رفتن به مطلب

ترجمه گروهی


ارسال های توصیه شده

مرسی مریم جون از کمکات:hapydancsmil:

خییللی کمکم کرد...دمت گرم وقت گذاشتی:ws37:

سعی میکنم رعایتشون کنم از این ب بعد:icon_redface:

بازم ممنوووون عزیزم!:icon_gol::icon_gol::icon_gol::a030:

 

خواهش میکنم عزیزم:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

تا جایی که بلد بودم کمک کردم:icon_redface:

 

قسمت بعدی رو هم شروع کنیم :w02:

کسایی که این دفعه می‌تونن ترجمه کنن همین پستو تشکر بزنن تا متنو تقسیم کنم:icon_gol:

 

با تچکر:ws3:

راستی فرض کنین که خودمم تشکر زدم:ws3:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 127
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سپیده جان شما از اول مبحث شهر شروع کن تا سر پاراگراف آخر که میگه the political power....

پری جان شما هم از اول همین پارگراف شروع کن تا سر تیتر صفحه بعدی (۶): Louis Wirth

خودمم از سر اون تیتر تا تیتر بعدی ترجمه میکنم:w16:

 

بچه ها ترجمه‌هاتونو تا یک هفته‌ی آینده یعنی یه شنبه بذارید:a030:

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

ترجمه‌ی خودم که در واقع قسمت سوم مبحث این هفته است::hapydancsmil:

Wirth defined the city as the combination of three key variables – size, density and heterogeneity or diversity of population. He proposed a theory that, the more intense were the three variables, the more urban the place would be.

ورث شهر را به عنوان ترکیبی از سه متغیر اصلی تعریف کرد: اندازه، تراکم و ناهمگونی یا تنوع جمعیت. او نظریه‌ای را ارائه داد که «هر چه این سه متغیر بیشتر باشند، میزان شهری بودن یک مکان نیز بیشتر می‌شود».

 

For example, the larger the population, the more formal, secondary and tertiary social relations would there be replacing the primary relations of a traditional community; the more anonymous would the crowds be.

برای مثال هر چه قدر جمعیت بیش‌تر باشد روابط اجتماعی رسمی‌تر، و روابط درجه دو و درجه سه جایگزین روابط درجه یک و اصلی یک جامعه‌ی سنتی شده و گمنامی انسانها بیشتر می‌شود.

 

 

. The greater density would accentuate the effects of anonymity and also produce a blasé attitude due to the need to turn out excessive stimulation. Greater density produces greater tolerance of strangers but also greater stress – both attributes of city living. Heterogeneity also creates tolerance because there are so many different people interacting.

تراکم بیشتر، تاثیرات گمنامی را تشدید می‌کند و حالت بی‌تفاوتی به خاطر نیاز به از بین بردن خیل عظیمی از محرک‌ها ایجاد می‌کند.

تراکم بیشتر، نه تنها دامنه‌ی گسترده‌تری از غریبه‌ها را ایجاد می‌کند بلکه – در زندگی شهری - باعث استرس بیشتر نیز می‌شود. عدم تجانس نیز باعث دامنه (ی گسترده‌تر وجود غریبه‌ها) می‌شود چرا که مردمان بسیاری در حال تعامل با همند.

 

Despite many years of research, there is no evidence to support Wirth’s theory. Clearly, size, density and heterogeneity all define urban places, especially when these variables are large, but increasing any one of these or in combination does not necessarily produce more ‘urban’ effects.

 

علی رغم سالها تحقیقات هیچ مدرکی نظریه‌ی ورث را ثابت نمی‌کند. واضح است که اندازه، تراکم و ناهمگونی، همگی محیط‌های شهری را تعریف می‌کنند به خصوص وقتی که این متغیرها بزرگ باشند. اما افزایش هریک از آنها و یا ترکیبشان، لزوماً اثرات شهری بیشتری ایجاد نمی‌کند.

 

 

Some relatively smaller cities, like San Francisco, are highly urban and diverse, other larger ones, like Indianapolis or Nashville, are much less urban. Wirth’s theory does not consider how different national cultures determine the path of urban development.

 

بعضی شهرهای نسبتاً کوچک‌تر، مثل سان فرانسیسکو به میزان زیادی حالت شهری دارند و متنوع اند. بقیه‌ی شهرهای بزرگ مثل ایندیاناپولیس یا ناشویل بسیار کمتر شهری هستند. نظریه ورث این نکته را که « فرهنگ‌های ملی مختلف چگونه مسیر توسعه‌ی شهری را مشخص می‌کنند» در نظر نمی‌گیرد.

 

. In the UK, Glasgow could be considered the only true urban city, with high levels of centrally located flats (apartments) and residential services.

در UK گلاسو می‌تواند تنها نمونه‌ی مناسب شهر شهری شده (با خصوصیات شهری) با سطح بالای آپارتمان‌های مرکزی و خدمات مسکونی است.

 

In England, the nostalgia for a green and pleasant land’, expressed strongly in Constable’s painting, The Hay Wain, and in William Cobbett’s book, Rural Rides, has until recently created an anti-urban culture and promoted the ‘ideal’ of suburbia.

 

در انگلستان رویای یک سرزمین سبز و خرم کاملاً در نقاشی‌های Constable: (The hay Wain) و کتاب William Cobbett (سواری‌های روستایی) تجلی یافته است و تا زمان اخیر یک فرهنگ ضد شهری ایجاد کرده‌اند و آرمان حومه گرایی را ترویج کردند.

 

 

The dominance of owner-occupation in UK housing markets also tended to encourage suburbanization. Meanwhile, during the last ten years, there has been a counter tendency towards urbanization and an increase in city- dwelling in places like London and Paris.

تسلط صاحبان شغل (کارفرمایان) در بازارهای مسکن UK ، گرایش به تقویت حومه‌گرایی داشتند. در ضمن در طی ده سال اخیر، گرایش معکوسی، به سمت شهرگرایی و افزایش سکونت‌ در شهرها در جاهایی مثل لندن و پاریس بوده است.

 

 

Population influx was occasioned by a combination of active cultural resources, new immigration, especially from Asia or North Africa, and real estate interests re-developing office buildings often overlooking watersides as up-market and gated apartments for the affluent.

این پاراگرافو باید بیشتر روش فکر کنم:w16: به نتیجه برسم میذارمش!

 

 

One important contribution made by Wirth involves identification of different kinds of relationship. Any definition of the city must distinguish among primary, secondary and tertiary social relationships.

مجموعه‌ی مهمی که توسط ورث ساخته شد، در تعریف انواع مختلف رابطه دست می‌برد. هر تعریفی از شهر باید بین روابط درجه یک، درجه دو و درجه سه تفاوت قائل شود.

 

Wirth accepted the view that rural, community areas were dominated by primary, that is, face to face and personal relationships. In contrast, cities were less personal and dominated by secondary and tertiary relations. Secondary relations are those based on infrequent but direct interpersonal contacts. They are specific to a given role or function, such as the relationship between a customer and a service worker.

ورث این دیدگاه را پذیرفت که در نواحی روستایی جامعه، رابطه‌ی درجه یک که رابطه‌ای چهره به چهره و شخصی است، غالب است. در مقابل شهرها کمتر شخصی بوده و روابط درجه دو و سه در انها غالب اند.

روابط درجه۲ بر پایه ارتباطات اندک اما مستقیم بین اشخاص است. (این نوع روابط) مختص کسی که ایفای نقشی یا عملکردی می‌کند، هستند: مثل روابط بین یک مشتری و یک کارمند خدمات.

 

 

At the bank, for example, the tellers are courteous to customers, but a customer may not get the exact same teller every time. Hence this relationship is limited to the brief encounter based on an economic function.

برای مثال در بانک، باجه‌دارها با مشتری‌ها مودب اند اما یک مشتری ممکن است هر بار پیش همان باجه‌دار نرود. بنابراین این ارتباط به یک رویارویی کوتاه براساس عملکردهای اقتصادی محدود است.

 

 

Such interaction, as is true of tertiary relations, is quite different and more impersonal than the primary relations people enjoy with friends, family and close community ties.

این تعاملات در نوع روابط درجه ۲ و ۳ کاملا متفاوت بوده و بیشتر از روابط درجه ۱ که در آنها مردم در کنار دوستانشان، افراد فامیل و نزدیکانشان در جامعه، لذت می‌برند، غیر شخصی هستند.

 

Tertiary relations are also characteristic of large urban environments. They are based on indirect relations and contacts, such as through the use of a telephone, or, through the most formal types of business relations.

روابط درجه ۳، نیز جزء خصوصیات محیط‌های بزرگ شهری هستند که بر اساس روابط غیر مستقیم مثل استفاده از تلفن و یا در رسمی‌ترین حالات برقراری روابط تجاری می‌باشند

 

 

When individuals have business with a firm, they may speak to a person, but he/she is only a representative of the firm itself. This is a tertiary relationship when the interaction is strictly formal.

وقتی که اشخاص با یک شرکت، تجارت دارند، ممکن است با کسی صحبت کنند اما آن فرد تنها نماینده‌ی شرکتش است. وقتی که تعاملات، کاملا رسمی هستند، جزء رابطه‌ی درجه ۳ محسوب می‌شوند.

 

 

In Wirth’s theory he believed that urban life was quite different from rural, community existence because of the dominance in the city of secondary and tertiary relations. He did not live long enough to witness the appearance of the new kind of internet relationships we have in society today.

در نظریه‌ی ورث او معتقد بود که زندگی شهری کاملا از زندگی روستایی متفاوت است. وجود جامعه به خاطر تسلط روابط درجه ۲ و۳ در شهر است.

او آنقدر عمر نکرد که شاهد ظهور نوع جدید ارتباطات اینترنتی که امروزه در جامعه داریم باشد.

 

 

Cyber interaction involves non-face to face, disembodied relations that range from the very personal to the tertiary depending on individual circumstances. Thus, the internet constitutes a separate dimension of interaction that can either reinforce or transcend the culture of the impersonal urban life which Wirth believed characterized all cities.

تعاملات مجازی شامل تعاملات چهره به چهره، روابط غیر فیزیکی که از روابط بسیار شخصی تا روابط درجه ۳ بسته به شرایط شخص تغییر می‌کند، هستند. بنابراین اینترنت بعد متفاوتی از ارتباط را جایگزین می‌کند که می‌تواند فرهنگ زندگی شهری غیر شخصی را که ورث آن را ویژگی تمامی شهرها می‌دانست، تقویت کرده و برتری ببخشد.

 

این دفعه‌اش به نظرم خیلی راحت تر از دفعه قبل بود:ws3:

منتظر ترجمه‌ی های بقیه بچه ها هم هستیم:ws3:

لینک به دیدگاه

بچه ها این جا بگم همه بشنون:ws3:

یه وقت نشینید بیخودی متن انگلیسی رو هم تایپ کنید!:w58:

از پی دی اف یه خروجی word بگیرید و سیو کنید و از روی اون متن‌ها رو کپی پیست کنید اینجا:a030:

 

اگرم احیانا نتونستین خودتون خروجی وردو بگیرین آپش کردم دان کنید:w16:!

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

سلاااااام ب همگییییییییی!:ws3:اینم ترجمه من ک همون قسمت اول تکلیف ایندفه هستش!:ws37:

1. A city is a bounded space that is densely settled and has a relatively large ,culturally heterogeneous population. According to the US census, which has a very loose definition, a city can be any urban place of 2,500 people or more that is incorporated as a municipality (see entries on Counties; Urbanization and Urbanism for more discussion).

 

 

شهر یک فضای محدود است که دارای ساکنان بسیار بوده و از تنوع فرهنگی جمعیت بالایی برخوردار است.بنابر سرشماری ایالات متحده،که معانی آزاد زیادی دارد، یک شهر میتواند شامل هر فضای شهری دارای 2500 نفر یا بیشتر باشد که ضمیمه شده بعنوان یک شهرداری.(رجوع کنید به بخشهای؛شهری سازی و شهر گرایی برای مطالعه بیشتر).

 

2. Many places that are commonly referred to in the US, such as Los Angeles, Las Vegas or New York, are not really cities, but urbanized multicentered metropolitan regions or MMRs (see entry on Multi-centered Metropolitan Region). The term ‘city’ is much overused and is often merely a shorthand designation for these massive areas of continuous urbanization.

 

مکان های زیادی که معمولا مربوط به ایالا ت متحده هستند ؛از قبیل لس آنجلس ،لاس وگاس یا نیویورک، شهرهای واقعی نیستند ، اما مناطق چند مرکزی کلانشهری هستند که شهری شده اند.(مخفف کلمه:MMRs ).واژه " شهر " خیلی زیاد استفاده شده و اغلب صرفا یک انتخاب تندنوشته برای این سطوح غول آسای پیوسته در حال شهری شدن است.

 

3. In Europe, the words ‘megapolis’ and ‘metropolis’ have been used interchangedly in the post-war period, describing cities as different as London and Paris. Now these terms have given way to ‘city-region’. Partly this change reflects the bounded nature of metropolitan development because of planning restraints. That is, many city limits are artificially maintained by government regulations.

 

در اروپا , کلمات " مگاپلیس " و "متروپلیس" متناوبا بعد از دوره جنگ جهانی برای توصیف وتوضیح شهرهایی متفاوت از لندن و پاریس استفاده میشد. حالا این عبارات راه حلی برای " شهر- منطقه"ارائه داده اند.

 

تاحدودی این تغییر ،بازتاب محدودیت توسعه طبیعی کلانشهر را بدلیل بازداری های برنامه ریزی در بر داشت.که محدودیت شهرهای زیادی که بصورت ساختگی توسط مقررات دولتی حفظ کردند.

 

4. For example, the Green Belt in London limits the outward growth of the metropolitan area. Green Belt policy that sustains a green ring round London may prevent regional sprawl, but it also contributes to the NIMBY (Not in My Back Yard) phenomenon.

 

برای مثال،گرین بلت در لندن رشد بسوی بیرون مناطق بیرونی را محدود می کند.سیاست گرین بلت(کمربند سبز)که کشیدت یک کمربند سبز به دور لندن است ،ممکن است از رشد بدون حساب منطقه ای جلوگیری کند،اما آن همچنین بر پدیده NIMBY (در حیاط خلوت من نباش!!!) تاثیر دارد.

 

5. In this case, residents who have gained advantage of suburban development on greenfield sites subsequently seek to limit newcomers from acquiring these same benefits by opposing subsequent development, including new infrastructure. This policy of maintaining city boundaries through government restrictions also distorts land markets, which results in sustaining the wealth effects of housing for existing residents.

 

در این مورد ، ساکنانی که از مزایای توسعه حومه ای در مکان هایی با زمینه سبز بهره میبرند ،متعاقبا جستجو می کند برای بیشترین حد تازه واردان ،برای بدست آوردن مزایای یکسان توسط ؟ توسعه های بعدی،شامل زیرساخت جدید.

سیاست حفظ مرزهای شهر از طریق محدودیت های دولتی همچنین زمین های بازار را نا بهنجار می کند،که در نتیجه باعث حفظ ارزش تاثیر مسکن سازی برای ساکنان موجود است.

 

 

6. Cities are important principally because of their political clout. A US city, as an incorporated municipality, has the power to tax and the power to raise money via bonds and other financial instruments. Legally it can hire its own police force and provide for all social services to its residents.Cities have the power of self -governance and they have their own elected officials. As a consequence of the latter, city administrations have political power nationally.

 

شهرها بدلیل نقش سیاسی شان نقش اصلی و مهمی دارند.یک شهر ایالات متحده ، چنانچه دارای شهرداری باشد ،قدرت مالیات وضع کردن و وارتقا دادن(ارزش)پول را با قراردادها و دیگر ابزار های مالی دارد.

قانونا میتواند به نیروهای امنیتی خود مزد بدهد و همه خدمات اجتماعی را برای ساکنانش تهیه کند.شهرها قدرت خود حکومتی را دارند و میتوانند کارمندان و صاحب منصبان خود را انتخاب کنند.بعنوان نتیجه بعدی ،مدیران شهر از لحاظ ملی هم قدرت سیاسی دارند.

 

7. Mayors of cities have national political clout, much more so than their suburban counterparts, and this is why cities themselves are important .In Europe, unlike the US, the formal municipal situation varies enormously depending on different systems of government and governance. In France, the big five cities, Paris, Lyon, Marseilles, Lille and Bordeaux exert enormous formal and informal power.

 

شهرداران شهرها در سطح ملی خیلی بیشتر از همتایانشان در حومه های شهری قدرت سیاسی دارند ، ؛و این دلیلی است برای اینکه شهرها خودشان مهم هستند.در اروپا ،برخلاف ایالات متحده ، موقعیت جدی شهرداری تغییر می کند بطوری که فوق العاده به سیستم ها و شیوه های مختلف حکومتی وابسته می شود.در فرانسه ،پنج شهر بزرگ؛ پاریس،لیون،مارسی،لیله و بورده اوخ!!! فوق العاده رسمی و تشریفاتی و با قدرت غیررسمی نشان داده میشود.

 

 

8. In Germany, the City-Länder of Hamburg, Bremen and Berlin operate with a regional system of government that boosts their position relative to other cities. In the UK, London is the dominant city and its power and influence formally and informally outstrips other cities. The system of sub-national government also has tended to change frequently in the UK. Currently, there has been a shift back to notions of city-regions and ideas of regional balance in the UK.

 

در آلمان ،شهر لاندر در هامبورگ،بندر برمن (در شمال آلمان) و برلین با یک سیستم حکومتی ایالتی که موضع نسبی آنها را نسبت به شهرهای دیگر ترقی میدهند ، اداره میشوند. در بریتانیا ؛ لندن ،شهر مسلط و حاکم است و قدرت و نفوذش بصورت رسمی و غیررسمی بر سایر شهرها تسلط دارد.سیستم حکومتی خرده ملی گرایش دارد تا مکررا در بریتانیا تغییر کند.معمولا یک تغییر جهت به عقب برای تصور کلی از شهر-منطقه و ایده هایی از تعادل منطقه ای در بریتانیا وجود داشته است.

تمام!:ws3:

لینک به دیدگاه
مرسی مریمی!:ws37:منم ترجممو گذاشتم!:w16:

 

 

بنظر منم ایندفه خیلی از دفه پیش آسونتر بود:whistle:!:hapydancsmil:

خواهش گلییییی:hapydancsmil:

 

گفتم که آسونتره:w16:

ایشالا این دفعه زودترم پیش بریم:a030:

لینک به دیدگاه

ببخشید یکم دیر شد و ببخشید که اینقد بد ترجمه کردم icon_pf%20(34).gif

بخش دوم ترجمه. شما اصلاحش کنین... :icon_gol:

The political power of cities is related to their position as sites of economic activity. Despite the apparent remorseless march of globalization and digitization, the activities of large transnational firms still crowd into some of the world’s major cities.

قدرت سیاسی شهرها مربوط می شود به موقعیت آن ها به عنوان مکانی برای فعالیت اقتصادی. با وجود پیش روی جهانی شدن و دیجیتالی شدن به طور ظالمانه و بدیهی، فعالیت های شرکت های فراملی بزرگ هنوز در بعضی از شهرهای بزرگ جهان ازدحام می یابد.

 

The benefits of co-location are expressed as agglomeration economies in the form of specialist labor markets, transport accessibility and access to shared lifestyle aspirations.

مزایای مکان مشترک (ازدحام در یک شهر) به صورت تراکم اقتصاد در قالب بازار کار تخصص یافته، امکان دسترسی به حمل و نقل و دسترسی به آرمان های شیوه زندگی مشترک ابراز می شود.

 

The city of London retains its position as one of the world’s leadingfinancial centers as a result of these agglomeration benefits (Budd and Whimster, 1992).

شهر لندن موقعیت خود را به عنوان یکی از مراکز مالی برجسته و عمده دنیا در نتیجه ی این مزایای تراکم حفظ می کند.

 

Cities are also considered to be important because they are the site of‘urban culture’.

هم چنین شهرها در نظر دارند (نیاز دارند) تا مهم باشند زیرا آن ها بستری برای فرهنگ شهر هستند.

 

In the past, this characteristic was easy to understand because of its contrast to the culture of the countryside, i.e., rural areas. However, decades of suburbanization and the ubiquitous influence of national media have considerably blurred this distinction so that it has limited value today.

در گذشته فهمیدن این مشخصه به دلیل تفاوت با فرهنگ حومه شهر آسان بود. مانند مناطق روستایی. به هرحال، دهه هایی از شهرنشینی و تاثیر مشهود رسانه های ملی به طور قابل توجهی این تفاوت و برتری را محو کردند بنابراین امروزه ارزش محدودی دارند.

 

One feature of cities that is not characteristic of other areas is the presence of a viable street and pedestrian culture.

یکی از خصیصه های شهرها که با دیگر فضاها متمایز نیست، حضور فرهنگ بادوام خیابان و پیاده رو است.

 

The urbanist, Jane Jacobs (1961), claimed that the urban street is the fundamental aspect of city life (see entries on the Neighborhood; New Urbanism). Often this distinctive pedestrian feature is simulated by purposely constructed environments, such as mall arcades and city- themed amusement parks like Universal Studio’s CityWalk (see entry on the Pedestrian and Automobile).

