رفتن به مطلب

چه باید کرد؟


ارسال های توصیه شده

سیکل باطل حکومت -مردم هست این قضیه.

حکومت مسول اموزش مردم و تنظیم و اجرای قوانین هست،حکومت و ادماش هم که تکلیفشون معلومه. بعد این مردم کج تربیت شده یه عدشون میرن توی بدنه حکومت که شبیه خود حکومتگرها هستند و روز از نو وروزی از نو.

وقتی حتی صداقت به عنوان اولین اصل تربیتی مد نظر کاندیدای ریاست جمهوری نیست از مردم نباید انتظار داشت.

عوام تابع هستند و فرمان پذیر. انتظار معجزه از اونا نباید داشت!

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 232
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سیکل باطل حکومت -مردم هست این قضیه.

حکومت مسول اموزش مردم و تنشیم و اجرای قوانین هست،حکومت و ادماش هم که تکلیفشون معلومه. بعد این مردم کج تربیت شده یه عدشون میرن توی بدنه حکومت که شبیه خود حکوکتگرها هستند و روز از نو وروزی از نو.

وقتی حتی صداقت به عنوان اولین اصل تربیتی مد نظر کاندیدای ریاست جمهوری نیست از مردم نباید انتظار داشت.

عوام تابع هستند و فرمان پذیر. انتظار معجزه از اونا نباید داشت!

 

خب یه مشکلی هست این وسط

این حکومت از متن همین مردم عاشق دلالی با ادعای دین مداری وزندگی طایفه ای اومده بیرون

شاید فردا خود تو هم بری داخل همین سیستم ومطمئنا با همین روال هرچی که باشی یا حذف میشی یا ذوب!

مسئله گسترده تر از اختلاف نظر مردم-حکومت هست چون حکومت- مردمی وجود نداره یا حکومت- حکومت هست یا مردم - مردم!

لینک به دیدگاه
خب یه مشکلی هست این وسط

این حکومت از متن همین مردم عاشق دلالی با ادعای دین مداری وزندگی طایفه ای اومده بیرون

شاید فردا خود تو هم بری داخل همین سیستم ومطمئنا با همین روال هرچی که باشی یا حذف میشی یا ذوب!

مسئله گسترده تر از اختلاف نظر مردم-حکومت هست چون حکومت- مردمی وجود نداره یا حکومت- حکومت هست یا مردم - مردم!

 

به نظر من دلیل همونه.

همین ایرانی میره خارج و بچش میشه اونجایی با اینکه بابا ننش همونن و فقط محیط و تربیت عوض شدن.

در ضمن من درون حکومت نمیتونم برم،کسی از سوراخ صافی اینا رد میشه که عین خودشون باشه.

دروغگو و دورو و پاچه خوار و ذوب گشته و غیره!

خب اونوقت این ادما هم تعلیم و تربیت و هم رسانه دستشونه.

زمان میتونه قضیه را بهتر کنه بشرطیکه اکثریت به جریان ازاد اطلاعات دسترسی داشته باشن اگه نه که ممکنه بد ترم بشه.

در کل ساقطن ولی!!!

لینک به دیدگاه
به نظر من دلیل همونه.

همین ایرانی میره خارج و بچش میشه اونجایی با اینکه بابا ننش همونن و فقط محیط و تربیت عوض شدن.

در ضمن من درون حکومت نمیتونم برم،کسی از سوراخ صافی اینا رد میشه که عین خودشون باشه.

دروغگو و دورو و پاچه خوار و ذوب گشته و غیره!

خب اونوقت این ادما هم تعلیم و تربیت و هم رسانه دستشونه.

زمان میتونه قضیه را بهتر کنه بشرطیکه اکثریت به جریان ازاد اطلاعات دسترسی داشته باشن اگه نه که ممکنه بد ترم بشه.

در کل ساقطن ولی!!!

 

من که همون اولشم گفتم مسئله زمان هست وگسترش اگاهی

حتی دربین جامعه تحصیل کرده وروشنفکر ما اینیه درد عمیق هست چه برسه به عامه ملتی که صبح زنده باد مصدق میگفتند وشب خواستار اعدامش بودن وقس علیهذا!

