رفتن به مطلب

مهمترين رويدادهاي ايران در چنين روزي


ارسال های توصیه شده

مولانا جلال الدين محمد صوفي بزرگ و صاحب مثنوي 17 دسامبر سال 1273 ميلادي در قونيه (تركيه امروز) درگذشت و هر سال به اين مناسبت مراسمي در كنار مزار او بر پا مي شود كه يك هفته به طول مي انجامد. مولانا جلال الدين محمد متخلّص به مولوي که بيش از 26 هزار شعر عرفاني سروده است بسال 586 هجري خورشيدي (سی ام سپتامبر 1207 ميلادي = هشتم مهرماه) در بلخ خراسان يكي از مراكز بزرگ فرهنگ و ادبيات فارسي و تمدن ايراني به دنيا آمده بود. مثنوي وسعت انديشه و صفاي مولانا را منعكس مي سازد. براي مولوي در سرودن شعر، اداي مقصود بر زينت هاي لفظي ترجيح داشته است. همه جا بر ضد خودپسندي، غرور، جاه، ظاهردوستي و ريا بوده و تاكيد بر راهنمايي و نجات بشر داشته است. مولانا از این جهت به رومی معروف است که مدتی و اواخر عمر در قونیه و در آن زمان در قلمرو روم شرقی (دولت قسطنطنیه) زندگی کرد.

از سال 1336 به این سوی مراسم بزرگداشت مولوي منظما در تهران برگزار شده است. مراسم سال 1336 که هشتم آبان این سال (30اکتبر 1957) برگزارشده بود «بسیار باشکوه» توصیف شده است.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 232
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

پس از چندبار استعفاء و ابقاء و ترميم كابينه و دهها بازي ديگر، در اين روز در آذر ماه 1326 (18 دسامبر 1947) ابراهيم حكيمي جاي قوام السلطنه را گرفت و نخست وزير شد. در جريان اين بازي ها كه حوصله مردم را سر برده بود، محمد مسعود ناشر روزنامه «مرد امروز» در يك شماره اين روزنامه نوشت كه به هركس كه قوام را ترور كند يكصد هزار تومان پاداش خواهد داد و در اين زمينه تعهدنامه محضري هم تنظيم كرده بود. روابط قوام با مطبوعات در طول سال 1326 بسيار بد بود.

اين بازي ها كه با اعتراض دولت شوروي به ردّ قرارداد نفت شمال از سوي مجلس كه قوام وعده آن را به مسكو داده بود تا نيروهايش را از ايران خارج كند شدت يافته بود و يك نمونه اش از اين قرار است: سردار فاخر حكمت 22 آذر 1326 داوطلب نخست وزيري مي شود، همان روز از مجلس راي اعتماد مي گيرد و روز بعد فرمان نخست وزيري دريافت مي دارد و اندكي بعد انصراف مي دهد!.

اين بازي ها هشتم دي ماه اين سال با سفر قوام به اروپا پايان مي پذيرد و پرده نمايش پايين مي افتد. دهها سال در ايران تغييرات دولتي تنها جا به جايي مهره ها بود و به همين دليل پيشرفت و تحولي مشاهده نمي شد به مصداق اين ضرب المثل منظوم: برده دل و جان من دلبر جانان من ـــ دلبر جانان من برده دل و جان من

لینک به دیدگاه

جامعه ملل از 18 دسامبر سال 1932 رسيدگي به شكايت انگلستان از ايران كه يكجانبه امتيازنامه نفت (امتياز سال 1901 دارسي) را الغاء كرده بود سه روز پس از دريافت آن آغاز كرد و 50 روز بعد، از طرفين خواست كه يك بار ديگر با هم مذاكره كنند و اگر موفق به حل اختلاف نشوند، آن وقت جامعه ملل تصميم خواهد گرفت.

«تاريخ» نشان داد كه اين كارها نوعي بازي براي تمديد قرارداد 60 ساله به 90 سال و چند برابر كردن منطقه قرارداد بود.

در مذاكرات دوجانبه [که به توصيه جامعه ملل صورت گرفت] اين توافق حاصل شد و مجلس شورا بر آن صحه گذارد كه به قرارداد سال 1933 نفت ايران و انگلستان معروف شده است كه در سال 1951 باتلاشهاي ميهندوستان ايراني به رهبري دكتر مصدق ابطال شد.

بايد دانست كه از دهه دوم قرن 20 تاكنون، خاورميانه قرباني نفت خود بوده و ريشه هر رويدادي در اين منطقه را بايد در سياست هاي نفتي ديگران جستجو كرد، زيراكه بدون نفت کافي و يا نفت گران، كشورهاي صنعتي پيشرفت نخواهند داشت

لینک به دیدگاه

18 دسامبر سال 1650 ميلادي نيروهاي اعزامي «شاهجهان» امپراتور گورکانی (تیموری) هند به قندهار از سربازان ايراني مستقر در پادگان اين شهر شكست خوردند و دست به فرار زدند. اين دومين شکست هنديان در قندهار از ارتش ايران بود. سال پيش از آن (ژانويه 1649 ميلادي) شاه عباس دوم شخصا با سپاه اصفهان براي بيرون راندن هنديان از قندهار به اين منطقه رفته و پيروز شده بود. سران دهلي از ديرزمان چشم طمع به قندهار دوخته بودند كه گوشه اي از ایران خاوری بود.

تلاشهاي بي نتيجه سران دهلي در سالهاي 1652 و 1653 ادامه يافت و اين چهار لشكر كشي براي آنان 120 ميليون روپيه طلا هزينه داشت. تمايل به تصرف قندهار از زمان حكومت جهانگيرشاه آغاز شده بود، زيرا كه وي در نظر داشت پايتخت را از دهلي به لاهور منتقل سازد و نمي توانست يك پادگان نيرومند ايران در قندهار را تحمل كند. و این، درحالی بود که امپراتوران گورکانی استقرار پرتغالی ها و انگلیسی ها را در سواحل شرقی و غربی آن کشور تحمل می کردند و بیم و نگراني از ورود فرانسویان و هلندی هم نداشتند

لینک به دیدگاه

پيش از ظهر 18 دسامبر 1979 (27 آذر ماه 1358) دکتر محمد مفتح همداني (حجت الاسلام) مدرس الهيات که در جريان انقلاب 1357 رهبري گروهي از انقلابيون را به دست داشت و در سقوط نظام سلطنتي ايران با ترتيب دادن تظاهرات، نقشي موثر ايفاءکرد هنگام ورورد به دانشکده الهيات در خيابان مطهري (تخت طاووس) هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.

ضاربين دکتر مفتح، سه جوان مسلح به کلت و اوزي بودند که با يک موتوسيکلت حرکت مي کردند و پس از قتل دکتر مفتح و دو پاسدار محافظ او از صحنه فرار کردند. بعدا معلوم شد که اين سه تن از گروه فرقان هستند - همان گروهي که دکتر مطهري (آيت الله) و سرلشکر قره ني را کشته بود. ضاربان که دکتر مفتح را تا داخل دانشکده دنبال کرده بودند کيف دستي او را ربودند که گفته شده است حاوي اسنادي بود و مفتح آن را از خود دور نمي ساخت.

پس از پيروزي انقلاب، دکتر مفتح مسئوليت هاي متعدد بر عهده گرفته بود و ازجمله در زمينه مطبوعات اختيارات داشت. وي بود که غلامحسين صالحيار را در سمت سردبيري روزنامه اطلاعات تثبيت کرده بود. صالحيار اين سمت را از قبل از انقلاب برعهده داشت و تا زمان مصادره شدن اين روزنامه آن را حفظ کرد و پس از اعلام مصادره، خود کنار رفت. گفته شده است که دکتر مفتح در تصميم مربوط به مصادره روزنامه هاي مهم ازجمله اطلاعات و کيهان نقش داشت. اين دو روزنامه، پس از مصادره شدن، نخست در اختيار بنياد مستضعفان قرار گرفتند و پس از اخراج بيشتر (حدود90 درصد) اعضاي تحريريه آنها، سپس به دفتر رهبري انقلاب منتقل شدند.

در ميان اعلاميه هاي تاسف از قتل دکتر مفتح که 28 آذر در روزنامه هاي تهران به چاپ رسيده بود اعلاميه مجاهدين خلق نيز به چشم مي خورد که ترور او را محکوم کرده بود.

لینک به دیدگاه

22 دسامبر سال 247 ميلادي در«خور روز»، زادروز خورشيد و روز نويدهاي بزرگ، تيرداد يكم دومين شاه ايران از دودمان اشكانيان در شهر صد دروازه (دامغان) بر تخت پادشاهي نشست و به مردمي كه در اين مراسم شركت كرده بودند اطمينان داد كه تا روزي كه همه عوامل بيگانه (سلوكي ها ــ جانشينان اسكندر) را به درياي مركزي (مديترانه) نريزد آرام نخواهد گرفت.

پس از اين مراسم، تيرداد در همان روز نيرو به هيرکانيا (گرگان) فرستاد تا فرماندار آنجا را كه شنيده بود با سلوكيها تماس گرفته تنبيه كنند كه اين دستور اجرا شد.

اشك اول سر دودمان اشكانيان شهر «نسا» را پايتخت خود قرار داده بود و در طول حكومت خود در نزديكي (مجاور) آن، شهر تازه اي ساخت كه به نام او «اشك آباد» ناميده شده است كه اينك پايتخت جمهوري تركمنستان است. معلوم نيست كه از چه زمان اين نام در محدوده ايران کوچک شده امروز «عشق آباد» تلفظ مي شود ـ در کشورهاي ديگر اشگ آباد. تزارها كه در قرن 19 و پس از تصرف قفقاز ايران، مناطق شمالي و شمال شرقي خراسان امروز را ضميمه قلمرو خود كرده بودند خواهان رواج اين تلفظ نادرست (عشق آباد!) در ايران بودند تا توده هاي ايراني متوجه سابقه تاريخي اين شهر نشوند و از خود ندانند. در همان قرن، انگليسي ها هم نقاط شرقي خراسان از جمله حاكم نشين قديمي آن و شاهزاده نشين ايران، شهر هرات را از ايران جدا كردند تا روسها به منطقه فرارود (و اينک شامل سه کشور) اکتفا کرده و به سوي هندوستان (در آن زمان هندوستان انگليس) پيشروي بيشتري نكنند! و در نتيجه خراسان بزرگ کوچک شد

لینک به دیدگاه

در اوج مرافعات مشروطه خواهان و مخالفان حكومت پارلماني و قهر و آشتي ناصر الملك (نايب السلطنه وقت) با مجلس و لشكر كشي سالارالدوله پسر مظفرالدين شاه و مدعي سلطنت به كرمانشاه، روسها رقيب استعماري سرسخت انگليسي ها از خرابي اوضاع سوء استفاده كردند و از 22 دسامبر سال 1911 (يكم دي ماه 1290) در بسياري از شهرهاي منطقه تحت نفوذ شان به قلع و قمع مخالفان خود و هواداران انگلستان دست زدند؛ در تبريز عده اي را به دار كشيدند و چند تن ديگر را به تنور افكندند به گونه اي كه معاون والي ايالت (معاون استاندار) و فرمانده پادگان تبريز از ترس جان به كنسولگري انگلستان پناهنده شدند.

در مشهد و رشت هم روسها زمام امور را خود به دست گرفتند. در اين گير و دار، در تهران نيز ناصر الملك مجلس را منحل كرد و چون نمايندگان حاضر به خروج از ساختمان بهارستان نبودند به نظميه (پليس تهران) متوسل شد و رئيس پليس پس از اخراج نمايندگان از ساختمان، بر در ورودي مجلس (در ميدان بهارستان) يك قفل بزرگ زد و ....

لینک به دیدگاه

تصويب نامه شماره 44265 شوراي وزيران مبني بر اجراي قانون مصوب 19 خرداد 1370 مجلس شوراي اسلامي به وزارت علوم و آموزش عالي ابلاغ شد، ولي اجراي آن ديري نپاييد. طبق اين قانون، به دانشجويان فارغ التحصيل دانشگاههاي خارج كه مدرك تحصيلي فوق ليسانس و بالاتر دريافت كرده باشند و مدرك آنان به تصويب برسد اجازه وارد ساختن يك دستگاه خودرو سواري با خود با استفاده از تسهيلات گمركي داده شده بود. فارغ التحصيلان ايراني دانشگاههاي خارج كه از طريق سفارتخانه هاي ايران از اين قانون آگاه شده بودند بااشتياق و اميدواري که اتومبيل خودرا به وطن خواهند بُرد راهي ايران شدند و پس از عبور از پيچ و خمهاي اداري مدارك تحصيلي شان را به تاييد رساندند. صدها تن از آنان پروانه وارد ساختن اتومبيل خودرا به دست آوردند كه وزارت بازرگاني اواسط سال 1371 ناگهان اجراي قانون - قانون مصوب مجلس - را متوقف ساخت!. با اين تصميم، اتومبيل بسياري از دارندگان اين پروانه ها در گمركات بويژه در مرز ترکيه با ايران متوقف ماند و ....

