Astraea 25,351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۸۹ نادرشاه افشار ( 1100 – 1160 هـ.ش) او بحق از نوادر روزگار و از نادرترين سلاطيني است كه تاريخ بخود ديده است در ابيورد خراسان متولد شد پدرش پوستين دوز بود زندگي نادر در دو مرحله متمايز دارد .يكي قبل از كور كردن پسرش رضا قلي ميرزا كه بحق شايان تقدير است و ديگري پس از كور كردن وي كه اخلاق و رفتارش تغيير كرده و بسيار بدخو گرديد. نادر ابتدا در خدمت يكي از روساي افشار دي ابيورد وارد شد و دختر او را به زني گرفت پس از فوت اين زن دختر ديگر وي بنام گوهرشاد را عقد نمود و بناي مسجد گوهر شاد بنام اين زن از آثار نادر است. نادر علاقه زيادي به خاندان عصمت و طهارت داشت و اولين بار طلاكاري بارگاه و قبه حضرت رضا (ع) بدستور نادر بوده است در تمام نامه هاي كه به سلاطين بزرگ مي نوشت و مهر خود را در زير نامه ها مي زد اين عبارت به چشم مي خورد «كلب آستان علي ندرقلي». نادر براي اولين بار لفظ الله اكبر را در حمله ها بكار برد (ارتفاعات شمالي خراسان كه مقر فرماندهي اوليه اين شخص بود بنام الله اكبر ناميده مي شوند) نادر با پيروزي برافغانها و ساير مدعيان سلطنت قدرت زيادي بدست آورد در ابتدا بعنوان فرمانده سپاه شاه طهماسب سوم در سپاه وي خدمت مي كرد اما بعلت بي لياقتي و كارهاي غير اخلاقي شاه طهماسب مردم نادر را در 1148 ه.ق در دشت مغان به شاهي انتخاب كردند از كاهاي برجسته وي لشكر كشي به هندوستان و آوردن ميليونها تومان جواهر و غنائم به ايران است كه پاره اي از آنها را انگلسي ها به يغما بردند و پاره اي نيز در موزه جواهرات ملي در تهران نگهداري مي شوند بطوريكه ذكر شد در اواخر سلطنتش بعلت تالمات شديد روحي ناشي از كور كردن پسرش بسيار بدخو و لئيم الطبع گرديد تااينكه در 1160 ه.ق در قوچان در چادر خود بوسيله صالح خان افشار بقتل رسيد. 2 نقل قول لینک به دیدگاه
Astraea 25,351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۸۹ نوشته اند: زمانی كه نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه كودكی را دید كه به مكتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟ - قرآن. - از كجای قرآن؟ - انا فتحنا.... نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد. سپس یك سكه زر به پسر داد ؛ اما پسر از گرفتن آن اباکرد. نادر گفت: چر ا نمی گیری؟ گفت: مادرم مرا می‌زند . می‌گوید تو این پول را دزدیده ای. نادر گفت: به او بگو نادر داده است. پسر گفت:-مادرم باور نمی‌كند. می‌گوید: نادر مردی سخی است . او اگر به تو پول می‌داد ، یك سكه نمی‌داد. زیاد می‌داد. حرف او بر دل نادر نشست. یك مشت پول زر در دامن او ریخت. از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد 1 نقل قول لینک به دیدگاه
hootsa22 16 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۹ سلام من هوتسا امروز وارد انجمن شدم با وجود مطالب فوق الاعاده ی دوستان با توجه به اینکه من زندگی کامل نادر رو مطالعه کردم فکر کردم بد نباشه به صورت کامل کامل اونو بنویشم : نادر شاه افشار بعد از امدن محمود افغان به مشهد رفت در روستای ابیورد در همان زمان شاه تهماسب دوم که پسر شاه سلطان حسین بود به مشهد پناه برده بود نادر مردی جنگجو بود و فرماندار روستای ابیورد میشه بعد از این موضوع با فرمانده ی مشهد وارد جنگ میشه و نادر به قصد همکاری با فرماندار مشهد میره ولی فرماندار ساز جنگی میزنه بعد از این موضوع نادر که حدس میزد حکومت صفویه محبویت نسبی بیشتری نسبت به افغان ها داره میره سراغ شاه تهماسب دوم که به اون پیشنهاد میده که با هم همکاری کرده و افغان ها رو بیرون کنن دوستان تا همین جا رو تایپ کردم و به علت حجم بالای مطالب با اجازتون بقیه اش رو فردا تایپ می کنم 3 نقل قول لینک به دیدگاه