گسترش اگاهی زمینه های خودش رو میخواد وتلاشی مثل المانیها وژاپنیها

نه اینکه کپی کنیم همه چیزشونو ولی میشه فرهنگ ها رو ازشون استفاده کرد

محیط یک عامل بسیار تاثیر گذاره مهرشاد عزیز

اگه فرضا من یا تو تو دره پنجشیر به دنیا میومدیم شاید الان با زبان روزه داشتیم درس انتحار یاد میگرفتیم وشاید اگه تو مونیخ بزرگ شده بودیم الان داشتیم مسلسلی برای کشتار ودفاع میساختیم!

به هرحال فهمیدن درد بزرگیست ولی باید این درد رو مزه مزه کنیم باشد که نسلی نو ومتفاوت بوجود اید!

درمورد رفتن یا نرفتنم و*****ها من باور دارم که هنوزم هممون میتونیم مثل اونا باشیم یا باورشو داریم که میتونیم تغییر بدیم افکاررو

به هرحال اینجا ایران است!

لینک به دیدگاه

نقدی برکتاب جامعه شناسی نخبه کشی

 

کتاب جامعه شناسی نخبه کشی (نوشته ی علی رضا قلی) به بررسی و تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشه های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران می پردازد. هنگامی که کتاب فوق را برای نقد انتخاب و شروع به مطالعه کردم اولین چیزی که برایم جلب توجه نمود تعداد چاپ بالای آن بود (رسیدن به چاپ بیست و هفتم) شاید استقبال بی نظیر خوانندگان جامعه شناسی نخبه کشی بیانگر کمبود کتاب هایی از این دست و عدم شناسایی و توجه به عوامل و ریشه های عقب ماندگی در ایران باشد.

کتاب مورد بررسی از چهار بخش تشکیل شده است که در بخش اول به بررسی ویژگی فرهنگ اقتصادی در ایران از دوره مغولان و ریشه های وابستگی ایران اشاره دارد و در مقابل همزمان به پیشرفت و تحولات سیاسی اجتماعی و اقتصادی دنیای غرب و اروپا می پردازد.و در سه بخش بعدی به ترتیب به اوضاع سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی ایران در زمان قائم مقام (میرزا ابوالقاسم قائم مقام)،امیر کبیر (میرزا تقی خان امیر کبیر) و محمد مصدق می پردازد و به تحلیل و واکاوی مشکلات و موانع پیش روی نخبگان اصلاح در پیشبرد برنامه هایشان اشاره می کند.

تصور می کردم کتابی با عنوان جامعه شناسی نخبه کشی،باید سیری منطقی و استدلالهای نظری داشته باشد.اما پس از مطالعه کتاب حق را به نویسنده دادم که در ابتدای کتاب و در کمال صداقت گفته بود:"وقتی که برای آن کتاب (منظور همین کتاب است) گذاشته ام و مدارکی که برای آن استناد کرده ام و کتابهای مرجع قابل استفاده، همه و همه شاید در خور این نباشد که این نام برازنده ی کتاب باشد." ص:8

زیرا این کتاب بیشتر به تاریخ ایران (به خصوص از پانصد سال قبل تا به امروز) پرداخته و هیچ نظریه جامعه شناسی در آن وجود نداشت.

البته همان طور که نویسنده می گوید کتاب فوق نگاهی تحلیلی و نو دارد وی عدم توفیق اصلاحگران و نجبگان اصلاح را در متن جامعه می داند و اعتقاد دارد که باید بار سنگین اصلاح را از دوش یک فرد خاص برداشت و آن را در متن اجتماع قرار داد.

علی رضا قلی تلاش کرده است تا دید چند عاملی را به جای دید تک عاملی بنشاند و می گوید:"می خواستم با این فکر که اگر امیر کبیر زنده بود یا اگر علیه مصدق کودتا نمی شد یا اگر فلانی سر کار بیاید چنین و چنان می شود به مبارزه بر خیزم و نشان دهم که ساختارهای سیاسی –اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی تاب تحمل اصلاحات این بزرگان را نداشتند.می خواستم نشان دهم اگر صد بار با استبداد به هر علت گلاویز شویم و آن را تحویل دیگری بدهیم،تا ساختارهای استبداد پرورهستند همچنان به تولید محصول خود خواهند پرداخت." ص:10

نکتۀ جالب توجه این که علی رضا قلی به طور کنایی و غیر مستقیم مسائل و مشکلات عقب ماندگی را در اوضاع کنونی ایران و دوران انقلاب اسلامی نیز مطرح شده می داند.

