتی یک پزشک اشتباه می‌کند در نهایت بیمار را می‌کشد، اما وقتی اقتصاددان اشتباه می‌کند فقط آنها را نابود می‌کند

لینک به دیدگاه

حالتی را تصور کنید که همه بدهکارند و هرکس براساس اعتبارش زندگي میکند.ناگهان، مردی ثروتمند وارد شهر مي شود. او وارد تنها هتل شهر شده، اسکناس 100 پوندی را روي پيشخوان هتل ميگذارد و براي بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا مي رود. صاحب هتل اسکناس را برميدارد و در اين فاصله مي رود و بدهي خودش را به قصاب مي پردازد. قصاب اسکناس را با عجله به مزرعه پرورش خوک مي برد و بدهي خود را به مزرعه دار مي پردازد. مزرعه دار، اسکناس را با شتاب براي پرداخت بدهي اش به تامين کننده خوراک دام و سوخت ميدهد.تامين کننده سوخت و خوراک دام براي پرداخت بدهي خود اسکناس را با شتاب به داروغه شهر که به او بدهکار بود میدهد. داروغه اسکناس را با شتاب به هتل مي آورد زيرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگاميکه دوست خودش را يکشب به هتل آورد اتاق را با اعتبارش کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.حالا هتل دار اسکناس را روي پيشخوان گذاشته است.در اين هنگام توريست پس از بازديد اتاق هاي هتل برميگردد و اسکناس 100 پوندی خود را برميدارد و مي گويد از اتاق ها خوشش نيامد و شهر را ترک مي کند.در اين فرایند هيچکس صاحب پول نشده است. ولي بهر حال همه شهروندان در اين هنگامه بدهي بهم ندارند همه بدهي هايشان را پرداخته اند و با يک انتظار خوشبينانه اي به آينده نگاه مي کنند.

لینک به دیدگاه

مردم ایران، ثروتمندترین ملت جهان هستند، اما همیشه ناله می‌کنند که پول ندارند. آن‌ها خودروهای مدرن را به دو برابر قیمت آن در جهان می‌خرند و جدیدترین گوشی‌های موبایل و تبلت‌ها را به دست می‌گیرند. در عسلویه، گوشی‌های کارگران از موبایل مهندسان جدیدتر و گران‌تر است.

لینک به دیدگاه

بیشتر مردم ایران تاجران خانگی هستند. آنها طلای اندوخته دارند، دلار و یورو خریده‌اند یا در پی افزایش سود حساب بانکی خود هستند، پس هر روز در سه نوبت صبح، ظهر و عصر، قیمت ارز و سکه را پیگیری می‌کنند و با شنیدن آن سوت می‌کشند و نچ‌نچ می‌کنند، چون نگران سرمایه خود هستند.

لینک به دیدگاه

بسیاری از مردم ایران ماهانه قسط خانه و اتومبیل و وسایل الکترونیکی را می‌پردازند که به آن نیازی ندارند. آنها پارکینگ ندارند، اما اتومبیل گران‌قیمت می‌خرند و نیمه‌شب با شنیدن صدای آژیر دزدگیر از خواب می‌پرند و با عجله خودشان را به پشت پنجره می‌رسانند و پایین را نگاه می‌کنند.

لینک به دیدگاه

بیشتر مردم ایران، آرزویی ندارند. آنها می‌خواهند هر مشکلی را با پول حل کنند و هر چیزی را با سرمایه‌گذاری مستقیم مالی به دست بیاورند. آنها حتی اگر سلامتی یکی از اعضای خانواده‌شان را می‌خواهند، با خدا و بزرگان معامله مالی می‌کنند: «اگر شفا پیدا کند، 500 تومن می‌گذارم کنار…». تعریف خیلی از آنها از «نذر کردن»، ارائه پیشنهاد مالی به آسمان است. کسی نذر نمی‌کند که اگر مشکلش حل شد، بعد از آن تا جایی که می‌تواند دروغ‌گویی یا غیبت کردن را کنار بگذارد. آنها برای ادای نذر خود گوسفند می‌کشند و گوشت آن را میان چند خانواده پولدارتر از خودشان تقسیم می‌کنند و کله‌پاچه‌اش را هم صبح نخستین روز تعطیل با خوشحالی و سنگک تازه میل می‌کنند.

لینک به دیدگاه

نظریه پای موش!!!

طبق این نظریه اگر یک موشی پایش را در یکی از جوب های شهر تهران تکان بدهد قیمت تخم مرغ در ونزوئلا 2 برابر خواهد شد!!! میگی نه نگاه کن!!!