نظریه پرداز شهری، جین جیکوبز (1961)، ادعا کرده است که خیابان شهری منظر اصلی زندگی شهری است. معمولا این خصیصه مشخص پیاده رو، شبیه سازی شده توسط محیط های ساخته شده هدفدار است، مانند گذرگاه طاقدار یک مرکز خرید و پارک های شهری به منظور سرگرمی مانند سالن های عمومی City walk.

 

In London, in the 1970s, the former fruit and vegetable market Covent Garden was transformed into an ersatz urban village, complete with faux Georgian arcades, as an exercise in simulation much like the one at Universal Studios in Los Angeles.

در لندن، در دهه 1970، مرکز تجاری میوه و سبزیجات Covent Garden سابق، که تبدیل شده بود به دهکده شهری جایگزین، با گذرگاه طاقدار گرجستانی faux کامل شد، به عنوان تمرینی در شبیه سازی از سالن عمومی موجود در لس آنجلس بود.

 

[TABLE]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

Since World War II, US cities have gone through enormous changes, industrial decline, crumbling homes and schools, overcrowded neighborhoods, rigid segregation and racial trauma, rising crime and violence, and an alarming drain of revenues have all contributed to creating a troubled urban landscape.

از زمان جنگ جهانی دوم، شهرهای ایالت متحده امریکا به واسطه تغییرات بزرگ در آن ها صنعت کاهش یافت، خانه ها و مدارس رو به زوال رفت، همسایگی ها مملو از جمعیت شد، تبعیض نژادی شدید و آسیب های نژادی رخ داد، جرم و جنایت و خشونت رشد کرد و یک کاهش درآمد هشدار دهنده همگی در ساختن یک منظره شهری مشکل دار شرکت داشتند.

 

For a brief time, in the 1960s and early 1970s, large-scale government interventions seemed to point the way to urban salvation. But, in the wake of massive urban renewal, expressway construction, and ambitious public housing projects, cities still seem worse off than ever.

برای یک مدت کوتاه، در دهه 1960 و اوایل دهه 1970، مداخلات زیاد دولت نشان داد که راه نجات شهری پیدا شده است. ولی، در پی تکرار شهر کلان، ساختن بزرگراه و پروژه های عمومی خانه سازی جاه طلبانه، شهرها هم چنان بدتر از همیشه به نظر می آیند.

 

In Europe, the impact of World War II has been profound, despite the destruction of much of the urban landscape. Re-building the sense of historical urban identity has been the key focus. Vienna, or the City as Pleasure Principle, and Paris, as the Capital of Light, because of music and art in the late 19th and early 20th centuries, still resonates today in the re-forming of the urban landscape (Hall, 1998).

در اروپا، ضربه جنگ جهانی دوم با وجود تخریب زیاد منظره شهری، شدید بود. بازسازی حس هویت شهر تاریخی قطب کلیدی بود. وین، یا شهری به عنوان سرچشمه خوشی ها و پاریس، به عنوان سرمایه ای (پایتختی) از نور، به دلیل موسیقی و هنر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، هنوز امروزه در دوباره شکل دادن به منظره شهری دخیل هستند.

 

ممنون مریم جون :icon_gol:

لینک به دیدگاه
سلاااااام ب همگییییییییی!:ws3:اینم ترجمه من ک همون قسمت اول تکلیف ایندفه هستش!:ws37:

سلام سپیده جان دستت درد نکنه و خسته نباشی:flowerysmile:

1. A city is a bounded space that is densely settled and has a relatively large ,culturally heterogeneous population. According to the US census, which has a very loose definition, a city can be any urban place of 2,500 people or more that is incorporated as a municipality (see entries on Counties; Urbanization and Urbanism for more discussion).

 

 

شهر یک فضای محدود است که دارای ساکنان بسیار بوده و از تنوع فرهنگی جمعیت بالایی برخوردار است.بنابر سرشماری ایالات متحده،که معانی آزاد زیادی دارد) (تعریف خیلی دقیق معینی ندارد) یک شهر میتواند شامل هر فضای شهری دارای 2500 نفر یا بیشتر باشد که ضمیمه شده یکپارچه تلقی میشود با وجود یک شهرداری.(رجوع کنید به بخشهای؛شهری سازی و شهر گرایی برای مطالعه بیشتر).

 

2. Many places that are commonly referred to in the US, such as Los Angeles, Las Vegas or New York, are not really cities, but urbanized multicentered metropolitan regions or MMRs (see entry on Multi-centered Metropolitan Region). The term ‘city’ is much overused and is often merely a shorthand designation for these massive areas of continuous urbanization.

 

مکان های زیادی که معمولا مربوط به ایالا ت متحده هستند ؛از قبیل لس آنجلس ،لاس وگاس یا نیویورک، شهرهای واقعی نیستند در واقع شهر نیستند (دقت کن که اینجا really صفت city نیست بلکه قید جمله است چون ly داره که نشونه قیده) ، اما بلکه (اگه بلکه معنا کنی خیلی ترجمه ی روان تری به دست میاد:ws37:) مناطق چند مرکزی کلانشهری (بهتره که ترتیب صفت ها رو رعایت کنی یعنی ترجمه کنی مناطق کلان شهری چند مرکزی) هستند که شهری شده اند.(مخفف کلمه:MMRs ).واژه " شهر " خیلی زیاد استفاده شده و اغلب صرفا یک انتخاب تندنوشته اسم اختصاری برای این سطوح نواحی غول آسای پیوسته در حال شهری شدن است.

 

3. In Europe, the words ‘megapolis’ and ‘metropolis’ have been used interchangedly in the post-war period, describing cities as different as London and Paris. Now these terms have given way to ‘city-region’. Partly this change reflects the bounded nature of metropolitan development because of planning restraints. That is, many city limits are artificially maintained by government regulations.

 

در اروپا , کلمات " مگاپلیس " و "متروپلیس" متناوبا به جای هم (interchangeably ترجمه اش میشه به جای هم) بعد از دوره جنگ جهانی برای توصیف وتوضیح شهرهایی متفاوت از مثل لندن و پاریس استفاده میشد. حالا این عبارات راه حلی برای " شهر- منطقه"ارائه داده اند. حالا این عبارات جای خودشونو دادن به شهر - منطقه ( به ترجمه give way دقت کن:w02:)

تاحدودی این تغییر ،بازتاب محدودیت توسعه طبیعی کلانشهر (طبیعت یا ماهیت کراندار توسعه‌ی کلانشهرها)( به ترتیب صفت ها دقت کن:vahidrk:) را بدلیل بازداری های( اگه موانع ترجمه کنی راحت تر فهم میشه ) برنامه ریزی در بر داشت.که محدودیت شهرهای زیادی که بصورت ساختگی توسط مقررات دولتی حفظ کردند.

بنابراین بسیاری از حدود شهرها به صورت ساختگی توسط مقررات دولت پشتیبانی می‌شود.

4. For example, the Green Belt in London limits the outward growth of the metropolitan area. Green Belt policy that sustains a green ring round London may prevent regional sprawl, but it also contributes to the NIMBY (Not in My Back Yard) phenomenon.