 

نویسنده در قسمتی با عنوان عدم امنیت به ناکارامدی قانون در کشورهای جهان سومی اشاره دارد به اعتقاد وی:" حاکمیت قانون و خود قانون بر خلاف تصور ایرانیان،نه خریدنی است و نه وارد کردنی.قانون از نظر تکنیکی نسبت به روابط اجتماعی افراد پس آینده است.یعنی ابتدا جامعه می بایستی در تحول روابط خود به ضوابطی برسد و سپس این ضوابط توسط حاکمیت سیاسی تنظیم شود وشکل مواد قانونی به خود بگیرد." ص:38

یعنی صرف اینکه قانونی در جایی خوب عمل کرده است،هیچ تضمینی وجود ندارد که در جایی دیگر که روابط اجتماعی دیگری حاکم است خوب عمل کند.

به اعتقاد نویسنده این طرز تلقی کشورهای جهان سوم از قانون در نهایت منجر به عدم امنیت می شود زیرا مردم و حاکمیت «امنیت اجتماعی» به معنی وسیع کلمه را، با نظمیه، امنیه، کلانتری، زندان،شکنجه و کشتار عوضی گرفته اند.

نویسنده در بخشهایی از کتاب به خصوصیات ایرانیان اشاره می کند که هر چند در پاره ای از موارد توهین آمیز به نظر می رسد اما به هر حال بیانگر بخشی از واقعیت های جامعه ی ایران است.

رضا قلی می گوید:"اندیشۀ مرسوم جامعۀ ما ناخودآگاه اول خود را تبرئه می کند و سپس گناه همه جنایات را در استبداد و استعمار خلاصه می کند." ص:24 و در ادامه می گوید:" این فرهنگ عادت دارد، همانند فرهنگ ما قبل انقلاب اقتصادی و صنعتی،برای تحلیل های خود از اوضاع اجتماعی،ملی و بین المللی از فرمول های ساده،سطحی و عامیانه استفاده کند.و تمام نارسائی های اجتماعی را در استبداد خلاصه کند." ص:24

و علاقه به روحیۀ مصرف گرایی در ایرانیان و اتلاف نیروی انسانی و سرمایه ی ملی و همچنین بهره وری پائین افراد به طوری که در اغلب موارد کاری را که یک نفر می تواند انجام دهد به وسیله ی هشت نفر به سر انجام می رسد را از دیگر خصوصیات ایرانیان می داند.

یکی از نشانه های پیشرفت فکری و علمی جامعه، قطع رابطه با تحلیل های سادۀ عامیانه به نفع تحلیل های دقیق تر و منطقی تر و عقلانی است.

نویسندۀ این اثر به درستی دریافته بود که در عقب ماندگی کشور،مردم هم مقصر هستند؛اما دچار تقلیل گرایی شده و همه تقصیرات را به گردن مردم انداخته و در بخشهایی با ادبیات نامناسب مردم را هدف گرفته که این ادبیات در خور یک کتاب دانشگاهی نیست و بهتر بود اگر نویسنده اعتقادی دارد با استدلال منطقی آن را اثبات کند،تا اینکه بخواهد به کنایه و متلک پرانی بپردازد که به هیچ عنوان شایسته ی کتابی با عنوان جامعه شناسی نیست؛ در حالیکه در این کتاب کنایه و بی حرمتی به وفور دیده می شود از جمله:"نیازی نیست فساد دستگاه اداری مملکتی را که بازتاب شخصیت فرهنگی ملی ایران است را توصیف کنیم" ص135یا "ایرانیان به سود جویی نا مشروع و درآمد ناشی از غیر کار، علاقه ی وافری دارند."

نویسنده در شرایطی مردم ایران را صد در صد مقصر می داند که در ایران هیچ نظام دموکراسی وجود نداشته است.مردم زمانی می توانند مؤثر باشند و در برنامه ها و تصمیم گیری های اقتصادی،فرهنگی،سیاسی و....سهیم باشند، که در انتخاب حاکمان هم حق رأی داشته باشند؛در حالیکه در سیستم پادشاهی مردم عملاَ هیچ نقشی در ادارۀ مملکت ندارند.

در جامعه ی آن روز ایران،نظام دموکراسی وجود نداشت و حکومت پادشاهی بر قرار بود؛و هر پادشاهی که در برابرش نخبه ای مخالف خود ببیند او را از سر راه بر می دارد و این چیزی نیست که فقط مخصوص فرهنگ مردم ایران باشد.در طول تاریخ و در تمام دنیا،شخصیت های بزرگی بوده اند که با بیان دیدگاههای جدید و متضادشان به خطر افتاده اند مانند؛سقراط که حکومت و جامعه آن روز آتن حرفهای او نفهمید.ولی آیا می توان به این دلیل مردم آتن را بی فرهنگ خواند؟

البته باید به این نکته نیز توجه کنیم،درست است که نخبه کشی در تمامی اعصار و در بین تمامی جوامع وجود داشته است اما به نظر می رسد عدم توفیق نخبگان اصلاح در ایران بارزتر و ملموس تر باشد.

زیرا نوسنده علاوه بر قائم مقام، امیر کبیر و مصدق اشاره ای کوتاه به تاریخ بیهقی و داستان حسنک وزیر دارد و نکتۀ جالب توجه این که اندک زمانی پس از انتشار کتاب جامعه شناسی نخبه کشی،کرباسچی شهردار اسبق تهران (که به اعتقاد عده ی کثیری از مردم زحمات فراوانی برای توسعه،عمران و آبادی تهران کشیده بود) در دادگاه محکوم شد.

نویسنده در مقام جمع بندی و پایان مبحث مربوط به قائم مقام، سوالات اساسی و مهمی را مطرح می کند که به اعتقادش تا به امروز جوابی علمی و کارشناسانه به آنها داده نشده است.

"هنوز به صورت جدی و علمی این سؤال در ایران مطرح نشده که چرا 84 دوره نخست وزیری ایران در این دوران 200 ساله همه همراه با فساد و تباهی بوده اند و [نخست وزیران] کم و بیش عامل بیگانه و تسلیم آنها بوده اند.

چرا ملت ایران راهی را که پانصد سال است انتخاب کرده هنوز ادامه می دهد در حالی که این راه اقتصادی و این فرهنگ سیاسی- اجتماعی موجب انحطاط وی بوده است و او را به اسارت کشیده است؟

چطور ممکن است که سه نخست وزیر ایران فهم و جهان فهم و توانا و فساد ناپذیر و عدالت پرور را یاری نکرده باشند؟ولی با آن دیگران ساخته باشند؟

چگونه ممکن است که نسل شاهان ایران همه با کشت و کشتار و قتل عام روی کار بیایند؟چگونه ممکن است نسل شاهان از بیگانه رشوه بگیرند و منافع ملت را تاراج کنند؟چطور ممکن است ملت نخبگانی را هم که به عدالت پایبند بودند و در مقابل بیگانه ایستاده اند را مبغوض داشته است؟" ص:104

اینجاست که باید اعتراف کنیم که تا به امروز جواب قانع کننده ای به این سؤالات داده نشده است.

 

نویسنده به اشکالی عمده در نگرش ایرانیان به فرهنگ غرب اشاره دارد و می گو ید:"رجال ایران و در کل فرهنگ ایران،پیشرفت صنعت غرب و اتخاذ آن را فقط در ابزار و ماشین و کاربرد آن خلاصه می دانند.و هیچ وقت این نکته را فهم نکرده اند که پیشرفت و توسعۀ صنعتی در غرب با قالب های اجتماعی خاصی همراه بوده و مقولات فرهنگ سیاسی-اقتصادی –اجتماعی نیز همراه با بافت و شرایط خاص آن رشد کرده اند."ص:113

رضا قلی این نوع نگرش،یعنی خلاصه کردن پیشرفت صنعتی غرب در ابزار و اقدام به خرید ابزار از طریق فروش نفت و غیره را«باژگونه خوانی توسعه» می نامد.

