رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

توی یک سفر قرار بود کسی بیاد دنبالم...سر چرخوندم ببینم اومده دنبالم یا نه....یکهو دیدم یک نفر که تو گردنش یک کاغذ انداخته روش نوشته مهندس جون خودت رو به ما بنما!!!......یعنی با من بود؟؟نه بابا!!!...اطرافم خالی شد...طرف اومد جلو....سیبیل چنگیزی...هیکل ریزه میزه....مو فرفری...انگ فیلم های دهه ی 40 و 50 .....:ws53:

اومد طرفم گفت:غلط نکنم مهندسی که ما دنبالش می گردیم شمایی داداش.....گفتم:جان؟؟؟؟؟نه آقا....من کجا مهندس شما کجا؟؟؟؟گفت مگه شما مهندس سام.....نیستی؟؟؟؟گفتم بعععععله....گفت به به بیا تو بغلم مهندس....پرید تو بغلم...بریم مهندس...بریم خسته ای....

 

گفتم الان حداقل یک پیکان جوانان گوجه ای مدل 54 دمه دره!!!دیدم رفت سمت یک موتور...از اینا که کنارشون یک ترک دارن....دهنم وا موند....گفتم جناب شما آقای؟؟؟گفت کوچیکت چنگیز.....گفتم چنگیز جون....نمی خوای بگی با این قراره بریم.....گفت مگه چشه؟؟؟!!!!....رخشیه واسه خودش...اسمش هست رعد....ساک رو انداخت تو ترک....لاستیک های ترکم اسپورت بود!!!!!

 

ماهم نشسیم پشت سر آقا چنگیز....گفتم کلاه کاست....گفت جان؟؟؟؟....گفتم یک چیزیه تو مایه های قابلمه میذارن رو سر اگه چپ کردیم نریم اون دنیا به این زودی.....:ws47:

گفت این بچه بازی ها مال اون جایی که شما ازش اومدی!!!!!بشین بریم....گفتم چقد راهه؟؟گفت همین بغله!!!!...این بغله شد 1 ساعتت موتورسواری تو جاده ی بیابونی با سرعت بالا...منم کت و شلوار به تن باد لای موها و لباس ها.....زبونم بیرون موازی صورتم رقصان در باد هر از چند گاهی حشره ای توش می رفت!!!!!!!!...

 

10دقیقه یک بارم چنگیز جون میزد زیر آواز....جواد یساری...سوسن.....می خوند......می گی چی می خوند الان میگم....

سپیده دم اومد و وقت رفتن.....حرفی نداریم ما برای گفتن....

 

رسیدیم...یک نفر اومد استقبالمون اسمش علیرضا بود... رفت بیرون و با چنگیز و ساکم اومد.....در یکی از اتاق ها رو وا کرد...رفتیم داخل...چنگیز با ساک بیرون بود.....علیرضا برگشت رو به چنگیز گفت چرا معطلی هوشی!!!!.....من چشام گرد شد.....دیدم چنگیز از هم وا رفت.....چیه انتظار داری هوشنگ خان صدات کنم؟!!!(اینو علیرضا با لحن تمسخر گفت!!!!)....من دیگه نفهمیدم چی شد جلو دهنمو گرفتم زدم زیر خنده.....

:ws47::ws47::lol:

حالا مگه بند می اومد....بیچاره چنگیز....ببخشید هوشی!!!!....تند تند خداحافظی کرد و رفت.......علیرضا دهنش وا مونده بود...از یک طرف تو کار هوشی مونده بود از یک طرف سر از خنده های من درنمیاورد......

 

 

لینک به دیدگاه

چند وقت پیش من یه کارت تلفن گرفتم که اگه یبار گوشیم خاموش بود لنگ نمونم حالا امروز تو یونی میخواستم به سمانه بزنگم با خودم گفتم بذار از کارتم استفاده کنم خلاصه شماره سمانو چند بار گرفتم دیدم جواب نمیده حالا منم کفری شده بودم بار nام که زنگیدم دیدم گوشی خودم داره زنگ میخوره منم گوشی تلفن همگانیو گذاشتم سر جاش که گوشیمو جواب بدم دیدم زنگ گوشیمم قطع شد نگاه کردم دیدم کد همونجایی که دانشجوام افتاده با خودم گفتم این کی بود:JC_thinking:یه لحظه بعد فهمیدم خودم به خودم زنگیدم :ws47:

لینک به دیدگاه

5 شنبه قرار بود با دوستم بریم خرید لباس. گفتش که جیمی بیا بریم مرکز شهر من اونجا رو خوب بلدم و خلاصه از این حرفا.

گفتم خوب کجا قرار بذاریم گفت ایستگاه مترو ملت.

خلاصه ما پا شدیم رفتیم ایستگاه ملت هی منتظر آقا.

هی زنگ که کجایی؟

دارم میرسم. دارم خط عوض میکنم

من : چرا خط عوض میکنی؟ بعد از امام خمینی ایستگته ملته دیگه!!

اون: عه وا راست می گیا!! عجب خنگیم من!!! عیب نداره از ایستگاه سعدی پیاده میام!

من: :JC_thinking: باشه باشه!! (با حالت تعجب!)

خلاصه دوباره زنگ زد و گفت من روبروی ایستگاه ملتم. من هرچی میگشتم پیداش نمیکردم. گفتم مزدک من سر سه راه هستم. برگشت گفت : منظورت چهاراهه؟ گفتم چی میگی؟!

گفت بیا جلو بانک ملی! گفتم اینجا که بانک ملی نیست!؟ گفت چرا گیجه جلو ایسنگاه مترو ئه!

من که حسابی شک کرده بودم بهش گفتم مزدک جان مادرت برو یه بار دیگه بخون اسم ایستگاه رو، رفت و دید و دیدم داره غش میکنه از خنده! آقا رفته بود ایستگاه دروازه دولت!!! بعد برگشته به من میگه ما به این ایستگاه میگیم دولت!! w58.gif خنگول اشتباهی به من گفته بود ملت!

خیر سرش رتیه یک کنکور ارشد هم هست!

لینک به دیدگاه

داشتم واسه دختر خالم تعریف میکردم که چه چیزایی خریدم از بانه

از انواع شامپو گفتم که اره ضد شوره و ضد ریزش و ... زیاد بود و همه جا همش قیمت میکردم

بعد گفت خب چی خریدی ؟

گفتم یه مارک جدید بود که من ضد شورشُ گرفتم :w58: ( ترکیبه شوره و ریزش )

دختر عمم و دیگران :sad0: :ws47:

من :girl_blush2: :whistle:

خلاصه که هروقت میبینم میگه با این شامپو ضد شورشه خیلی موهات بهتر شده ها :lol:

لینک به دیدگاه

دیشب واسه یکی رفتیم خواستگاری مادر عروس اومد بگه یه صیغه محرمیت بخونیم فعلا بینشون گفت یه صیغه محرمانه بخونیم. :ws47:

 

منم اول فکر کردم منظورش اینه که کسی خبردار نشه. گفتم باشه. حتما شما صلاح میدونید که میگید. پس جایی اعلام نکنید تا بمونه واسه عقد. برادر عروس گفت چرا اعلام نکنید. گفتم نمیدونم حاج خانم میفرماین کسی خبردار نشه. :ws47:

 

حاج خانم اینطوری شد. :w58:

 

یهو فهمیدم چه سوء تفاهمی پیش اومد. اومدم توضیح بدم که چی شد حالا سوتی بود که پشت سوتی میومد دیگه. :texc5lhcbtrocnmvtp8

لینک به دیدگاه
داشتم واسه دختر خالم تعریف میکردم که چه چیزایی خریدم از بانه

از انواع شامپو گفتم که اره ضد شوره و ضد ریزش و ... زیاد بود و همه جا همش قیمت میکردم

بعد گفت خب چی خریدی ؟

گفتم یه مارک جدید بود که من ضد شورشُ گرفتم :w58: ( ترکیبه شوره و ریزش )

دختر عمم و دیگران :sad0: :ws47:

من :girl_blush2: :whistle:

خلاصه که هروقت میبینم میگه با این شامپو ضد شورشه خیلی موهات بهتر شده ها :lol:

الانم یه سوتی دیگه دادی :whistle:
لینک به دیدگاه

یکی از همکارام یه سوتی خفن داده:

یه چند تا عکس ناجور توی یه فلش مموری داشته. توی خونه که با کامپیوتر کار میکرده یادش میره فلش رو برداره.

