رفتن به مطلب

سه پیشنهاد که فقط یکیشو باید انتخاب کنید.


ارسال های توصیه شده

سه تا کپسول بهتون بدهند تا یکیشو بخورید.

 

با مصرف اولی ترس، دومی درد و سومی خشم برای همیشه از وجود شما از بین میرود. به كدام یك از این قرص ها به شدت نیاز دارید؟

 

به نظر شما ترس، درد و خشم برای چه منظوری در سرشت انسان وجود دارند؟ آیا كاربرد مثبتی هم می توانند داشته باشند؟

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 44
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

با خوردن هر کدوم یه لذت رو از خودمون میگیریم!!!:w16:

منظورم لذتیه که بعد از بر طرف شدن ترس از بین رفتن درد و فروکش کردن خشم هست...:ws2:

که هرکدوم به نوعی لذت بخشه،البته بستگی داره از چه دیدی به موضوع نگاه کنی و این باعث تفاوت جوابهاست...:w16:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

درد رو میخورم.

 

شما اگه درد داشته باشید زندگی نمیتونید بکنید....یعنی زنده اید ولی توان هیچ کاری ندارید و زجر میکشید .

 

ولی با خشم و ترس میشه زندگی کرد

لینک به دیدگاه

خشم:w00:

من کلن زود عصبانی میشم و ازین بابت ضرر زیادی به اعصاب و روان خودم زدم,بقول یه آدم حرافی که معلوم نیست این جمله عالمانه رو از کجا کش رفته بود:خشم انتقام گرفتن و مجازات خودمون بخاطر اشتباهات دیگرانه....

درد برای رفتن پی درمان لازمه؛چه جسمی؛چه عاطفی و چه روحی

نترسیدن هم گاهی کار دست ادم میده؛جوری که دیگه اسمش شجاعت نیست؛کله خرابیه,ازین بابت هم متضرر شدم پس لازمش دارم و قرص نمیخوام:ws3:

لینک به دیدگاه

من دوست دارم خشم رو از بین ببرم...

ترس لازمه... ترس میتونه نشانه ی عقل باشه... گاها باید از بعضی چیزها بترسیم و اون ترس به جا هست...

درد هم ترجیح میدم داشته باشم...

نیازی به خشم ندارم... خشم منطق و عقل و از آدم میگیره... هیچ وقت زمانی که خشمگین هستی نمیتونی عمل درستی انجام بدی و تصمیم منطقی بگیری... من نیازی بهش نمیبینم...

لینک به دیدگاه
سه تا کپسول بهتون بدهند تا یکیشو بخورید.

 

با مصرف اولی ترس، دومی درد و سومی خشم برای همیشه از وجود شما از بین میرود. به كدام یك از این قرص ها به شدت نیاز دارید؟

 

به نظر شما ترس، درد و خشم برای چه منظوری در سرشت انسان وجود دارند؟ آیا كاربرد مثبتی هم می توانند داشته باشند؟

 

زرنگی فکور میخوای روانشناس بازی در اری..........هرکی هر کدومشو بگه میخورم .........میشینی میگی تو داری از همون رنج میبری میبریش تو اون نظریه انگیزه.که میگه انسان در پی رفع نیازه

راستی اسم اون امپول بزرگه که میزنن به ملت وقتی میگیرنشون چیه منظورم اونیه که دست دکترای روانپزشکه

 

بچه ها بترسید از دکتر های روانپزشک

من الان براتون یک مقداری ازشون میگم

فرض کنید که یه دکتر روانپزشک با شما لج کنه

این بدتر از اینه که یه قاضی با شما لج کنه چرا؟

چون ماموراشو با لباس فرم میفرسه شما رو میگیرن

هیچکس کمکتون نمیکنه چون همه فکر میکنن حتما شما دیوونه اید که دارن این بلا رو سرتون میارن .....شما حتی نمیتونید داد بزنید چون یه امپول وحشتناک از روی لباس بهتون میزنن.......و عضلاتتون شل میشه ...شاید هذیان هم بگید........بهر حال شما منتقل میشید به بخش تیمارستان......در اونجا شما رو میندازن بغل یه مشت روانی که احتمال هر چیزی میره

شما دستتون به جایی نمیرسه چون هیچ وسیله ارتباطی با بیرون ندارید

و اونجا هم تحت نظارت هیچ جایی نیست.....جالبه بدونین که حتی اگه یه بازرس بیاد و شما قسم وایه بخورید که بخدا من دیوونه نیستم منو بزور اوردن اینجا با لبخندش مواجه میشید ....چون اونجا همه این حرفو میزنن.........شما میگید من فلانیم ادم حسابیم........بابا من فلان تاجرم .فلان دکترم ...فلان مهندسم.........اما چه فایده چون اونجا بعضیا ادعای رئیس جمهوری میکنن....بهتون میگه میدونم عزیزم .اینجا همه دکترن........بعد اگه خیلی اصرار و التماس کنید ..دکتر روانپزشک همراهش میگه این امروز حالش بده.........داد میزنه پرستار امپولو بیار