ایرانیان مولد نیستند وعلاقه ی شدیدی به مصرف دارند و روحیۀ تنبلی در بین آنها موج می زند.هنگامی که کارشناسان سازمان ملل در زمان مصدق جهت رتق و فتق امور خودشان به خوزستان آمده بودند پس از مشاهدۀ رودخانۀ کارون گفتند این رودخانه غنی تر از معادن طلای آفریقای جنوبی است لیکن نیاز به کار کمر شکن دارد آن هم که کار ایرانیان نیست. ص:149

در مقام جمع بندی به بررسی پاره ای از ضعف های اساسی و ساختاری کتاب میپردازیم:

در این کتاب گزارشات فراوانی وجود دارد؛ولی این گزارشات به هیچ منبعی ارجاع نشده است. و حتی عدد و رقمی برای اثبات گفته ها وجود ندارد و نویسنده مطالب را بسیار کلی بیان کرده است.

قلم کتاب و ادبیاتی که نویسنده برای نوشتن برگزیده بود؛یکدست و مناسب نیست:در جائی گمان می کردیم که کتاب،سیر تاریخ است و در جایی دیگر،زبان کتاب،نزدیک به زبان جامعه شناسی می شد و در قسمتهایی از کتاب-مانند کتاب های رمان به وصف چشم و ابرو و دیگر ویژگیهای ظاهری شخصیتها،پرداخته شده بود.مثلا در مورد امیر کبیر می گوید:

"جسور و بی باک و دلیر بود.رفتاری متین و سنگین داشت.خنده کمتر از او دیده می شد.چشمانی نافذ داشت و....."ص:112

نویسنده در طول نوشته ی خود مدام به شرح نقص ها، کاستی ها و عقب ماندگی مردم ایران می پردازد و علل همه ی این عقب ماندگی ها را،در بیانی کلی،فرهنگ می داند و درست در جایی که خواننده منتظر است،تا این دلایل فرهنگی ریشه یابی و تحلیل شوند بحث را خاتمه می دهد.

وی تمام مشکلات ما را گردن بی فرهنگی مان می اندازد و گویی این بی فرهنگی،صفتی است که از ازل با ما بوده و تا ابد هم باید همراهمان باشد و در نتیجه این طرز تفکر،هیچ راهکار و هیچ پیشنهادی برای فرهنگسازی بیان نکرده است؛در صورتیکه وضع و اجرای قوانین،می تواند در دراز مدت به فرهنگ و هنجار تبدیل شود، زیرا در مواردی که وجدان جمعی و ضمانت اجرایی وجود ندارد یا هنوز به صورت فرهنگ در نیامده،این قانون و مجریان قانون هستند که باید با جدی گرفتن قانون آن را برای مردم درونی کنند.این روالی است که در تمام کشورهای توسعه یافته طی شده و این کار (فرهنگ سازی) وظیفه ی مسئولین یا همان نخبگان است. 4

 

پس نمی شود به صرف نبودن فرهنگ در بین مردم یک جامعه،برای همیشه از آن جامعه قطع امید کرد،بلکه باید برای بوجود آمدن آن فرهنگ سازی کرد.

اولین اصلی که هر محقق و نویسنده ای باید در نوشتن رعایت کند،خودداری و دوری از سوگیری و غرض ورزی است.

نویسنده این حق را ندارد که نظرات و دیدگاههای خود را مکرر تکرار و به خواننده القاء کند در حالی که در کل کتاب نه این نظرات را اثبات می کند نه به فکر اثبات آنهاست.(به طور مثال اشاره به فرهنگ فقیر سفله پرور)

وبی انصافی است اگر نخواهیم به نقاط قوت کتاب اشاره نکنیم:

نویسنده به مسائل و مشکلات جامعه نگاهی چند جانبه دارد و برای ریشه یابی مشکلات بر دیدی چند عاملی به جای تک عاملی تاکید دارد.وی به انتقاد از مصلحان اجتماعی ایران می پردازد و آنها را به سطحی بینی و نداشتن تحلیل عمیق و علمی متهم می کند.در واقع نویسنده می خواهد بگوید مردم ایران تمام نارسایی ها و معضلات اجتماعی خود را در استبداد و عوامل خارجی می داند در حالیکه سرچشمه ی مشکل را(یعنی خود را) نمی بیند.

به همین دلیل ساختار های جامعه از پانصد سال قبل تا به امروز فرقی نکرده و همچنان ما کشوری مصرف گرا هستیم و اعتقادی به علم وابتکار و نوآوری نداریم و دارای فرهنگی قبیله ای و مقلد می باشیم.