پسر 8 ساله اش که با کامپیوتر ور میرفته عکسها رو می بینه..

:icon_pf (34):

(حالا بماند که چه دردسری با خانومش داشت...:brodkavelarg:) ,

برای اینکه جمع و جورش کنه به پسرش میگه که تو کدوم دگمه رو زدی رفتی توی اینترنت ؟ و شروع میکنه از مضرات اینترنت و ... گفتن.

یه روز توی یه جمع دوستانه و خانوادگی وقتی بحث اینترنت میشه , سریع پسره میپره وسط

و با اون زبون بچگونش میگه:

"وای وای وای , نرید توی اینترنتا, روی کامپیوتر بابای من عکس چند تا اینترنت هست که اقاها و خانوما دارند جای دستشوییشون رو به هم می مالند ..."

لینک به دیدگاه

داشتم با یکی از همکلاسیام در مورد ادامه تحصیل میحرفیدم گفت که اره فلان دانشگاه نام نویسی کرده بهد گفت عکسم نداشتم مجبور شدم عکس 3*4مال دامادیمو فرستادم حالا من این عکسرو تو ف ب دیده بودم ولی این همکلاسیم خبر نداشت منم یهو از دهنم پرید که همون عکسه که تو ف ب گذاشتی اولش قیافش اینجوری شد:w58:بعد گفت اااااااااا مگه تو هم هستی خلاصه کلی تو دلم به خودم بدوبیراه گفتم که چرا سوتی دادم

لینک به دیدگاه

من دوتا دوست دارم هم اسمن...با یکیشون همیشه خیلی شوخی دارم با اون یکی جون خیلی بزرگتره خیلی مودبم.... حتی همیشه بهش می گم شما....

بعد چند شب پیش داشتم کار می کردم...ساعت حدود 1 شب بود...چشام داشت قیلی ویلی می رفت....دیدم آن شد و سلام علیم...منم فکر کردم اون دوستمه که همیشه با هم شوخی داریم...

یه چیزی ازم پرسید....گفتم: به تو چه فضول...:biggrin:

بعد گفت: مهنااز بی ادب شدی ها :ydm47612zsesgift969

گفتم نه بابا مدلمه...تو که می دونی.....

هیچ چی حرفامون تموم شد و دیروز آنلاین شد یه لحظه برگشتم ببینم اون شبی چی گفته بود...دیدم هیییییییی وای مننننننننن.....:icon_pf (34): چه سوتی یی دادم :icon_pf (34):

لینک به دیدگاه

سوتی من نیستا سوتیه پدر بزرگمه:texc5lhcbtrocnmvtp8

دیروز رفته بودیم خونه ی مامان بزرگم اینا داشتیم ناهار میخوردیم که پدربزرگم اومد رفت اشپز خونه دوباره اومد حال بعد از مامان بزرگم پرسید کی این گلدون رو گرفتی چقدر خوشگله

اولش هممون اینطوری شدیم:w58::w58::w58:

بعد مامان بزرگم گفت :من اونو 3 ساله گرفتم واقعا تا حالا ندیده بودیش:ws47:

بعد ما همه این طوری شدیم:ws47::ws47::ws47:

لینک به دیدگاه

قسمت اول فیلم شوق پرواز بود

و هممون داشتیم نگاه میکردیم دیگه آخرای فیلم بود 5 مین مونده بود بتمومه!

که یهویی مامانم با کلافگی گفت پس کی این فیلمِ شوقِ پرواز شروع میشه؟:w58::ws47::ws47::ws47:

 

 

آخه مامانم این فیلمو با شهاب حسینی میشناسه فقط! که قسمت اول نشونش نداده بودن!:texc5lhcbtrocnmvtp8

لینک به دیدگاه

من و دوستم سر موضوعی در دانشگاه با یکی از مسئولین حرفمان شده بود

بیرون آمدیم و طبق معمول سیگاری روشن کنیم ، ابتدا سیگار را روی لب گذاشتم و روشن کردم دیدم دودی ندارد ، دوستم گفت: بده ببینم این واسه چی روشن نمیشه

او هم تلاش کرد و نشد و گفت: ای بابا این سیگار چشه

من از دست سعید گرفتم، تلاش کردم نشد و گفتم: همینه دیگه سیگارا هم خراب شدن- سعید گفت: آره بخدا

سعید باز از دست من گرفت و چند لحظه بعد گفت: آخه آدم داغون و بد وضعیت کی تا حالا سیگارو از ف ی ل ت ر روشن کرده منو باش که هی دارم حرفای تورو تایید میکنم

. . . .

لینک به دیدگاه

با دوستی در محفلی دعوت بودیم ، عزیزی در چهارگاه و با همراهی تارش قطعه ای را به زیبایی تمام اجرا کرد بعد از اتمام این قطعه به شخصه یاد مضراب های استاد جلیل شهناز افتادم ، دوستم من را نگاه کرد و گفت:

به به ، میدونم حامد هم همین حسو نسبت به کار شما داره علی جان - من که به شخصه یاد کارهای استاد شلیل جهناز افتادم

من از این فاجعه سر در گریبان کردم

و سکوت

لینک به دیدگاه

سمانه مریض شده بود رفتیم مطب دکتر تو اتاق انتظار نشسته بودیم مریضا سرفه میکردن سمانم یه دستمال از تو کیفش دراورده میگه بیا اینو بگیر جلو دهنت مریض نشی حالا دستمال کاغذیه چروک و کهنه بود من گفتم حتما تو کیفش بوده چروک شده اومدم صافش کنم میبینم هی وای مننننننننننننننننن دستمال دماغی بم داده که مثلا مریض نشم میگم اخه اینکه بمن دادی خودش منبع ویروسه میگه اااااااااااااا عب نداره بدش

لینک به دیدگاه

همین الان....همسرم رفته بود یخای رو شیشه ی ماشینو پاک کنه...منم اینجا داشتم تاپیک مقاله نویسی رو می خوندم.... از در اومد تو...گفتم سرد بود نه؟ گفت آره...

گفتم بیا بیا مقاله بنویسیم؟

گفت چی؟

گفتم عه آهان...بیا ضبحونه بخوریم...نون داغه...

هنوز این شکلیه :ydm47612zsesgift969

لینک به دیدگاه

داشتیم از خونه مامان بزرگم میومدیم وسط راه خواهرم گفت وااااااااا.. بابااااا. پاچه نویسی یعنی چی دیگهههه؟؟؟؟؟ :ydm47612zsesgift969

 

منو میگی اول گفتم هاااااااا؟؟؟؟؟؟؟ :w58: بعد فهمیدم پارچه رو پاچه خونده... :ws47:

لینک به دیدگاه

داداشم داشت سر به سرم میذاشت هر چی میگفتم مسخره میکرد من ژست به خودم گرفتم که سخن امام صادق در مورد مسخرگیو بش بگم گفتم مسخرگی تفلیح (بجای تفریح گفتم تفلیح یدفه پندو سخنرانیو ول کردم زدم زیر خنده داداشم گفت بلهههههههههههه مسخرگی تفلیحههههههههههههههه:ws47:)

لینک به دیدگاه

چن روز پیش رفتم مغازه، بستنی با طعم توت فرنگی بگیرم به صاحب مغازه خیلی شیکُ پیک و باکلاس گفتم: بستی صورتی دارید؟:w58:

 

 

اصن باکلاس صحبتیدن به ما نیومده!:icon_razz:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...