حتی اگه بعد مدتی پدر مادرتون شما رو پیدا کنن.ابتدا تحت تلقین اون ادم خطرناک که اسمش دکتر روانپزشکه قرار میگیرن ......بعد به شما یه امپول تزریق میشه که هذیان بگید و در شرایط ناهمگون روانی قرار بگیرید.........حتی شاید حافظه تونو از دست بدید.......بعد پدر و مادرتون میان دیدنتون..........و کلی گریه میکنن.....و شما میدونید که اخرین راه نجاتتون همین پدر مادره....اما چون نمیتونید صحبت کنید ....و کشدار مثل معتادا صحبت میکنید تحت تاثیر امپولی که زدن و بهم ریختگی که در اثر مصاحبت با روانیا پیدا کردین ....پدر مادر به شما اجازه صحبت نمیدن......شما رو بغل میکنن...و هی خودشون حرف میزنن........شما میخواید اخرین امیدتونو از دست ندید و فریاد میزنید.........اونوقت پدر مادر ازتون میترسه و فرار میکنه پرستار میاد و جلوی اونا با مهربونی باهات برخورد میکنه ...........اما تو میدونی اون چه شمریه ...اون رحم نداره.........جالبه پدر مادر از ملاقات با تو بر میگردن و پدرت در اون لحظه مشغول مرور خاطراتشه تا ببینه ایا در کودکی چنین برخوردهایی از تو دیده (چون اون دکتر کثیف) این فکرو انداخته توی کله پدرت که این بچه در کودکی مشکل داشته..........و مادرت فکر اینه که جواب فامیلو چی بده.....یا اینکه نکنه برای خواهرت خواستگار نیاد...چون داداشش دیونه است..........تورو بر میگردونن اسایشگاه ......پرستار نیششو باز میکنه و با دندونای زردش هر هر بهت میخنده.................حالا تو میمونیو دکتر سنگ دل روانی که تصمیم میگیره چه بیماریی رو روت بزاره مثل پدری که برای بچه ش اسم انتخاب میکنه.........شیزو فرنی......سادیسم.....اسکیزو فرنی...........ووووو

دستت به هیچ جا نمیرسه .....هیچ قانونی حمایتت نمیکنه ..........به وکیل دسترسی نداری..........

 

توصیه:

اگر فامیلی کسی دارید که بهش همچین انگی زدن...........اول خونه دکترشو یاد بگیرید.........شاید لازم شد یکمی باهاش مثل خودش برخورد کنید....محل مدرسه بچه هاشو بلد باشید .شاید لازم شد تصادفی رخ بده و باید ازتون بترسه ......برای بیمار وکیل بگیرید....و اونو از چنگ داروهای دکتر نجات بدید

 

اگه همین الان فکور یه بیماری روی من نذاشت .......

لینک به دیدگاه
زرنگی فکور میخوای روانشناس بازی در اری..........هرکی هر کدومشو بگه میخورم .........میشینی میگی تو داری از همون رنج میبری میبریش تو اون نظریه انگیزه.که میگه انسان در پی رفع نیازه

راستی اسم اون امپول بزرگه که میزنن به ملت وقتی میگیرنشون چیه منظورم اونیه که دست دکترای روانپزشکه

 

بچه ها بترسید از دکتر های روانپزشک

من الان براتون یک مقداری ازشون میگم

فرض کنید که یه دکتر روانپزشک با شما لج کنه

این بدتر از اینه که یه قاضی با شما لج کنه چرا؟

چون ماموراشو با لباس فرم میفرسه شما رو میگیرن

هیچکس کمکتون نمیکنه چون همه فکر میکنن حتما شما دیوونه اید که دارن این بلا رو سرتون میارن .....شما حتی نمیتونید داد بزنید چون یه امپول وحشتناک از روی لباس بهتون میزنن.......و عضلاتتون شل میشه ...شاید هذیان هم بگید........بهر حال شما منتقل میشید به بخش تیمارستان......در اونجا شما رو میندازن بغل یه مشت روانی که احتمال هر چیزی میره