hootsa22 16 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۹ ساه تهماسب می پذیره چرا؟؟ چون بدش نمی اومده که حاکم بشه و وقتی در کشور می پیچه که صفویه برگشته جان تازه ای مردم می گیرن نادر و تهماسب قرار می زارن که حکومت رو بدون مشورت هم اداره نکنن و تهماسب شاه و نادر سپه سالار بشه آنها با استفاده از نام صفوی می تونن یک محبوبیت بالا رو بدست بیارن و ارتشی فراهم می کنن و به تدریج تمام نقاط ایران از جمله پایتخت رو متصرف میشن بعد از اون حکومت نادر شروع میشه و نادر خیلی بیرحم بوده درسته خدمت زیادی به ایران کرده ولی ادم بیرحمی بوده اون یک برادر زاده با اسم علی قلی میرزاخان داشته که این برادر زاده بار ها قصد جان نادر رو کرده بوده در آخر نادر اونو تبعید به سیستان می کنه بعد علی قلی میرزا نقشه ی توطئه رو میکشه به این صورت که یه نامه به دست نادر می رسونه و به اون در نامه میگه پسرت قصد جانت رو می کنه نادر بلافاصله یک جلسه با 104 نفر از بزرگان دربار تشکیل میده ودر همون جلسه چشمان پسرش رو کور می کنه 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Astraea 25,351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ این عکس رو تو یه ایمیل دیدم....کاش در صندوق باز بود..... بازکردن صندوق استخوان های نادرشاه هنگام بازسازی مقبره برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 نقل قول لینک به دیدگاه
*atefeh* 13,012 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۳ تاریخ نظامی و سیاسی دوران نادرشاه افشار. نوشته ابوتراب سردادور. نشر نگارستان کتاب سال 1389 این کتاب رو اگه تونستید حتما بخونید تا بدونید چه شخصیتی بود نادرشاه افشار.من که از خوند این کتاب خیلی لذت بردم. یه نابغه بی بدیل. ناپلئون به گرد پای نادرشاه هم نمیرسه. ازمادر فرمانده زاده شده بود. روحش شاد 2 نقل قول لینک به دیدگاه
*atefeh* 13,012 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۳ هرکتابی رو راجع به نادرشاه افشار و کلا راجع به تاریخ ایران نباید خوند. چون کتابهایی که توسط بیگانگان نوشته میشه اکثرا دارای اغماض و غرض ورزی هستند تا ایرانی جماعت نتونه به گذشتش افتخار کنه. همین نادرشاه رو چشم همه ایرانیا یه خونخوار جلوه دادن درصورتی که اصلا اینجور نبوده. نادرشاه تاجایی که میتونسته از خونریزی دوری میکرده. اون کتابی که معرفی کردم رو اگر بخونید متوجه همه چی میشید. 2 نقل قول لینک به دیدگاه
popcorn591 14 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۴۰۰ در در 5 تیر 1389 در 17:23، Doctor_Shovan مهمان گفته است : ستاره یه خورده هم از اخلاقیاتش و اینکه بعضی ها رو کور کرد و علتش اگه ممکنه بنویس .. امضاء >>>>>>>> نادر بزرگترین اشتباه نادرشاه، حمله به هند بود. این جنگ درسته که باعث شد تا ثروت هنگفتی نصیب نادر بشه اما هند رو به شدت ضعیف کرد. نتیجه این تضعیف این بود که چند سال بعد انگلیسی ها عین آب خوردن هند رو به استعمار و استثمار کشیدن. اگر هند مستعمره انگلیس نمیشد، امروز زبان فارسی فقط 1 میلاد گویش‌ور در هند داشت. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .