رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

یه بار سوار تاکسی شدم

راننده تاکسی طرف خودش کنار در عقبی واستاده بود داشت مسافر صدا می کرد

یه نفر کم بود همون طرفی که راننده بود

یه هو دیدم همون در روو باز کرد نشت و گفت ااااا پس کو فرمون

آقا من ترکیدم از خنده :ws28:

لینک به دیدگاه

من خودم این سوتی رو ندادم ولی تو مهمونی اتفاق افتاده:

تو مهمونی بودیم بعد شربت آوردن.

طرف بجای اینکه بگه بفرمایید شربت گرم نشه ، گفت: بفرمایید سرد نشه

جاتون خالی بعدش چقدر خندیدیم:ws28:

لینک به دیدگاه

یکی دو روز پیش کلی مهمون داشتیم

من هم یه مسئله خیلی مهم :banel_smiley_4:ذهنم رو مشغول کرده بود ! اونم اسم فامیلی یکی از هم کلاس هام بود که هر چی فکر می کردم یادم نمی اومد چی بوده :ws52:

[من دوست ندارم کسی به اسم فامیل صدام کنه به همین خاطر دیگران رو هم به اسم کوچیک صدا می کنم توی دانشگاه هم همین روال رو بود به همین خاطر تمام اسم همکلاسی هام از پیش دبستانی رو یادمه اما فامیلیشون نه ! :icon_pf (34):]

خلاصه که مامانم گفت برو پسرا رو از بالا صدا کن می خوایم شام رو بیاریم :w410:

من هم رفتم پشت در رو در زدم و برادرم رو صدا کردم :ws48:

دیدم هیچ کس جواب نداد ! دوباره صدا کردم دیدم باز کسی جواب نمی ده ولی دیگه هیچ صدایی از اتاق هم نمیاد ! :JC_thinking:

داداشم که در رو باز کرد گفتم انشاا..... گوشات هم سنگین شد ؟ دیگه صدای من رو نمی شنوی این همه صدات کردم ؟ :ubhuekdv133q83a7yy7

دیدم با تعجب من رو نگاه می کنه و بعد گفت : امیر حسین کیه دیگه ؟ :ws27:

چی ؟ امیر حسین ؟ نمی دونم کیه ؟ :ws51:حالا چرا از من می پرسی؟؟؟؟؟ :w000:

آخه تو داشتی دنبالش می گشتی ؟! :icon_pf (34):

وقتی دیدم راستی راستی همه با تعجب توی اتاق دارن نگاهم می کنن تازه فهمیدم که راست میگه !!!! :w821:

لینک به دیدگاه

هر چی میکشیم از دست این نواندیشانه !:banel_smiley_4:

رفتم تو سایت دانشگاه میخوام وارد سیستم بشم نمره هامو نگاه کنم میبینم هی ارور میده !:banel_smiley_4:

بعد متوجه شدم به جا شماره دانشجویی و پسوردم یوزر و پسوردم تو نواندیشان رو وارد کردم !:icon_pf (34):

لینک به دیدگاه

رفته بودیم باغ موزه هنرهای ایرانی و اونجا ماکت بناهای تاریخی ایرانی رو ساخته بودن و کنارشم یه تابلویی بود که شناسنامه بنا بود و همینجور که داشتیم نگاه میکردیم رسیدیم به قره کلیسا که خواهرزادم گفت: من دوست دارم ماکت تاج محلم ببینم و منم گفتم اینجا فقط ماکت بناهایِ ایرانیه، تاج محلو نداره!!!

که خواهرزادم برگشت گفت: پس این (قره کلیسا) چیه؟

منم گفتم: خب این تو ایرانه دیگه!

گفت: نه!!! اینجا نوشته آذربایجان غربی/ماکو

منم گفتم: هانیییییییییی:icon_pf (34):، یعنی واقعا نمیدونی آذربایجان غربی کدوم شهره؟

گفت نه کدوم شهره؟

گفتم خب معلومه دیگه!:banel_smiley_4:.. اِ...... اذربایجان غربی همون ارومیه ست دیگه! نه نه، اردبیله! آره اردبیله! ...تبریزم که مال آذربایجان شرقیه!!!نهههههههه همون ارومیه ست فک کنم!:ws52:

و همه هم که شامل خونواده خودمو و غریبه ها بودن داشتن به بحث ما گوش میکردن و اینجور شده بودن :w58::w58::ws47:

 

آبروم رفت! :persiana__hahaha::shame:

لینک به دیدگاه

نقل قول :

یعنی سوتی در حد به فنا رفتن زندگی بودا!!!

یکی‌ از بچه محلامون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کرده بود. بعد یه هفته طلاق گرفت! بهش گفتیم چی‌ شد طلاق گرفتی‌ به این زودی؟ دیدیم زنش سوتی داده در حد بنز:))

پسره تعریف میکرد همون هفته اول بعد از چند بار عشق بازی یه بار بهش گفت بیا از پشت س.ک.س کنیم، زنه گفت:

نه تورو خدا! هروقت از پشت س.ک.س کردم یه هفته دل درد گرفتم…!!!!

لینک به دیدگاه

نقل قول :

ما دانشجوی محیط زیست هستیم. تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم…

یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت.

استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟ قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم.

استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه

دانشجو گفت: نمی دونم …و رفت نشست

استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟

اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت خودتون ببینید اسمم چیه

لینک به دیدگاه

نقل قول :

یه روز با رفیقم داشتیم تو خیابون قدم میزدیم .

اون موقع هایی بود که تازه بنز های پلیس اومده بود . پلیسه پشت

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
یادش رفته بود بلندگوی ماشین رو خاموش کنه .

فکر کنید تو ترافیک :

“محمد زنو رو ببین چه دافیه

- کجا ؟

- اونا کنار ماکسیماهه !”"

زنه برگشت ، با دستش یه حرکت خاک بر سری نشون پلیسه داد ،

یارو کپ کرد .

مردم بودن که سر تکون میدادن .

لینک به دیدگاه

نقل قول :

یه بار می خواستم مخ یه خانم خیلی درست درمونو بزنم

باهم رفتیم کافی شاپ

اومدم بگم بریم اون گوشه بشینیم دنجه

یهو گفتم : بریم اون گوشه بشینم ج ن د ه …….:))))

نتیجه اخلاقی این که تو

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هر جایی پیدا کردید همون جا کپه مرگتون را بزارید!

لینک به دیدگاه

نقل قول :

چند سال قبل داشتم می رفتم سر تمرین تیم بسکتبال. جلوی استادیوم یکی از بچه ها رو دیدم که دو جلسه بود نمیومد. داشت با ساک ورزشی و یه تریپ کاملا ورزشکاری می رفت تو. منم که باهاش شوخی داشتم بدو بدو رفتم و با یه سه گام بلند یه پس گردنی خیلی محکم بهش زدم! نمیدونم دستم سنگین بود یا چی طرف با کله رفت تو آسفالت…!

همه مات مونده بودن. بلند که شد دیدم ای وای دوستم نیست که هیچ، بوکسوره داره میره تمرین بوکس!

حالا هم خندم گرفته، هم میخوام توضیح بدم که اشتباه گرفتم…! اونورم کلی دختر بودن همشون پخش شدن رو زمین از خنده…

یارو انصافا مرام گذاشت هیچی نگفت… d:

حالا یکی از بهترین دوستامه

لینک به دیدگاه

نقل قول :

رفتم حموم دوش بگیرم لباسامو که در آوردم دیدم ی سوسک رو دیوار حمومه دمپایی برداشتم بزنم رفت لای در. درو باز کردم دیدم داره میره تو اتاق. خلاصه پریدم بیرون و زدمش(موقع زدن هم ی فحش بد بهش دادم). یهو سرمو بلند کردم دیدم من لخت و بابام وایستاده داره با تعجب نگام میکنه

لینک به دیدگاه

نقل قول:

رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید،خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن،بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم،پاشدم رفتم، یه لحظه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
منفجر شد از خنده…

قضیه جکه شدم…

لینک به دیدگاه

نقل قول :

یه روز داشتم تلفنی با یکی دوستام دعوا می کردم خیلی از دستش عصبانی بودم وقتی حالم و پرسید به جایه اینکه به کنایه بگم مگه دکتری گفتم مگه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم و ازش خواستم یه مسئله ای رو برام توضیح بده دوستم گفت : فردا که دیدمت بهت میگم ، بعدش ازم پرسید: کتاب.. رو داری تو همین حین یه پسره آمد کنارم و گفت: یه بوس میدی من گفتم: فردا که دیدمت بهت میدم ... حالا مگه میشد به این یارو حالی کرد با تو نبودم ...:icon_pf (34):

لینک به دیدگاه

این خاطره یکی از دوستامه.

شب داشت از یه جایی رد میشد ، کوچه خیلی تاریک بود و یه پسره هم جلوتر ا داشت میرفت و اصن متوجه دوست من نبود .یه هو یه دونه باصدای بلند گ.زید گفت:این واسه بهارم.

یکی دیگه ...گفت :این واسه تابستونم.

یکی دیگه و گفت:این واسه پاییزم.

بعد دوست من دیگه نمیتونه خندشو کنترل کنه :ws28:....پسره متوجهش میشه و خیلی هول میشه میگه ببخشید خانوم شما از کیه اینجایین؟:banel_smiley_52:

دوستمم میگه من از بهاره اینجام:ws47:

لینک به دیدگاه

این سوتی واسه امروزه :w74:

 

از حموم اومدم میخواستم برم بیرون داشتم با عجله لباس می پوشیدم

میخواستم اسپری بدن بزنم به خودم

اشتباه کف ریش برداشتم خالی کردم رو خودم:4564:

کاش لباس تنم بود حداقل رو لباسم میریخت:4564:

دوباره رفتم حموم:hanghead:

لینک به دیدگاه

دم ظهر رفته بودم نونوایی سر کوچه نون گرفتم و در حالی هم که تو کوچه میومدم تند تند میخوردم ، یه دفعه یکی از دخترای کوچمونو دیدم که داره چهار چشمی منو نگاه میکنه ، منم بیخیال دنیا سلام دادم و گفتم بفرما نون تازه که طرف برگشت گفت : ممنون من روزه ام :icon_pf (34):

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...