برخي از اين فارغ التحصيلان به آيت الله نوري رئيس وقت مجلس و کميسيون اصل 90 مراجعه و حتي کتبا شکايت کردند كه به آنان گفته شد قانون به قوت خود باقي است و اگر دولت هم لغو آن را بخواهد و مجلس موافقت كند عطف به ماسبق نمي شود و پروانه هاي صادره تا ابدالدهر معتبر خواهد بود. ولي وزارت بازرگاني به اشاره بانك مركزي زير بار نرفت و كميسيون اصل 90 مجلس هم كه به آن شكايت شده بود موفق به حل مسئله نشد. قضيه تا ديوان عدالت اداري و مطبوعات هم كشانده شد. بازهم «بورو كراسي» به مقاومت خود ادامه داد و ....

يكي از دارندگان چنين پروانه اي كه با اتومبيل خود از مرز بازرگان بازگردانده شده بود به روزنامه هاي چاپ آمريكا مقاله داده و با گفتن داستان سفر از آمريكا تا مرز بازرگان و رهاساختن اتومبيل دلبند (که دو سه سال اورا در آمريکا سواري داده بود) در تركيه، از خسارت سنگيني كه از اين رهگذر به او وارد آمده بود ناله سرداده بود، اما ....

لینک به دیدگاه

رضا شاه در پي بي اعتماد شدن نسبت به تيمور تاش وزير دربار، سوم دي ماه سال 1311 خورشيدي (24 دسامبر 1932) وي را بر كنار و وزارت دربار را هم منحل كرد. رضا شاه وزارت دربار را دستگاهي زائد و پر هزينه اعلام داشت و دستور داد كه از آن پس نامه هاي ارسالي مردم، از طريق يك منشي نظامي به اطلاع وي برسد. از همين روز تيمورتاش درخانه اش بازداشت بود

لینک به دیدگاه

دسامبر ماهي است كه ابوبكر محمد ابن زكرياي رازي دانشمند بزرگ ايران در آن در سال 864 ميلادي در «ري» به دنيا آمد و بسياري از واژگاني كه او در علم شيمي بكار برده است جهاني شده اند از جمله واژه شيمي كه از «كيميا» و الكل كه از «الكحل» گرفته شده اند كه رازي در كتابهاي خود بكار گرفته است.

رازي (منسوب به ري) در پزشكي، شيمي، رياضي، نجوم و فلسفه تحصيل و مطالعه كرده بود و از پايان دوران جواني نيمي از سال را در بغداد و نيم ديگر را در زادگاه خود، ري، كه به آن دلبستگي فراوان داشت مي گذرانيد و كتاب مهم و معروف خود در دانش پزشكي را به نام منصور ساماني حاكم وقت ري كرد و عنوان «طب منصوري» بر آن گذارد كه نخست در ده جلد به لاتين و سپس ساير زبانهاي اروپايي ترجمه شده است. كتاب مهم ديگر او در پزشكي «حاوي» عنوان دارد كه به صورت دائرة المعارف نوشته شده و همه اطلاعات پزشكي آن زمان در آن گرد آوري شده است. رازي در بغداد رياست بيمارستان «مقتدري» را برعهده داشت. در طول توقف او در ري و بغداد، بيماران و پژوهشگران و دانشجويان پزشكي از سراسر جهان براي درمان و كسب فيض و دريافت پاسخ پرسشهايشان به ديدار ش مي شتافتند. كشف آبله و آبله مرغان و مشخص كردن تفاوت آنها از هم از كارهايي است كه در دانش پزشكي به نام رازي ثبت شده است.