فرض کنیم یک موش کریه المنظر (بدنساز هورمونی به اندازه یک گربه) در یک جوب آب پایش را تکان بدهد !!! آن وقت کارگر شهرداری متوجه می شود که در این جوب موشی است ناجوانمرد و برای نابودی آن مقدار 100 گرم سم را در مسیر موش قرار میدهد!!! (حالا گیر نده یه خورده این ورو اون ورتر!)

به همین روال ما اگر سرانه هر قلاده موش را 10 گرم سم فرض کنیم و بیش از یک میلیون قلاده موش را - که مسلما تعداد خیلی بیش از این حرف هاست - نابود کنیم! آن وقت مقدار 1000 تن سم را استفاده کرده ایم که این مقدار حدود 1% درصد از بودجه شهرداری ها را به خود اختصاص خواهد داد! تازه این برای یک ماه بود ها!!! حالا اگر اضافه کنیم به این مبلغ دستمزد پیمانکار قاتل را (و نیز پیمانکار نعش کش را) !!! این خود باعث می شود که مقداری از منابع دولتی وارد اجتماع بشود ( از طریق کارمندان پیمانکار و شخص ایشان و خود کارمندان شهرداری مرتبط با پیمانکاران محترم را!) که علماء به آن افزایش نقدینگی می گویند این مقدار از طریق مغازه دارها جذب به سطح بالاتر یعنی عمده فروشان و پس از آن به تولیدکننده و وارد کنندگان انتقال پیدا می کند!!!

حالا این مقدار پول عموما صرف واردات می شود که مستقیما چندین موقعیت اشتغال را نابود کرده (اشتغال سقطی در برابر اشتغال زایی) و تولید کننده داخلی را به خاکی به نام خاک سیاه می نشاند! که در نتیجه افراد بیشتری بیکار و ... می شوند!!! نتیجتا سود دهی شرکت های بورسی پایین آمده ! سرمایه ها از بورس خارج شده و شاخص افت می کند، قیمتها نصف می شود و عده دیگری هم در این قسمت بدبخت می شوند!!!

خوب حالا به هر صورت!!! این مقدار بودجه باید از یک جایی تامین بشود یا نه؟؟؟ پس مالیاتی را به عنوان مالیات بر ارزش افزوده تعریف می کنیم که پدر خلایق در بیاید تا خودشان راحت تر زندگی کنند!!! و این افزایش مالیات باعث میشود کاسب ها ضررشان را از خلق الله بگیرند و جبران کنند که باز خود این یعنی تورم!!! آن هم در داخل!! ( حالا به خارجش هم می رسیم!)

باری به هر جهت ! وارداتی که گفتیم از کجا باید تامین شود؟؟؟ مسلما از چین چرا که ارزان تر می شود جنس خرید از این بلاد کفر!!! پس اقتصاد چین رشد می کند که آن هم یک کشور کمونیستی است و نتیجتا کمونیسم در جهان قویتر میشود!

حالا بشنوید از ونزوئلا که در یک گوشه از جهان دارد کار خودش را می کند بدبخت!!! که ناگهان آمریکا (نیز غیره ...) برای مبارزه با کمونیسم که بر ضد مکتب خودش یعنی کاپیتالیسم است میاید و تحریمش می کند به جرم اینکه یه چندتا پارچه قرمز از این ور و آن ورش آویزان کرده است! ( البته این ها همش بهونست برای مفت بری و بزخری نفت!)

وچون این کشور تحریم می شود باید نیازهای اساسیش را برود از دست چهارم و پنجم و ناصر خسرو و این ها تامین کند که این باعث می شود قیمت برخی از این اجناس در این کشور برود بالا یعنی متورم بشود! پس مردم ونزوئلا هم که دارند خواهی نخواهی از این کالاها استفاده می کنند و خیلی هایشان کاسبند افزایش این هزینه ها را با افزایش قیمت اجناس خودشان جبران می کنند که قسمتی از این اجناس را تخم مرغ! تشکیل می دهد! (بدبخت هوگو چاوز که از دست ما در امان نماند!!!) در نتیجه موش های ونزوئلا شروع می کنند به یک سری حرکات چریکی که نتیجتا ساکنین قطب شمال و جنوب دچار یک سری بدبختی هایی می شوند و اونجا نهنگ ها حرکت هایی رو انجام میدهند که این بار دیگر کل اقتصاد جهان میریزد به هم و الخ....!!! که اونهاش دیگه به ما مربوط نیست!!!

