رفتن به مطلب

مشورت سلیمان نبی با خفاش:))))))))))))))


Lean

ارسال های توصیه شده

w535

 

 

چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند.

1- یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد،

مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.

2- دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا

به من کرامت کند مانند سایر حیوانات،که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.

3- سوم باد بود،گفت:یا نبی الله خدا مرا به هر طرف می گرداند،و مرا بی آرام کرده، دعا

کن، تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد .

4- چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به

هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی

ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.

سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند ،

حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که

معرفت و معنویت خفاش رابر مرغان معلوم نماید.

خفاش گفت: یا نبی الله اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل

خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جابرود و هر

رایحه ی بدی را پاک کند .اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرار

گیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید. و اما مار، دشمن بنی آدم

است اکنون که دست و پا ندارد،همه ی خلایق از او در بیم و هراسند،و اگر دست و پا

یابد، تمام مخلوقات رابر طرف کند. اما باد، اگرنوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و

حاصلها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول

نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.

 

آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم .

باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم .

آب گفت: غرقش می کنم .

مار گفت: به زهر کارش سازم .

چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخواستند، به درگاه احدیت بنالید، که من

خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این

خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که

هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید .پشت و پناه

او باشیم. تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم خطاب رسید به خفاش که چنان

تقدیر کردیم که:

1- پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.

2- باد را مرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود،پرواز

نتوانی کرد.

3- و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.

4- و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد ،

سینه ای برای تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر

سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.

{انوار المجالس آخوند ملا محمد حسین ارجستانی، مجلس 1 باب10 ص 260 }

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...