شما دستتون به جایی نمیرسه چون هیچ وسیله ارتباطی با بیرون ندارید

و اونجا هم تحت نظارت هیچ جایی نیست.....جالبه بدونین که حتی اگه یه بازرس بیاد و شما قسم وایه بخورید که بخدا من دیوونه نیستم منو بزور اوردن اینجا با لبخندش مواجه میشید ....چون اونجا همه این حرفو میزنن.........شما میگید من فلانیم ادم حسابیم........بابا من فلان تاجرم .فلان دکترم ...فلان مهندسم.........اما چه فایده چون اونجا بعضیا ادعای رئیس جمهوری میکنن....بهتون میگه میدونم عزیزم .اینجا همه دکترن........بعد اگه خیلی اصرار و التماس کنید ..دکتر روانپزشک همراهش میگه این امروز حالش بده.........داد میزنه پرستار امپولو بیار

حتی اگه بعد مدتی پدر مادرتون شما رو پیدا کنن.ابتدا تحت تلقین اون ادم خطرناک که اسمش دکتر روانپزشکه قرار میگیرن ......بعد به شما یه امپول تزریق میشه که هذیان بگید و در شرایط ناهمگون روانی قرار بگیرید.........حتی شاید حافظه تونو از دست بدید.......بعد پدر و مادرتون میان دیدنتون..........و کلی گریه میکنن.....و شما میدونید که اخرین راه نجاتتون همین پدر مادره....اما چون نمیتونید صحبت کنید ....و کشدار مثل معتادا صحبت میکنید تحت تاثیر امپولی که زدن و بهم ریختگی که در اثر مصاحبت با روانیا پیدا کردین ....پدر مادر به شما اجازه صحبت نمیدن......شما رو بغل میکنن...و هی خودشون حرف میزنن........شما میخواید اخرین امیدتونو از دست ندید و فریاد میزنید.........اونوقت پدر مادر ازتون میترسه و فرار میکنه پرستار میاد و جلوی اونا با مهربونی باهات برخورد میکنه ...........اما تو میدونی اون چه شمریه ...اون رحم نداره.........جالبه پدر مادر از ملاقات با تو بر میگردن و پدرت در اون لحظه مشغول مرور خاطراتشه تا ببینه ایا در کودکی چنین برخوردهایی از تو دیده (چون اون دکتر کثیف) این فکرو انداخته توی کله پدرت که این بچه در کودکی مشکل داشته..........و مادرت فکر اینه که جواب فامیلو چی بده.....یا اینکه نکنه برای خواهرت خواستگار نیاد...چون داداشش دیونه است..........تورو بر میگردونن اسایشگاه ......پرستار نیششو باز میکنه و با دندونای زردش هر هر بهت میخنده.................حالا تو میمونیو دکتر سنگ دل روانی که تصمیم میگیره چه بیماریی رو روت بزاره مثل پدری که برای بچه ش اسم انتخاب میکنه.........شیزو فرنی......سادیسم.....اسکیزو فرنی...........ووووو

دستت به هیچ جا نمیرسه .....هیچ قانونی حمایتت نمیکنه ..........به وکیل دسترسی نداری..........

 

توصیه:

اگر فامیلی کسی دارید که بهش همچین انگی زدن...........اول خونه دکترشو یاد بگیرید.........شاید لازم شد یکمی باهاش مثل خودش برخورد کنید....محل مدرسه بچه هاشو بلد باشید .شاید لازم شد تصادفی رخ بده و باید ازتون بترسه ......برای بیمار وکیل بگیرید....و اونو از چنگ داروهای دکتر نجات بدید

 

اگه همین الان فکور یه بیماری روی من نذاشت .......

حالت خوبه؟

لینک به دیدگاه
زرنگی فکور میخوای روانشناس بازی در اری..........هرکی هر کدومشو بگه میخورم .........میشینی میگی تو داری از همون رنج میبری میبریش تو اون نظریه انگیزه.که میگه انسان در پی رفع نیازه

راستی اسم اون امپول بزرگه که میزنن به ملت وقتی میگیرنشون چیه منظورم اونیه که دست دکترای روانپزشکه

 

بچه ها بترسید از دکتر های روانپزشک

من الان براتون یک مقداری ازشون میگم

فرض کنید که یه دکتر روانپزشک با شما لج کنه

این بدتر از اینه که یه قاضی با شما لج کنه چرا؟

چون ماموراشو با لباس فرم میفرسه شما رو میگیرن

هیچکس کمکتون نمیکنه چون همه فکر میکنن حتما شما دیوونه اید که دارن این بلا رو سرتون میارن .....شما حتی نمیتونید داد بزنید چون یه امپول وحشتناک از روی لباس بهتون میزنن.......و عضلاتتون شل میشه ...شاید هذیان هم بگید........بهر حال شما منتقل میشید به بخش تیمارستان......در اونجا شما رو میندازن بغل یه مشت روانی که احتمال هر چیزی میره