روحیه ی تنبلی نیز در مردم ایران وجود دارد شاید ریشه ی این تنبلی ها و عقب ماندگی ها،در سالهای مدید حکومت پادشاهی در ایران باشد و اینکه هیچگاه فکر کار و بستر سازی،در ذهن شاهان ایران،وجود نداشته است.اما این،هرگز بدان معنا نیست که مردم ایران،مردمی سفله پرور هستند،بلکه نشان دهنده ی بی کفایتی و بی برنامگی مدیران،در سطح کلان کشوری است که بستری را برای کار و پیشرفت مهیا نکرده اند.

لینک به دیدگاه

این کتاب با استناد به تاریخ به بیان علل عقب ماندگی ایران و نقش مردم، حاکمیت و عوامل خارجی در آن می پردازد و همزمان وضعیت و عوامل پیشرفت کشورهای خارجی را بررسی می نماید

این کتاب اطلاعات پراکنده را دسته بندی می کند و سردرگمی ها را از بین می برد و ما را با واقعیت های بسیاری آشنا می کند. تمام قسمت های کتاب آموختنی های بسیار دارد، بنابراین خواندن کامل ان بسیار سودمند خواهد بود اگر چه قلم نویسنده کتاب جاذبه ای دارد که شما را تا آخر با کتاب همراه می کند

 

فهرست مطالب گنجانده شده در این کتاب از این قرارند: “ویژگی فرهنگ اقتصادی ایران، میرزا ابوالقاسم قائم مقام، میرزا تقی خان امیر کبیر اتابک اعظم، از امیر تا مصدق و غیره

قسمتی از مقدمه کتاب: می گویند قائم مقام را توطئه گران دربار قاجار و محمد شاه به کمک ایادی بیگانه کشتند و امیرکبیر را به همین شکل به روزگار ناصرالدین شاه نسبت می دهند و مصدق نیز چهل سال تبعید و زندان را مدیون سازمان سیا و پهلوی است. این کتاب می گوید اینها علت قریب هستند، باید به دنبال عللی گشت که اگر نبودند نظامی پرداخته نمی شد که در آن اصلاحگران توفیقی به پیشبرد مقاصد خود نیابند. آن علت ها عللی بودند که استبداد را دامن زدند و مانع جدی توزیع قدرت بودند و هم جلوی انباشت ثروت را می گرفتند و هم انباشت علم را. زندگی روزمره بود و در نتیجه مانع تقسیم کار فکری و مانع انباشت علم و دانش نیز بودند (ادامه دارد

در صفحه 213 در رابطه با واژه ساده “کار” می خوانیم: فرانسوی ها همان تلقی را از کار ندارند که ژاپنی ها و ژاپنی ها همان چیزی را از کار نمی فهمند که ایرانی ها. وقتی به ایرانی گفته می شود “کار” منظور بیشتر این است که با یک پیچیدگی خاص موفق شود یکبار و برای همیشه ” دست خود را به جایی بند کند” و مسئله تخصص و دانش ان کار، ادامه و پیشبرد آن، آزمایش و رشد در آن کار و هزاران “و”ی دیگر در آن بی معنی است. اما ژاپنی ها (ادامه دارد

در صفحه 213 در رابطه با مصدق می خوانیم: نخست وزیر ما در مورد مردم سخت مأخوذ به حیا بود. نه چون ماکیاول بود که تمام اندرون سیاست را بر ملا کند و نه لاابالی که به اصول آن سرسپرد، بلکه سیاست مداری بی نهایت شریف بود که سعی وافری داشت از کسی بد نگوید، حتی از دشمنانش چه رسد به مردم که تنها برای آنها زندگی می کرد. روی این عقیده و ایمان بود که (( هر چه فحش شنیدم و یا در جرائد بی مسلک مزدورخواندم، پر کاهی بر من اثر ننمود. و هر وقت به یاد پندی می امدم که از مادرم شنیدم و آن پند این بود که “وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که آنها در راه مردم تحمل می کنند” برای مبارزه بیشتر حریص می شدم و خود را بهتر مجهز می کردم.)) و (( من این نهضت را تا زنده ام ادامه می دهم و از راه ان منحرف نخواهم شد.)) و از روی انصاف هم نشد. و اینها سه نفر بیشتر نیستند. قائم مقام می گفت این معاهده ترکمن چای تحمیل است و من به ” مردی و نامردی” آن را می شکنم. و امیر با تقدیم رگ دست حرف خود را ثابت کرد . بقیه همه در تنگناها با توجیه و توسل به آسمان و ریسمان از کوره مبازره سر برتافتند. ولی پیشبرد کار همیشه منوط بر حمایت مردم است، چون من ” نهضت استیفای حقوق ملت را تا جایی ادامه می دهم … که در این راه دشوار از برکت افکار عمومی مستفیص و بهره مند هستم و از هیچ مشکلی نمی هراسم