در دانش شيمي، رازي نخستين دانشمندي بود كه شيمي آلي (ارگانيك) را از شيمي معدني (غير ارگانيك) جدا ساخت و در باره شيمي و واكنش هاي شيميايي چند اثر به زباني بسيار ساده نوشت كه مهمترين آنها «اسرار» است. رازي كاشف چند اسيد از جمله اسيد سولفوريك است كه آنها را جهت مخالف بازها قرار داده و واكنشن هاي شيميايي را كه به تهيه الكل كه يك باز است منجر مي شود به دقت شرح داده است. دويست كار علمي به نام رازي ثبت است و درمقايسه با ساير دانشمندان ايراني، رازي را مي توان همتراز ابن سينا خواند.

بسياري از پژوهشگران تاريخ علوم زادروز رازي را 27 دسامبر (روزي چون امروز) اعلام داشته اند. دراين روز (ششم دي ماه) در سال 1343 به مناسبت يازدهمين سده تولد رازي مراسم باشكوه در ايران برگزار شد و با اين كه قبلا بسياري از مدارس، بيمارستانها و خيابانها در ايران به نام رازي نامگذاري شده بود شمار اين اماكن به نام او دوبرابر شد. رازي در سال 930 ميلادي درگذشت.

لینک به دیدگاه

بهرام بيضايي نمايشنامه نويس و كارگردان بنام وطن ما 26 دسامبر 1938 در تهران به دنيا آمده و تاكنون دهها نمايشنامه و داستان نوشته و بيش از 17 فيلم را كارگرداني كرده و در تكامل هنر تئاتر ايران كوشش بسيار بعمل آورده است.

امسال (دسامبر 2007) اكبر رادي نمايشنامه نگار و درام نويس گيلاني مقيم تهران كه در وطن شهرت فراوان دارد به مناسبت زادروز بهرام بيضايي مقاله مفصل و جالبي نوشته بود كه در شماره 26 دسامبر 2007 روزنامه پرتيراژ و حرفه اي «اعتماد» چاپ تهران، در صفحات اول و آخر چاپ شده بود. درست در لحظه انتشار اين روزنامه در بامداد 26 دسامبر، اكبر رادي (نويسنده مقاله) در تهران درگذشت و در شماره روز بعد «اعتماد» ـ شماره 27 دسامبر، اين بهرام بيضايي بود كه مقاله شيوائي درباره درگذشت «اكبر رادي» و خدمات ادبي و هنري او به وطن نوشته بود. اين مقاله كه صفحات اول و آخر روزنامه «اعتماد» را فراگرفته بود سبب شد كه روزنامه تا ساعت 9 بامداد ناياب شود. تهراني ها اين دو نوشته را «شگفت انگيز» و «بي سابقه» توصيف كرده اند.

اكبر رادي كه يكم سپتامبر 1939 در رشت به دنيا آمده بود از 11 سالگي در تهران زندگي مي كرد. وي علاوه بر درام نويسي، دهها سال ادبيات و فنون نگارش تدريس كرده بود.

روزنامه اعتماد بازمانده روزنامه هاي حرفه اي چند سال اخير تهران است. پس از توقيف «شرق» و «هم ميهن»، اعتماد تيراژ (مخاطبان) آنها را به دست آورده است. سردبير اين روزنامه، دكتر بهروز بهزادي، از روزنامه نگاران قديمي ايران است كه قبلا سردبير روزنامه ايران بود. وي كه تحصيلكرده آمريكاست در دوران نظام سابق مدير اخبار راديو و دبير خبر در روزنامه اطلاعات بود. بهزادي مدير و سردبير مجله «ايران جوان» بود كه توقيف شده است.

لینک به دیدگاه

28 دسامبر 1928 (هفتم دي 1307 خورشيدي) دولت وقت اعلام كرد كه از آغاز سال نو (سه ماه بعد) پوشيدن لباس متحد الشكل از سوي مقامات و كارمندان دولت ايران اجباري است و اين تصميم كه به اجرا درآمد مشابه اقدام پتر اول تزار روسيه دو قرن پيش از اين به منظور مدرنيزه كردن روسها بود . هدف از پوشيدن لباس يورنيفورم اين بود كه لباسهاي ايرانيان مشابه لباسهاي عادي اروپائيان باشد كه بعدا تعميم داده شد و حتي با پيژاما بيرون رفتن از خانه و قدم زدن در كوچه و خيابان خلاف شناخته شد و برايش جريمه نقدي تعيين گرديد.