 

برای مثال،گرین بلت در لندن رشد (این باید حذف شه : بسوی بیرون) مناطق بیرونی را محدود می کند.سیاست گرین بلت(کمربند سبز)که کشیدن یک کمربند سبز به دور لندن است ،ممکن است از رشد بدون حساب منطقه ای (پراکندگی منطقه ای) جلوگیری کند،اما آن همچنین بر پدیده NIMBY (در حیاط خلوت من نباش!!!) تاثیر دارد.(به این پدیده کمک میکند )

5. In this case, residents who have gained advantage of suburban development on greenfield sites subsequently seek to limit newcomers from acquiring these same benefits by opposing subsequent development, including new infrastructure. This policy of maintaining city boundaries through government restrictions also distorts land markets, which results in sustaining the wealth effects of housing for existing residents.

 

در این مورد ، ساکنانی که از مزایای توسعه حومه ای در مکان هایی با زمینه سبز بهره میبرند ،متعاقبا جستجو می کند برای بیشترین حد تازه واردان ،برای بدست آوردن مزایای یکسان توسط ؟ توسعه های بعدی،شامل زیرساخت جدید. (متعاقبا به دنبال این هستند که تازه واردان را از طریق مخالفت کردن با توسعه‌های بعدی مثل ایجاد زیرساخت های جدید از به دست آوردن منافع مشابه محروم کنند )

سیاست حفظ مرزهای شهر از طریق محدودیت های دولتی همچنین زمین های بازار بازار زمین (بازم به ترتیب کلمات دقت کن:ws3: : تو ترجمه‌ي فارسی دقیقا ترتیب کلمات از آخر به اول میشه پس اینجا میشه بازار زمین) را نا بهنجار می کند،که در نتیجه باعث حفظ ارزش تاثیر مسکن سازی برای ساکنان موجود است.

 

 

6. Cities are important principally because of their political clout. A US city, as an incorporated municipality, has the power to tax and the power to raise money via bonds and other financial instruments. Legally it can hire its own police force and provide for all social services to its residents.Cities have the power of self -governance and they have their own elected officials. As a consequence of the latter, city administrations have political power nationally.

 

شهرها بدلیل نقش سیاسی شان نقش اصلی و مهمی دارند.یک شهر ایالات متحده ، چنانچه دارای شهرداری باشد ،قدرت مالیات وضع کردن و وارتقا دادن(ارزش)پول را با قراردادها ( فکر میکنم اینجا اوراق فرضه معنی کنی بهتر باشه ) و دیگر ابزار های مالی دارد.

قانونا میتواند به نیروهای امنیتی خود مزد بدهد استخدام کند و همه خدمات اجتماعی را برای ساکنانش تهیه کند.شهرها قدرت خود حکومتی را دارند و میتوانند کارمندان و صاحب منصبان خود را انتخاب کنند.بعنوان نتیجه بعدی ،مدیران شهر از لحاظ ملی هم قدرت سیاسی دارند.

 

 

7. Mayors of cities have national political clout, much more so than their suburban counterparts, and this is why cities themselves are important .In Europe, unlike the US, the formal municipal situation varies enormously depending on different systems of government and governance. In France, the big five cities, Paris, Lyon, Marseilles, Lille and Bordeaux exert enormous formal and informal power.

 

شهرداران شهرها در سطح ملی خیلی بیشتر از همتایانشان در حومه های شهری قدرت سیاسی دارند ، ؛و این دلیلی است برای اینکه شهرها خودشان مهم هستند.در اروپا ،برخلاف ایالات متحده ، موقعیت جدی شهرداری تغییر می کند بطوری که فوق العاده به سیستم ها و شیوه های مختلف حکومتی وابسته می شود. وضعیت رسمی شهرداری بسته به نظام‌های مختلف حکومت و حکمروایی، بسیار فرق می‌کند

 

(میدونی استباه اصلیت اینجا این بود که depend رو درست معنی نکردی: depend on یعنی بسته به این که .... )

در فرانسه ،پنج شهر بزرگ؛ پاریس،لیون،مارسی،لیله و بورده اوخ!!!:ws28::ws28::ws28: (منم تلفظشو نمی دونستم زدم تو دیکشنری گفت بردو:ws3:) فوق العاده رسمی و تشریفاتی و با قدرت غیررسمی نشان داده میشود.قدرت رسمی و غیر رسمی زیادی را اعمال می‌کند .

 

 

8. In Germany, the City-Länder of Hamburg, Bremen and Berlin operate with a regional system of government that boosts their position relative to other cities. In the UK, London is the dominant city and its power and influence formally and informally outstrips other cities. The system of sub-national government also has tended to change frequently in the UK. Currently, there has been a shift back to notions of city-regions and ideas of regional balance in the UK.

 

در آلمان ،شهر لاندر در شهردار هامبورگ،بندر برمن (در شمال آلمان) و برلین با یک سیستم حکومتی ایالتی (منطقه ای معنا کنی بهتره ) که موضع نسبی آنها را نسبت به شهرهای دیگر ترقی میدهند ، اداره میشوند. در بریتانیا ؛ لندن ،شهر مسلط و حاکم است و قدرت و نفوذش بصورت رسمی و غیررسمی بر سایر شهرها تسلط دارد.سیستم حکومتی خرده ملی گرایش دارد تا مکررا در بریتانیا تغییر کند.معمولا یک تغییر جهت به عقب (بازگشت به عقب معنا کنی راحت تر نیست تا این؟:ws3: ) برای به تصور کلی از شهر-منطقه و ایده هایی از تعادل منطقه ای در بریتانیا وجود داشته است.

تمام!:ws3:

 

واسه این که بتونی متنو درست بخونی قسمت‌هایی که قرمز شدن رو نخون به جاش آبی ها رو بخون اگرم آبی بعدش نبود که یعنی قسمت قرمز رنگ باید حذف بشه

 

بچه ها دو تا اصطلاحو که کاربرش زیاده تو ترجمه ها رو اینجا میگم تا موقع ترجمه به جای هم ازشون استفاده نکنیم

اولیش area که معنی ناحیه میده

region هم معنی منطقه میده مثلا regional planning میشه برنامه‌ریزی منطقه ای

و چون هر کدوم معنای خاص خودشونو دارن نباید جای هم ازشون استفاده بشه

regional sprawl هم میشه پراکندگی منطقه ای

لینک به دیدگاه
ببخشید یکم دیر شد و ببخشید که اینقد بد ترجمه کردم icon_pf%20(34).gif

بخش دوم ترجمه. شما اصلاحش کنین... :icon_gol:

The political power of cities is related to their position as sites of economic activity. Despite the apparent remorseless march of globalization and digitization, the activities of large transnational firms still crowd into some of the world’s major cities.

قدرت سیاسی شهرها مربوط می شود به موقعیت آن ها به عنوان مکانی برای فعالیت اقتصادی. با وجود پیش روی سرسختانه (در واقع به طور ظالمانه و بدیهی رو اینجا اینجوری آوردم :w16:) جهانی شدن و دیجیتالی شدن به طور ظالمانه و بدیهی، فعالیت های شرکت های فراملی بزرگ هنوز در بعضی از شهرهای بزرگ جهان ازدحام می یابد.

 

The benefits of co-location are expressed as agglomeration economies in the form of specialist labor markets, transport accessibility and access to shared lifestyle aspirations.