لینک به دیدگاه

در فرهنگ ما خصوصياتي ناخوشايند حاكم است كه پيامدهاي سوئي دارد ولي به علت شيوع آنها قبح خود را از دست داده و به صورت فرهنگي عميق و پا برجا درآمده است. وظيفه تربيت از جاكندن اين خصوصيات اخلاقي است كه با وجود برخورداري از صعوبت، غيرممكن نيست تعليم و تربيتي كه جامعه را در جهت صلاح تغييرندهدبه وظيفه خودعمل نكرده است .نمونه هايي ازاين خصوصيات اجمالا مورد بحث قرار مي گيرد كه از آن جمله موارد زير مي باشد:

لینک به دیدگاه

وقت نشناسي

 

 

در محاورات و مراسم با مواردي روبرو مي شويم كه نشانگر آن است كه وقت براي گذراندن است نه استفاده بهينه و چيزي كه روي آن حساب نمي شود زمان است به نمونه هايي در اين زمينه اشاره مي شود

 

 

قرارهاي ملاقات با چنين حرفهايي انجام مي شود من ساعت 5تا6 منتظر تو هستم. يعني با يك ساعت تفاوت، وقت ملاقات تعيين مي شود. اين نشان مي دهد كه يك ساعت طرف علاف باشد و مهمتر آن كه طرف مي پذيرد و اهميتي به اين موضوع نمي دهد

 

افراط در حرف و تفريط در عمل

 

 

اگر حرفهايي كه زده مي شود يك در هزار آن عمل شود كشور گلستان و زندگي ها مرفه مي گردد. فن حرف زدن بدون پشتوانه عمل هنري است كه در فرهنگ ما ارزش محسوب مي شود قطعا شنيده ايد كه مي گويند فلاني خوب حرف مي زند، براي نمايندگي مجلس خوب است. در يك سخنراني همه را تحت تآثير قرار داد و... كساني كه اين هنر را دارند غالبا در جامعه پيش مي روند و ارتقاء مي يابند و مهمتر آن كه بعدا كه حرفهاي خود را جامه عمل نپوشانند باز با حرف چنان توجيهاتي مي كنند كه همه را مجاب مي كنند و عامه مردم نيز كه علمي فكر نمي كنندو آمار و ارقام و مصداق عمل، نمي خواهند، قانع مي شوند و در اين ميان صاحبان حرف موفق مي شوند اين فرهنگ موجب مي شود كه مردان عمل رشد نكنند و صاحبان حرف در عرصه جامعه از موقعيت خوبي برخوردار گردند. همه مي گويند «دو صد گفته چون نيم كردار نيست» خود اين هم به صورت حرف ارائه مي شود و آنچه مورد توجه نيست، عمل است.

 

كم كاري

 

 

كار هم در فرهنگ ما پيش از آنكه كار باشد، وقت گذراني است. بسياري از مؤسسات فقط حقوق حضور كارگر يا كارمند را مي پردازند. اگر بازدهي كاررا بررسي كنند آنچه بدست مي آيد جز تأسف چيز ديگري نيست. اكثر افراد كم كار مي كنند و توقع زياد دارند، همه چيز مي خواهند، مسكن، ماشين، زندگي مرفه. ولي در قبال آن حاضر به كار فعال نيستند.