شما دستتون به جایی نمیرسه چون هیچ وسیله ارتباطی با بیرون ندارید

و اونجا هم تحت نظارت هیچ جایی نیست.....جالبه بدونین که حتی اگه یه بازرس بیاد و شما قسم وایه بخورید که بخدا من دیوونه نیستم منو بزور اوردن اینجا با لبخندش مواجه میشید ....چون اونجا همه این حرفو میزنن.........شما میگید من فلانیم ادم حسابیم........بابا من فلان تاجرم .فلان دکترم ...فلان مهندسم.........اما چه فایده چون اونجا بعضیا ادعای رئیس جمهوری میکنن....بهتون میگه میدونم عزیزم .اینجا همه دکترن........بعد اگه خیلی اصرار و التماس کنید ..دکتر روانپزشک همراهش میگه این امروز حالش بده.........داد میزنه پرستار امپولو بیار

حتی اگه بعد مدتی پدر مادرتون شما رو پیدا کنن.ابتدا تحت تلقین اون ادم خطرناک که اسمش دکتر روانپزشکه قرار میگیرن ......بعد به شما یه امپول تزریق میشه که هذیان بگید و در شرایط ناهمگون روانی قرار بگیرید.........حتی شاید حافظه تونو از دست بدید.......بعد پدر و مادرتون میان دیدنتون..........و کلی گریه میکنن.....و شما میدونید که اخرین راه نجاتتون همین پدر مادره....اما چون نمیتونید صحبت کنید ....و کشدار مثل معتادا صحبت میکنید تحت تاثیر امپولی که زدن و بهم ریختگی که در اثر مصاحبت با روانیا پیدا کردین ....پدر مادر به شما اجازه صحبت نمیدن......شما رو بغل میکنن...و هی خودشون حرف میزنن........شما میخواید اخرین امیدتونو از دست ندید و فریاد میزنید.........اونوقت پدر مادر ازتون میترسه و فرار میکنه پرستار میاد و جلوی اونا با مهربونی باهات برخورد میکنه ...........اما تو میدونی اون چه شمریه ...اون رحم نداره.........جالبه پدر مادر از ملاقات با تو بر میگردن و پدرت در اون لحظه مشغول مرور خاطراتشه تا ببینه ایا در کودکی چنین برخوردهایی از تو دیده (چون اون دکتر کثیف) این فکرو انداخته توی کله پدرت که این بچه در کودکی مشکل داشته..........و مادرت فکر اینه که جواب فامیلو چی بده.....یا اینکه نکنه برای خواهرت خواستگار نیاد...چون داداشش دیونه است..........تورو بر میگردونن اسایشگاه ......پرستار نیششو باز میکنه و با دندونای زردش هر هر بهت میخنده.................حالا تو میمونیو دکتر سنگ دل روانی که تصمیم میگیره چه بیماریی رو روت بزاره مثل پدری که برای بچه ش اسم انتخاب میکنه.........شیزو فرنی......سادیسم.....اسکیزو فرنی...........ووووو

دستت به هیچ جا نمیرسه .....هیچ قانونی حمایتت نمیکنه ..........به وکیل دسترسی نداری..........

 

توصیه:

اگر فامیلی کسی دارید که بهش همچین انگی زدن...........اول خونه دکترشو یاد بگیرید.........شاید لازم شد یکمی باهاش مثل خودش برخورد کنید....محل مدرسه بچه هاشو بلد باشید .شاید لازم شد تصادفی رخ بده و باید ازتون بترسه ......برای بیمار وکیل بگیرید....و اونو از چنگ داروهای دکتر نجات بدید

 

اگه همین الان فکور یه بیماری روی من نذاشت .......

 

:ws38:

لینک به دیدگاه

اقا من حاضرم هر پروفسور روانشناسی که دیگه از اون بالاتر نیست تو دنیا به من بدید ..با امکانات یه تیمارستان.........اعم از داروهای خطرناک روانگردان.....کابل..دگنک....... سلابه....قفس اهنی.....شوک الکتریکی....شوک انسولین........و یک هفته بعد من یه روانی تحویلتون میدم......که دیگه راه درمون نداشته باشه.....من فکر میکنم اینا خیلی خطرناکن........نماینده های شیطان روی زمین.........

لینک به دیدگاه
اقا من حاضرم هر پروفسور روانشناسی که دیگه از اون بالاتر نیست تو دنیا به من بدید ..با امکانات یه تیمارستان.........اعم از داروهای خطرناک روانگردان.....کابل..دگنک....... سلابه....قفس اهنی.....شوک الکتریکی....شوک انسولین........و یک هفته بعد من یه روانی تحویلتون میدم......که دیگه راه درمون نداشته باشه.....من فکر میکنم اینا خیلی خطرناکن........نماینده های شیطان روی زمین.........

اینو هستم

:w16::w16::ws3:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...