مزایای مکان مشترک (ازدحام در یک شهر) به صورت تراکم اقتصاد در قالب بازار کار تخصص یافته، امکان دسترسی به حمل و نقل و دسترسی به آرمان های شیوه زندگی مشترک ابراز می شود.

 

The city of London retains its position as one of the world’s leadingfinancial centers as a result of these agglomeration benefits (Budd and Whimster, 1992).

شهر لندن موقعیت خود را به عنوان یکی از مراکز مالی برجسته و عمده دنیا در نتیجه ی این مزایای تراکم حفظ می کند.

 

Cities are also considered to be important because they are the site of‘urban culture’.

هم چنین شهرها در نظر دارند (نیاز دارند) تا مهم باشند زیرا آن ها بستری برای فرهنگ شهر هستند.

 

In the past, this characteristic was easy to understand because of its contrast to the culture of the countryside, i.e., rural areas. However, decades of suburbanization and the ubiquitous influence of national media have considerably blurred this distinction so that it has limited value today.

در گذشته فهمیدن این مشخصه به دلیل تفاوت با فرهنگ حومه شهر آسان بود. مانند مناطق روستایی. به هرحال، دهه هایی از شهرنشینی و تاثیر مشهود رسانه های ملی به طور قابل توجهی این تفاوت و برتری را محو کردند بنابراین امروزه ارزش محدودی دارند.

 

One feature of cities that is not characteristic of other areas is the presence of a viable street and pedestrian culture.

یکی از خصیصه های شهرها که با از دیگر فضاها متمایز نیست هست (به نظرم داره میگه یکی از ویژگی‌های شهرها که جزو خصوصیات نواحی دیگه نیست....)، حضور فرهنگ بادوام خیابان و پیاده رو است.

 

The urbanist, Jane Jacobs (1961), claimed that the urban street is the fundamental aspect of city life (see entries on the Neighborhood; New Urbanism). Often this distinctive pedestrian feature is simulated by purposely constructed environments, such as mall arcades and city- themed amusement parks like Universal Studio’s CityWalk (see entry on the Pedestrian and Automobile).

نظریه پرداز شهری، جین جیکوبز (1961)، ادعا کرده است که خیابان شهری منظر اصلی زندگی شهری است. معمولا این خصیصه مشخص پیاده رو، شبیه سازی شده توسط محیط های ساخته شده هدفدار است نشان داده می‌شود، مانند گذرگاه طاقدار یک مرکز خرید و پارک های شهری به منظور سرگرمی مانند سالن های عمومی City walk.

 

In London, in the 1970s, the former fruit and vegetable market Covent Garden was transformed into an ersatz urban village, complete with faux Georgian arcades, as an exercise in simulation much like the one at Universal Studios in Los Angeles.

در لندن، در دهه 1970، مرکز تجاری میوه و سبزیجات Covent Garden سابق، که تبدیل شده بود به دهکده شهری جایگزین، با گذرگاه طاقدار گرجستانی faux کامل شد، به عنوان تمرینی در شبیه سازی از سالن عمومی موجود در لس آنجلس بود.

 

[TABLE]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

Since World War II, US cities have gone through enormous changes, industrial decline, crumbling homes and schools, overcrowded neighborhoods, rigid segregation and racial trauma, rising crime and violence, and an alarming drain of revenues have all contributed to creating a troubled urban landscape.

از زمان جنگ جهانی دوم، شهرهای ایالت متحده امریکا به واسطه تغییرات بزرگ در آن ها صنعت کاهش یافت، خانه ها و مدارس رو به زوال رفت، همسایگی ها محله ها مملو از جمعیت شد، تبعیض نژادی شدید و آسیب های نژادی رخ داد، جرم و جنایت و خشونت رشد کرد و یک کاهش درآمد هشدار دهنده همگی در ساختن یک منظره شهری مشکل دار شرکت داشتند.

 

For a brief time, in the 1960s and early 1970s, large-scale government interventions seemed to point the way to urban salvation. But, in the wake of massive urban renewal, expressway construction, and ambitious public housing projects, cities still seem worse off than ever.

برای یک مدت کوتاه، در دهه 1960 و اوایل دهه 1970، مداخلات زیاد دولت نشان داد که راه نجات شهری پیدا شده است. ولی، در پی تکرار ( شاید اینجا تجدید بهتر معنا بده) شهر کلان، ساختن بزرگراه و پروژه های عمومی خانه سازی جاه طلبانه، شهرها هم چنان بدتر از همیشه به نظر می آیند.

 

In Europe, the impact of World War II has been profound, despite the destruction of much of the urban landscape. Re-building the sense of historical urban identity has been the key focus. Vienna, or the City as Pleasure Principle, and Paris, as the Capital of Light, because of music and art in the late 19th and early 20th centuries, still resonates today in the re-forming of the urban landscape (Hall, 1998).

در اروپا، ضربه جنگ جهانی دوم با وجود تخریب زیاد منظره شهری، شدید بود. بازسازی حس هویت شهر تاریخی قطب کلیدی بود. وین، یا شهری به عنوان سرچشمه خوشی ها و پاریس، به عنوان سرمایه ای (پایتختی) از نور، به دلیل موسیقی و هنر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، هنوز امروزه در دوباره شکل دادن به منظره شهری دخیل هستند.

 

ممنون مریم جون :icon_gol:

پری جان خیییلی ترجمه‌ات دقیق بود.:ws49: ترجمه‌ی خودمو باهاش اصلاح کردم:yes:

ممنون از خودت :w02:

لینک به دیدگاه

Population influx was occasioned by a combination of active cultural resources, new immigration, especially from Asia or North Africa, and real estate interests re-developing office buildings often overlooking watersides as up-market and gated apartments for the affluent.

ترجمه‌ی اون پاراگرافی که انجام نشده بود تا جایی که بلد بودم::w16:

نفوذ جمعیت به وسیله‌ی ترکیب منابع فرهنگی فعال فراهم میشد. مهاجرت‌های جدید به خصوص از آسیا یا شمال آفریقا و خرید زمین، باعث تمایل ساختمان‌های اداری در حال بازسازی به چشم‌اندازهای رو به ساحل به عنوان ... (up - market) و تمایل مرفهین به آپارتمان‌های دروازه دار میشد.

 

 

درباره‌ی اون قسمتی رو هم که سپیده جان خیلی خوب ترجمه کرد :icon_gol:یه توضیحی میدم که اگه شما هم مثه من براتون جا نیفتاد، جا بیفته:

not in my back yard در حیاط خلوت من نباش

میگه که کسایی که خودشون در حومه‌ی شهرها ساکن هستند و از منافعش استفاده می‌کنند، دوست ندارند که بقیه هم بیان و اونجا ساکن بشن و این عبارت not in my back yard شعارشون میشه و به همین دلیل با ایجاد زیرساخت ها در حومه‌ها برای افراد جدید مخالفت می‌کنند

امیدوارم خوب توضیح داده باشم:a030:

لینک به دیدگاه

ممنون از بچه‌ها به خاطر ترجمه‌های خوبتون:icon_gol:

لطفا اگه اشکالی هم تو ترجمه‌ی من می‌بینید بگید بهم:ws37:

 

دوستانی که تو ترجمه‌ی قسمت باقی مونده از مبحث شهر هستن تشکر بزنن

ممنون:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

برای این دفعه:

سپیده جان شما از تیتر صفحه ۸ ترجمه کن تا سر اون پاراگراف we see here...