لینک به دیدگاه

مقامات انگليسي كه طبق سازشنامه سن پترزبورگ (قرارداد آگوست 1907 انگلستان و روسيه) نيمه جنوبي و شرقي ايران را به نام منطقه نفود در كنترل داشتند در پي حملات كازروني هاي ميهندوست به تاسيسات انگليسي در اين شهر و ناامن ساختن راههاي اطراف براي جلوگيري از تردّد آزادانه انگليسي ها و عوامل آنان، 28 دسامبر سال 1916 دستور دادند كه پانصد تن از نظاميان تحت فرمان آنان مركب از سربازان هندي و افراد «اس پي آر» با چند توپ و مسلسل از شيراز به كازرون بروند و كازروني ها را سركوب كنند. توده ایرانی (نه مقامات تهران) ناخرسند از استقرار روسها و انگلیسی در وطنشان، با آنان به صورت های مختلف مبارزه می کردند و جنبش کازرونی ها هم در همین راستا بود.

اين نيرو 29 دسامبر (هشتم دي ماه 1295 هجری) شيراز را به عزم كازرون ترك كرد. نيروي اعزامي پس از درگيري با كازروني ها كه شماري داوطلب با تجهيزاتي ناچيز بودند با تحمل تلفات سنگين از نیمه راه به شيراز بازگشت.

مجسم كنيد كه اگر در امرداد و شهريور 1320 (25 سال بعد) چند ايراني! به ميهن خود خيانت نكرده بودند و ارتش ايران را مرخص نساخته بودند چگونه انگلستان مي توانست با نزديك به چهار هزار سرباز عمدتا هندي (یک پنجاهم نیروهای مسلح و آماده ایران در آن زمان) كه از طريق خاك عراق به ايران فرستاده بود وطن ما را كه صدها سال يك امپراتوري مافوق نيرومند بود تصرف كند و شاه آن را به تبعيد بفرستد!. اين ادعا كه تسليم شدن بهتر از تحمل تلفات بود مسخره است. اگر اين استدلال (حرف مفت) درست بود؛ پس روسها در دوران جنگ جهاني دوم به جاي تحمل 27 ميليون كشته بايد استالن را مي گرفتند و تسليم هيتلر مي كردند و به زندگي خود ادامه مي دادند و .... تلفات ايرانيان از گرسنگي و بيماري و دشواری هاي دیگر، پس از اشغال نظامی وطن بمراتب بيشتر از جنگيدن بود.

لینک به دیدگاه

29 دسامبر سال 1978 دكتر غلامحسين صديقي جامعه شناس، استاد دانشگاه تهران و آخرين وزير كشور در حكومت دكتر مصدق كه پس از 28 امرداد مدتي را در زندان بسر برده بود به شاه كه به او پيشنهاد كرده بود نخست وزير شود اطلاع داد كه نمي تواند اين پيشنهاد را بپذيرد و شاه همان روز از شاپور بختيار يكي ديگر از همكاران پيشين دكتر مصدق خواست كه كابينه غير نظامي تشكيل دهد.

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=class: caption]

 

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

پيشنهاد شاه هنگامي به دکتر صديقي داده شده بود که ژنرال ازهاري نخست وزير وقت ظاهرا كناره گيري كرده بود. اوضاع بسيار ناآرام بود؛ تظاهرات ضد شاه لحظه اي قطع نمي شد، صدور نفت تقريبا به صفر رسيده بود، روزنامه ها در حال اعتصاب بودند، بانكها بسته بود، خارجيان با عجله ايران را ترك مي گفتند و .... از دکتر صدیقی نقل شده است که گفته بود شاه با دعوت از او می خواست که آرامش نسبی برقرار شود تا بتواند دوباره دیکتاتوری کند و او قبول دعوت شاه را خیانت به ملت ـ ملتی که بپا خاسته بود می دانست. طبق همین نقل قول، صدیقی به شاه گفته بود که با تغییر این و آن مردم آرام نخواهند گرفت، آنان خواهان تغییرات ریشه ای هستند (یعنی که او باید برود).