نتیجتا بعد از مدتی که این سیر ادامه داشت در یک دوره 2 تا 3 ساله قیمت تخم مرغ دوبل می شود! نه جان من کف کردید تحلیل را!!! (تازه خوشبینانه گفتیم 3 سال کلش سه هم نمیشه!!!)

نتیجه اخلاقی داستان :

1- عامل بدبختی جوانان موش!!!

2- واسه چی هی به این مسئولین گیر میدین آخه!!! دیدین تقصیر ندارن؟؟؟

3- ببین وقتی پای موش تکون بخوره اینجوری میشه وای به حال پای الاغ! که خدا رو شکر تو مملکت ما زیاد داریم این حیوان نجیب رو! ( اون اسبه ابله! الاغ چشاش قشنگه!)

4- امان از این ناصر خسرو! مرد! و ما رو بدبخت کرد!

5- هیچی !!! بگیم درد سر میشه!!!

6- حالا گور بابای کشور دوست و همسایه!!! بابا داخل را دریابید حالا ما واسه مشوش نکردن اذهان عمومی نگفتیم تا تخم مرغ بیاد اونجا 2 برابر شه اینجا تخم مرغ 10 برابر شده!

7- اگه جایی دیدین تحلیلگزر اقتصادی و اینا استخدام میکنن ما رو بذارین تو اولویت!!!

8- جون مادرت یادت نره!!!

9- بازم هیچی!!!

10 - اِ میگم هیچی!!! حالا ببین می تونه یه کاری کنی توی هند فیل ها حرکت موزون کنند دیگه نون خالیم گیرت نیاد؟؟؟!!!! اِ !

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

خواستگاری با پراید 20 میلیونی..!!

 

دوس دارم برم خواستگاري ..

پدر عروس ازم بپرسه

خوب آقا دوماد عزيز ، خونه .. ماشين ، كار ، پول چيا دارن ؟؟

بعد منم قاطي كنم كليد هـاچ بكــُـ پرت كنم تو صورتش بگم من اومدم خواستگاري ، نيومدم خريد و فروش !

يارو پدره هم سويچ پرايدمو ببينه و يه برق خاصي تو چشاش بياد بعدشم بيوفته به پـام كه بيا دخـدرمو بگير و همش مالِ‌ خودت و اينا

منم بي توجه پرايد 20 ميليونيم رو بيخيال شم و توي افـق محـو شم ...

يه همچين آدم دست و دل بازي هستم من.

کهکشان طنز

لینک به دیدگاه

سال 2060

 

48 سال دیگه رو فرض کنید،تیتر روزنامه ها به احتمال قوی این شکلی میشه!

 

-قیمت هر سکه طلا امروز در بازار با 60 میلیون تومان کاهش به یک میلیارد و چهل میلیون تومان رسید!!!

 

-ایران خودرو: هفتاد و نهمین مدل پژو با نام (xd-870-pl q) آماده عرضه به بازار است که نسبت به مدل قبلی تحول زیادی داشته!!!

سوتی بازار

لینک به دیدگاه

در فراغ مرغ

مرغ آهنگ جدایی ساز کرد

ناگهان از سفره ها پرواز کرد

 

 

ران و بال و سینه اش یادش به خیر

ژامبون و سوپ و کباب و شن سلش یادش به خیر

 

 

ای فدای قد قدایت بازگرد

این دل و جانم فدایت بازگرد

 

 

تازگی از دیگران دل می بری؟

هر که بامش بیش با او می پری؟

 

 

در نبود هیکل زیبای تو

دل خوشم با سنگدان و پای تو

 

 

تخم خود را لااقل از ما نگیر

تا که با خاگینه اش گردیم سیر

جام

لینک به دیدگاه

فاز اول و دوم

((سالها دل طلب جام جم از ما میکرد))

 

زمن ال سی دی 100 اینچ تقاضا میکرد

 

شب به شب منتظروچشم مرادش بردر

 

فاز اول شــود اجرا و تمنـــا میکرد!

 

فاز اول چو شد اجرا و زوارش در رفــت

 

توبه ای مثل نصوح از من و از ما میکرد

 

فـــــاز دوم که رسیـد از پی فــــــاز اول

 

گـــریه اش بنـد نمی آمد و بلوا میکرد!

جوکر مومن

 

 

دنگ

یکی از رموز ماندگاریه دوستی ها اینه که

 

هر کسی دُنگ خودش رو بده !

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...