آقا محمد شما هم از قسمت قبلی تا سر تیتر صفحه‌ی ۱۰

خودم هم ادامه‌ی مبحث رو تا آخرش ترجمه می‌کنم

بچه ها حداکثر تا یه هفته دیگه ترجمه‌هاتونو بذارین

از همه کسایی هم که شرکت می‌کنن تشکر میکنم:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

ایشالا تا آخر تابستون همین جوری پیش میریم:hapydancsmil:

لینک به دیدگاه
برای این دفعه:

سپیده جان شما از تیتر صفحه ۸ ترجمه کن تا سر اون پاراگراف we see here...

آقا محمد شما هم از قسمت قبلی تا سر تیتر صفحه‌ی ۱۰

خودم هم ادامه‌ی مبحث رو تا آخرش ترجمه می‌کنم

بچه ها حداکثر تا یه هفته دیگه ترجمه‌هاتونو بذارین

از همه کسایی هم که شرکت می‌کنن تشکر میکنم:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

ایشالا تا آخر تابستون همین جوری پیش میریم:hapydancsmil:

 

سلام منظورتون منم یا محمد عارف؟:ws52:

لینک به دیدگاه

دوستان بعد از تلاش‌های بسیار:confused: اینم قسمت سوم ترجمه این هفته :

Another unique aspect of cities, compared to suburban and rural areas, in addition to pedestrian culture and interaction, is the presence of night- time activities.

یکی از دیگر از وجوه متمایز شهرها، در مقایسه با نواحی حاشیه‌ای و روستایی، افزون بر فرهنگ و تعاملات پیاده، حضور فعالیت‌های شبانه است.

 

 

. The social aspects of this world were revealed when academics began to study contemporary subcultures and discovered a variety of socially marginalized groups that had colonized the night-time by creating personalized spaces of participation in the city.

ابعاد اجتماعی جهان زمانی آشکار شد که اعضای آکادمی شروع به مطالعه‌ی خرده فرهنگ‌های معاصر کردند و تنوع گروه‌های اجتماعی فرعی‌تر را که شب را از طریق ایجاد فضاهای شخصی شده‌ی مشارکتی در شهر تصرف می‌کردند، مشخص کردند.

 

 

It was not street life per se, as in Mumford, Jacobs and Whyte, which created this dynamism, but the enacting of subcultural practices within the city, especially at night when the more conventional population was at home and asleep

این در حقیقت زندگی خیابانی per se، آنچه که مامفورد، جیکوبز و رایت که این دینامیسم را ایجاد کرده بودند، نبود. بلکه نمایش عملی خرده فرهنگ‌ها در شهر بود به خصوص در شب که زمانی است که مردم عادی در خانه و در حال خواب هستند.

 

Yet another unique aspect of cities resides in their architecture, especially the tall structures known as skyscrapers

در عین حال، وجه منحصر به فرد دیگر شهرها در معماری‌شان است. به خصوص در بناهای بلند که به آسمان‌خراش‌ها معروفند.

 

. The tall building was not a contribution of a particular place, but is viewed, rather, as an evolutionary innovation resulting from the unique city aspect of limited locationally valuable land

ساختمان بلند ثمره‌ی (وجود) یک مکان خاص نبود، بلکه در عوض ابتکار انقلابی‌ای است که در نتیجه‌ی وجه منحصر به فرد شهر که زمین ارزشمند و محدود است، می‌باشد.

 

. Now these structures are valued again for their cultural meaning and the sense of place they give cities. Signature architecture and the creation of hallmark urban landscapes are important elements in the marketing of place during the current phase of globalization.

اکنون این بناها در نتیجه‌ی معنای فرهنگی‌شان و حس مکانی که به شهرها می‌دهند، دوباره ارزشمند شده‌اند. معماری خاص و ایجاد منظرهای شهری نشانه‌دار، عناصر مهمی در بازاریابی مکان در این مرحله از جهانی شدن است.

 

. Combined into a tableau, the city ‘skyline’ is an important marker for place. When that skyline is instantly recognizable, such as the case of Paris, it creates an important tool for the valorization of location in a global economic system

در ترکیب با یک تابلو، خط آسمان شهر نشانه‌ی مهمی برای مکان است. وقتی که خط آسمان فوراً شناسایی می‌شود مثل نمونه‌ی پاریس، ابزار مهمی برای ارزیابی موقعیت در یک نظام اقتصادی جهانی است.

 

Housing also represents a difference between the city and suburbia. In the city, housing tends to be of high density. If single family homes are built, they are usually on small lots.

خانه‌سازی هم‌چنین تفاوت بین شهر و حومه را نشان می‌دهد. در شهر، خانه سازی تراکم بالایی دارد و اگر خانه‌های تک خانواری ساخته شوند، معمولا در زمین‌های کوچک اند.

 

Many structures are multi-family apartments, some of which are actually skyscraper in scale. Suburbs possess a contrasting land use with larger size plots and an emphasis on single family home construction that results in considerably less social density.

بسیاری از ساختما‌ن‌ها، آپارتمان‌های (شامل) چند خانواده هستند. بعضی از آنها در حقیقت آسمان‌خراش‌ها هستند. حومه‌ها کاربری زمین کاملاً متفاوتی دارند با زمین‌های با ابعاد بزرگتر و تاکید بر روی ساختمان‌های تک‌خانواری که موجب تراکم اجتماعی به طور قابل ملاحظه‌ای کمتر می‌شود.

 

Historically, it is within the city that new forms of housing have been innovated. The emergence of the tenement in the 1800s, for example marked the transformation of cities into centers of manufacturing, with a working class of renters

از نظر تاریخی، فرم‌های جدید ساختمان‌سازی در شهر ابداع شدند. برای مثال با ظهور املاک استیجاری در دهه‌ی اول قرن ۱۸، تبدیل شهرهای به مراکز تولید با فعالیت اجاره‌دهندگان مشخص شد.

 

Today cities remain important as do their contributions to society. However, a true understanding of the city must involve its relationship with other areas of urbanized regions, such as suburbs and the networks of locations that are tied together through electronic means in the information economy.

امروزه شهرها حائز اهمیت باقی می‌مانند هم چنان که همراهیشان با اجتماع باقی می‌ماند. به هر حال درک درستی از شهر باید رابطه‌ی آن را با نواحی دیگر مناطق شهری شده در بر بگیرد مثل حومه‌ها و شبکه‌ی مناطقی که توسط ابزارهای الکترونیکی در اقتصاد اطلاعاتی به هم گره زده شده‌اند.

 

Consequently, the subject of urban studies is no longer confined to the study of the city alone. Other entries in this book deal with aspects that were once viewed more in isolation from each other than they are today. Now urban studies deals with many environmental forms and regional configurations.

بنابراین موضوع مطالعات شهر دیگر به مطالعه‌ی شهر به تنهایی محدود نمی‌شود. بقیه‌ی مدخل‌ها در این کتاب به جنبه‌هایی می‌پردازد که بیش ‌تر از امروزه به تنهایی بررسی می‌شدند؟؟؟

اکنون مطالعات شهری با بسیاری از اشکال محیط زیستی و تشکیلات منطقه‌ای سر و کار دارد.­­­­

قسمت قرمز رو اصلا متوجه نشدم:ws52: گرچه خیلی چیز مهمی هم نمی‌گفت:ws3:

لینک به دیدگاه

با اجازه دوستان در مورد اون قرمزه میشه به جای اون به تنهایی، جداگانه رو آورد؟ یا به صورت جداگانه

چون میخواد بگه که قبلاً موضوعات جدا از هم بررسی می شدند اما امروزه موضوعات مختلف در ارتباط با هم مطالعه میشن.

لینک به دیدگاه
با اجازه دوستان در مورد اون قرمزه میشه به جای اون به تنهایی، جداگانه رو آورد؟ یا به صورت جداگانه

چون میخواد بگه که قبلاً موضوعات جدا از هم بررسی می شدند اما امروزه موضوعات مختلف در ارتباط با هم مطالعه میشن.

 

 

ممنون :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

منم حدس میزدم منظورش یه همچین چیزی باشه

مرسی:hapydancsmil:

لینک به دیدگاه

سلام ب همگیییییی:whistle:بچه ها شرمنده یکم دیر شدش:5c6ipag2mnshmsf5ju3:hanghead:

اینم ترجمه من....منتظر نظراتون هستم!:a030:

 

The US urbanist, Lewis Mumford (1961) had a different view of urban life from that of Wirth. Mumfordian ideas stressed the interactive and social role cities fostered in behavior. He did not make the Wirthian distinction that cities nurtured impersonal relations

شهرساز آمریکایی،لوییس مامفورد یک دیدگاه متفاوت از زندگی شهری از ورث داشت.(طرفداران؟) اید ه های مامفورد بر نقش فعل و انفعالی و اجتماعی شهرها تاکید داشتند و آن را در رفتار رواج دادند.او..... ...(اینجاشو نفهمیدم چی میگه:ws52:! )

 

Instead he believed that important primary relations were established in cities that led to social innovations. For Mumford, urban life was creative and theatrical and the city was the site of civilization which, over the centuries, produced countless innovations.

 

در عوض او اعتقاد داشت که روابط مهم و اصلی بنا شده اند در شهرهایی که نوآوری های اجتماعی را هدایت می کنند.برای مامفورد،زندگی شهری نو آورانه و نمایشین و ساختگی بود و شهر جایگاه تمدن و شهرنشینی بود که در طی قرن ها بصورت بیشمار و نو آورانه ایجاد شده بود.

 

‘The city is a theater of social action,’ he said. All urban functions were greatly intensified by having to take place on the stage set of city street life. Mumford’s view that dense social interaction was the very life blood of city living influenced an entire generation of urbanists.

 

او میگفت " شهر تئاتری است از فعالیت های اجتماعی." تمامی عملکردهای شهر واقعا تشدید میشوند بوسیله واقع شدن بر روی صحنه در حال تنظیم زندگی مردم شهر. دیدگاه مامفورد که فعل و انفعالات اجتماعی عامل حیاتبخش زندگی شهری بود تحت تاثیر یک نسل کامل از شهرسازان بود.

 

Jane Jacobs, for example, argued strongly for walkable cities and the important role of street culture, as did William H. Whyte (1988; see entries on New Urbanism; Pedestrian and Automobile). The French urbanist, Roland Barthes, viewed the compact life in the city center as a kind of eroticism where diversity prevailed and people could observe others from a safe distance (Gottdiener, 2001).

 

برای مثال،جین جیکوب شدیدا درباره قابلیت پیاده مداری شهرها و نقش مهم ویژگی های فرهنگ خیابان استدلال میکند مانند ویلیام اچ.وایت. (نگاه کنید به مدخل نو شهرسازی;عابران پیاده و اتومبیل)شهرساز فرانسوی ،رونالد بارتز،اعتقاد داشت که زندگی متراکم و فشرده در مرکز شهر مثل نوعی از غریزه است که در آن تنوع وجود دارد و مردم میتوانند همدیگر را از فاصله مناسب ببینند.

 

This stimulated fantasies and excitement.The planners, Allan Jacobs and Donald Appleyard, resonated with these ideas as well by urging designers to emphasize street life (2003).

 

این خیالات و هیجان و شور و شوق برانگیخته شده برنامه ریزان؛آلن جیکوبز و دونالد اپلیارد، با این ایده ها طنین انداز شد بهمان اندازه بوسیله طراحان برای تاکید بر سرزندگی خیابان.

Their work was extended in concept by the New Urbanists (see entry on page 96). Like Mumford and Whyte, the public places of the city were stages upon which residents could act out and interact to the benefit of urban culture In one sense Mumford and Wirth agreed.

 

کار آنها در ایده و مفهوم توسط شهرسازان جدید گسترش یافت.مانند مامفورد و وایت ،مکانهای عمومی در شهر صحنه هایی بر فراز برای ساکنان بودند که میتوانستند فعل وانفعال بیرونی و درونی باهم داشته باشند برای بهره بردن از فرهنگ شهردر حس واحد مورد توافق مامفورد و ورث.

 

In the city, which was conceived by both of them as a limited space (for a critique see entry on

Multi-centered Metropolitan Region), social relations were also organized into groups and social associations.

 

در شهری که تصور شده بود توسط هردوی آنها بعنوان یک فضای محدود،روابط اجتماعی سازماندهی شده بودند در داخل گروهها و انجمن ها.

 

There were families, neighborhoods, as well as voluntary and business associations. Many of these group associations produced fixed sites as they were housed in organized,physical structures, like homes, government bureaucracies and office buildings.

خانواده ها،همسایگی ها و همچنین انجمن های داوطلبانه و تجارتی وجود داشتند.تعداد زیادی از این گروه انجمن ها در مکان های ثابتی ایجاد شده اند مثلا آنها در سازماندهی مسکونی بودند،ساختارهای فیزیکی مانند خانه ها ،دیوان سالاری های دولتی و ساختمان های وزارت/کاری.

 

According to Mumford:‘The essential physical means of a city’s existence are the fixed site, the durable shelter, the permanent facilities for assembly, interchange and storage; the essential social means are the social division of labor, which serves not merely the economic life but the cultural processes . . . The city in its complete sense, then, is a geographic plexus,an economic organization, an institutional process, a theater of social action, and an

aesthetic symbol of collective unity.’ (2003: 94)

 

بر اساس نظر مامفورد : " معانی اصلی فیزیکی از موجودیت شهر مکان ثابت،جان پناه بادوام ،امکانات همیشگی برای تجمع،مبادله و ذخیره سازی هستند ؛معانی اصلی اجتماعی هستند تقسیم اجتماعی نیروی کار که خدمتکارها نیست فقط زندگی اقتصادی بلکه فرایند های فرهنگی.....شهر در معنی کامل خودش ،بنابراین یک شبکه جغرافیایی،یک سازمان اقتصادی ،یک فرایند سازمانی،یک تئاتر از کار اجتماعی،و یک نماد زیبایی شناختی از بخش های همگانی است.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...