بختيار ششم ژانويه 1979 زمام امور را به دست گرفت. طبق نوشته كرونيكل قرن بيستم (صفحه 1149 ) دولت آمريكا (حكومت كارتر) كه سياست خود را نسبت به ايران عوض كرده بود هشتم ژانويه به شاه اندرز داده بود كه از ايران خارج شود. بختيار اعلام کرده بود كه شاه به استراحت خواهد رفت و 16 ژانويه شاه تحت عنوان مرخصي از ايران خارج شد؛ رفتي بود كه بازگشت نداشت. شاه هنگام خارج شدن از ايران اظهار اميدواري كرده بود كه دولت (بختيار) گذشته را اصلاح و براي آينده برنامه ريزي كند.

در پي خروج شاه از کشور، بختيار تصميم گرفته بود كه با بازگشت آية الله خميني از پاريس به تهران با اين كه دستور تشكيل دولت موقت داده بود مخالفت نكند و وي اول فوريه به تهران بازگشت و مورد استقبالي بي مانند قرار گرفت و يازده روز بعد، پس از اين كه ارتش از دولت دكتر بختيار سلب حمايت كرد اين دولت ساقط شد و بختيار پس از مدتي پنهان بودن به طريقي که هنوز دقيقا اعلام نشده است از ايران خارج گرديد

لینک به دیدگاه

سي ام دسامبر سال 1120 ميلادي فريدون شاه شروانشاه (شاه منطقه اي در قفقاز جنوبي كه استالين آن را جمهوري آذربايجان نام نهاد) در جنگ با گرجستاني ها كشته شد و پسرش منوچهر برجاي او نشست. این خاندان كه از سوي دولت ساسانيان به حكومت قفقاز جنوبي منصوب شده بودند پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی ایران، با حفظ زبان پارسی و دین زرتشتی به حکومت خود بر آن منطقه (از قرن سوم میلادی ـ دوران اردشیر پاپکان تا سال 1538) ادامه داده بودند که مورخان از آنان به عنوان دودمان شروانشاهيان (شیروانشاهیان) یادکرده اند. این دودمان اواخر قرن هفتم ميلادي هنگامی که قلمرو خودرا معرض حمله یک فرمانده نظامی عرب دید با او سازش کرد و به همینگونه قرنها بعد با مغول و تیموریان، ولی دربرابر حملات شيخ جنید و شيخ حیدر پدر بزرگ و پدر شاه اسماعیل صفوی که نوعی درویش شدن را ترویج می دادند مقاومت کرد که هر دو شیخ در جنگ کشته شدند. شاه اسماعیل در سال 1501 به انتقام خون پدر بزرگ و پدر، باکو پایتخت شروانشاهان را تصرف و کاخ و گورستان سلطنتی آنجارا ویران ساخت. شاه طهماسب پسر شاه اسماعیل بود که دودمان شروانشاهیان را در سال 1538 برانداخت و برادر خود القاص میرزا را بر جای آنان نشاند. خاقانی و نظامی از شعرای معروف دوران شروانشاهیان هستند. پایتخت شروانشاهیان نخست شماخی بود که آن را به باکو منتقل کرده بودند

لینک به دیدگاه

در اين روز در سال 1285 هجری (30 دسامبر 1906 ميلادي) مظفر الدين شاه قاجار مصوبه قانون اساسي را كه با اجراي آن نظام حكومتي ايران « پارلمانی» مي شد امضاء كرد و ده روز بعد هم درگذشت. اين قانون داراي 51 اصل بود كه بعدا و چندبار اصلاحيه هايي به نام «متمم» بر آن اضافه شد. طرح قانون اساسي سال 1906 ميلادي كه عنوان آن را در آن زمان «نظامنامه» گذارده بودند به جاي مجمع موسسان، توسط چندحقوقدان و سياستمدار انشاء، و در مجلس شورا كه اعضاي آن نيز به صورت خاص تعيين شده بودند تصويب شده بود و احتمالا نفوذ خارجي در تدوين آن بي تاثير نبود. طبق استاندارد جهانی، طرح هرقانون اساسی و اصلاحیه های آن پس از تصویب در مجمع مربوط باید به رفراندم سراسری گذارده شود تا ام القوانین یک ملت گردد.

لینک به دیدگاه

دهم دي ماه 1332 (شب هنگام) داريوش فروهر رئيس وقت حزب پان ايرانيست را كه از بيست و هشتم امرداد (روز براندازي دولت مصدق) ناپديد شده بود درحال خواب در خانه دكتر حسن نظمي انصاري دستگير كردند و به فرمانداري نظامي بردند.

اتهام او حمايت از کارهاي مصدق و دليل آن (بزعم دولت وقت) فرار فروهر از بيمارستان سينا در غروب 28 امرداد 1332 و اطلاع از پيروزي سرلشکر فضل الله زاهدي بود!. فروهر پيش از ظهر 28 امرداد در جريان حمله عوامل كودتا به دفتر حزب پان ايرانيست مجروح و به بيمارستان سينا منتقل شده بود

لینک به دیدگاه

چهار روز پس از آغاز بهره برداري از نفت ايران توسط كنسرسيوم شركتهاي نفتي غرب و سه هفته بعد از ديدار شاه از آمريكا و دادن وعده پيوستن به حلقه اتحاديه های نظامي غرب (با هدف محاصره زنجیروار بلوک شرق) و 16 ماه پس از براندازي 28 امُرداد، «لوي هندرسون Loy W. Henderson» ديپلمات ضد شوروي آمريكا كه به معاونت وزارت امور خارجه اين كشور منصوب شده بود نهم ديماه 1333 (30 دسامبر 1954) تهران را ترك كرد. وي از سال 1951 (1330 هجري خورشيدي) سفير آمريكا در تهران بود و يكي از عوامل براندازي 28 امُرداد 1332 بشمار آورده شده است. هندرسون در جلسه 23 ژوئن 1953 واشنگتن با شرکت جان فاستر دالس وزیر امور خارجه آمریکا، مدیر «سیا» و گروهی از کارشناسان امور خاورمیانه و برنامه های مسکو برای گسترش نفوذ، با گفتن این جمله که ترس از اتحاد مصدق با روسیه و دست کم حزب توده وجود دارد که آرزوی 250 ساله مسکو است بر پیشنهاد دولت لندن که آمریکا به طرح آن دولت برای براندازی مصدق به پیوندد صحه گذارد.

لینک به دیدگاه

31 دسامبر سال 1937(10 دي ماه 1316) ايران داراي تقسيمات كشوري تازه شد و به ده استان، 49 شهرستان و 290 بخش تقسيم گرديد. اين تقسيمات بر پايه عرف قديم بود. در دي ماه سال 1338( ژانويه 1960) اين تقسيمات تغيير كرد و استانهاي ده گانه 17 استان شدند. تعداد شهرها نيز به 145 شهر افزايش يافت. ايجاد استانهاي تازه از كوچك كردن استانهاي دهگانه صورت گرفته بود كه نارضايتي به بار آورد. براي مردم فارس و كرمان كوچك شدن اين دو استان پس از قرنها، قابل قبول نبوده است و تقسيمات بعدي هم از همين دست بوده است

لینک به دیدگاه

شاه عباس دوم سوم ژانويه سال 1649 هنديان را از قندهار بيرون راند. اين نخستين اخراج نظاميان هندي از قندهار در دوران شاه عباس دوم بود كه شخصا اقدام كرد. دومين اخراج هنديان از قندهار در دسامبر 1650 صورت گرفت. در سالهاي 1652 و 1653 نيز ارتش ايران دو بار ديگر به تجاوز هنديان به آن شهر پايان داد. در بيرون راندن دوم، سوم و چهارم هنديان از شهر قندهار تنها از واحدهاي نظامي مستقر در پادگانهاي هرات و كرمان و نيروهاي ضربتي مستقر در ارگ بم استفاده شده بود، زيرا هنديان آن چنان توانمند نبودند كه لازم باشد سپاه مرکزي مستقر در اصفهان فرستاده شود. پس از لشكركشي سال 1649 كه شاه عباس دوم سپاه اصفهان را با خود برده بود، دو واحد توپخانه از اين سپاه من باب احتياط در هرات و ارگ بم باقي مانده بودند. پادگان هرات محل استقرار سپاه خراسان بود

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...