رفتن به مطلب

نقد فیلم زیبایی برتر (The Great Beauty)


Shiva-M

ارسال های توصیه شده

فیلم زیبایی بزرگ The Great Beauty - La grande bellezza به کارگردانی پائولو سورنتینو و به تهییه کنندگی ویولا پرستیر، موریل ساوزی محصول کشور ایتالیا در تاریخ 21 می 2013 به اکران عمومی درآمد.در این فیلم بازیگرانی چون تونی سرویلو، کارلو وردن، سابرینا فریلی ایفای نقش می‌کنند.

این فیلم در ژانر کمدی درام است و داستان درباره نویسنده سالخورده‌ای است که در رم زندگی می‌کند و تمام جوانی از دست رفته و احساسات خود را به تلخی به یاد می‌آورد..

220px-The_Great_Beauty_poster.jpg

سفری به سوی رم

ما هر زمان که از زندگیمان میگذرد در نقطه ای متوقف میشویم اطراف خود را نگاه میکنیم و فکر میکنیم و ناخوداگاه پس ذهن ما به عقب برمیگردد چه میبینیم؟ یک تصویر از زندگی که خودمان به جا گذاشتیم و هرچه باشد چه خوب و چه بد حسی را در ما به وجود می اورد و به گونه ای نوستالزی میشود و تمام این کلمات در یک کلمه خلاصه میشود وان هم (احساس)است و ما همیشه احساس را دوست داریم وان هم که حالا دعوت شده ایم

 

وقتی فیلم شروع میشود بیننده به رم میرود و سفری را اغاز میکند دوربین با چند Zoom in و Zoom Out و همچنین نوای یک اپرا سعی در نشان دادن مکان هایی را دارد وبا نشان دادن گردشگران ما را به شهر رم دعوت میکند. در طول فیلم ما بیش تر از همه چیز با یک نفر سفری را اغاز میکنیم و او راهنمای ما میشود و ما را مانند یک گردشگر به مکان های بسیار در رم میبرد و حس رم امروزی را با نما ها یی از مکان ها و ادم های امروزی رم و همین طور ادم های گذشته به ما نشان میدهد راهنمای ما در این فیلم کیست؟

 

ما راهنمایمان را که به گونه ای قصه ی اوست را در جشن تولد او میبینیم او (جپ) فردی سالخورده و نویسنده است فردی که از جوانی به رم امده وبا تمام چیز هایی که در کل فیلم دوربین به ما نشان میدهد ما در میابیم که این فرد فردی است که سعی میکند از تمام زندگی خود لذت ببرد و یک زندگی تجمل گرا را برای خود فراهم کرده او لباس های شیک میپوشد به مهمانی میرود از خیابان ها میگذرد و با زن ها قرار میگذارد گاهی موعظه میکند و گاهی با داشته های خود کسی را تخریب میکند

 

دیالوگ ها تماما با شخصیت اصلی ما یکسان است و کمتر تضادی در ان دیده میشود زمانی که او بیرون از منزل است دوربین جای چشم های شخصیت ما را میگیرد و سعی دارد هرچه او میبیند ودرباره ی ان فکر میکند و به زبان میاورد به بیننده خود نشان دهد تقابل این شخصیت و چیزی که از رم امروزی در فیلم میبینیم در ترازویی قرار میگیرد و به گونه ای تبدیل به تحلیل دو زمان از یک شهر میشود

 

کارگردان حرفهای بسیاری را در فیلم قرار میدهد و هرچیزی را در فیلم به مقایسه میگذارد از مقایسه ادمها گرفته تا تغییر تحول انها در طول زمان وهمین طور بخش اصلی فیلم که به هنر معطوف میشود که از مقایسه هنر در زمان به پرداخت هنر مدرنیته میرسد همین طور تغییر و تحول در فرهنگ. همین هنر مدرنیته را میشود در تمام بیشتر سکانس که به طراحی صحنه میرسد دید. در کل فیلم به ترازوی تبدیل میشود که میتوان ان را در یک مکان تحلیل و بررسی کرد واز تمام ان برداشت های بسیار داشت.

 

 

قصه ی شخصیت اصلی ما حال که پیر شده است در روزمرگی های او خلاصه شده است در خانه او ما کتاب های بسیاری میبینیم و او در کل عمرش فقط یک کتاب نوشته به اسم (الت انسانی) و او در خانه ی خود تراسی دارد که با دوستان خود دور هم جمع میشوند ودرباره ی مسایلی که مطرح میشوند بحث میکنند و حتی در خانه ی او مهمانی برگزار میشود اما او دیگر خسته شده است این که یک انسان در کل زندگی خود به انچه استحقاق داشته یا نداشته به همه چیز دست میابد و با این که زندگی لذت بخشی دارد از ان خسته میشود وتحمل زندگی کردن را از دست میدهد.

 

شخصیت ما در گذشته عاشق دختری بوده که او دیگر نیست و همین تبدیل به یک نوستالزی ویک احساس به گذشته برای او میشود و زمانی که به سقف اتاق خود خیره میشود یا زمانی که عکس ان دختر را میبیند نا خوداگاه به گذشته میرود وقتی به حال می اید احساسش را نمیتواند به زبان بیاورد و توصیف تمام احساسات او را در چهره اش نمایان میشود

 

حال او با زنان دیگر همبستر میشود و یا زمانی که کسی میمیرد و یا وقتی خبر فوت دختری که عاشقش بوده را میشنود در او فقط یک کلمه اشکار میشود و ان (احساس) است تمام این داستان ها به صورت پازل در فیلمنامه چیده شده است و هر تکه ی پازل اعم از دوربین مکان ها شخصیت ها و دیالوگ ها معنا و مفهوم خاصی را در بر میگیرد و وقتی همه این پازل که تکه های از اتفاقات برای شخصیت اصلی است در کنار هم قرار میگیرد تبدیل به زیبایی شگفت انگیز میشود

 

شاید انچه نقطه قوت فیلم میشود این است که ما حس مان در هر زمان برانگیخته میشود در حالی که در نقطه مقابل که به گونهای نقطه ضعف فیلم هست این است که انقدر حرفهای کارگردان در فیلم زیاد میشود که هرکدام دارای زمینه و گونه ی خاصی میشود و همین طور در حالی که اکت های شخصیت های اصلی مناسب است اما او فقط در حال بعد میگیرد و کارگردان کمتر چیزی از گذشته ی او به ما میدهد و گذشته او پنهان باقی میماند و همین طور باقی بازیگران تیپ هستند که هرکدام در زمینه های متفاوت دیالوگ های را یدک میکشند که این با تلفیق هنر زیاد به چشن بیننده نمی اید.

 

انچه در(زیبای شگفت انگیز) رخ میدهد نوعی تقابل است نوعی در کنار هم قرار گرفتن که میشود بسیار در مورد ان صحبت کرد و نوعی گذشته که تبدیل به حال شده و ما را در این سفر با یک زیبایی شگفت انگیز رو به رو میکند که تمام ان معطوف به کل فیلم میشود.

 

امتیاز:8.5/10

منتقد کیوان محرابیان

سایت کافه نقد

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...