 

قانون گريزي

در جامعه ما هنوز فرار از قانون به زرنگي و شجاعت تعبير مي شود. در ادارات كساني كه مشكلات و نيازهاي فردي خود را بر رعايت قانون ترجيح مي دهند و مصرا با قانون شكني خواستار انجام كار خود هستند كم نيستند. همه اش حرف آنها اين است كه قانون تبصره و استثناء هم دارد و از طرفي مجريان قانون اگر با اصرار، الحاح، گريه، تهديد و يا تطميع مراجعان خود روبرو شوند چه بسا در بسياري موارد تحت تأثير قرار گيرند و قانون را زيرپا گذارند. قطعا ديده ايد كه افراد زيادي زرنگي هاي خود را در مجالس و محافل در رابطه با عدم پرداخت و يا كم دادن ماليات عنوان مي كنند. بسياري از شركتها و مؤسسات تجاري و... دو دفتر حساب دارند، يكي را براي دادن ماليات طوري تنظيم مي كنند كه مشمول ماليات نشوند و يا كم بپردازند و براي اين كار افرادي از خدابي خبربه نام «حساب ساز»وجود دارند كه با نرخهاي زيادي اين كار را انجام مي دهند. اين نوع رفتارها موجب شده است كه تعبير مردم به سمتي جهت داده شده كه گويا اجراي قانون فقط براي بي كسان است و براي باكسان محدوديت قانوني وجود ندارد.

لینک به دیدگاه

عدم احساس مسئوليت اجتماعي

 

 

افراد جامعه ما اكثرا منافع فردي را بر منافع جمعي ترجيح مي دهند و احساس مسئوليت اجتماعي در ما رشد نكرده است. خاكروبه منزل خود را در كوچه مي ريزيم، در حفظ و نگهداري بيت المال دقت نمي كنيم راننده يك اداره مي گفت خودروي سواري دولتي به علت عدم نگهداري درست، بيش از سه سال دوام ندارد و حال آنكه همان خودرو دست يك كرايه كش كه از صبح تا شب كار مي كند بيش از 10 سال به خوبي كار مي كند.

 

تظاهر و ريا ‏

 

 

ريا و تظاهر رفتاري است كه فرد به قصد سوء استفاده بدون آنكه بدان معتقد باشد انجام مي دهد. دو چهره بودن و نقش بازي كردن در جلوي مردم به قصد سوء استفاده آفتي است كه فرد را بي هويت و جامعه را تباه مي سازد اين حالت با درجات متفاوت در فرهنگ ما وجود دارد و ريا و تظاهر به دين داري به صورتهاي مختلف ارائه مي شود:

 

 

- لباس پوشيدن و آرايش ظاهر به صورت حزب اللهي

 

 

- ذكر گفتن و تسبيح چرخاندن ‏

 

 

- بذل و بخشش و كمك هاي مادي آشكارا در برنامه هايي كه خبر آن پخش شود و احتمالا در پاره اي موارد پرداخت وجوهات (همه اينها به قصد سوء استفاده است نه به قصد قربت)‏

 

 

- مسأله شرعي پرسيدن بدون آنكه نياز داشته باشد. ‏

 

 

 

 

تقلب و نادرستي ‏

 

 

روحيه كمك در بسياري افراد زماني گل مي كند كه در جهت انحراف و تقلب باشد. تقلب رساندن در امتحانات، آدم خاطي را فراري دادن و... از جمله اين موارد است. نادرستي و تقلب در شؤون زندگي ما كم و بيش وجود دارد. تقلب در خريد و فروش، تقلب در انجام كارها، خيانت در امانت و... همه ما شاهد جعبه هاي ميوه كه روي آن ميوه هاي خوب چيده شده و زير آن ميوه هاي نامرغوب، مي باشيم و يا تقلب در تهيه شيريني، ساندويچ و مواد خوراكي كه بسيار هم خطرناك و با جان مردم سروكار دارد. ‏

 

 

 

 

عدم شجاعت اخلاقي

 

 

شجاعت اخلاقي ايجاب مي كند كه از حق دفاع شود و براي برپايي عدالت در مقابل زورمندان اقامه حق گردد قطعا در حوادث روزمره ديده ايد كه اگر در يك حادثه رانندگي فردي زير گرفته شده و يا دزدي از خانه اي سرقت كرده اكثر افراد به جاي دفاع از حق، و دستگيري مقصر و حضور در محاكم براي شهادت، شانه خالي كرده و بي تفاوت از صحنه مي گذرند و در پاره اي موارد فرار مي كنند. مسأله امر به معروف و نهي از منكر يا اجرا نمي شود و يا بد اجرا مي شود. اين بي تفاوتيها به مرحله اي رسيده است كه اكثر مردم ورد زبان آنها است كه مي گويند چرا سر بي دردمان را به درد بياوريم. شتر ديدي، نديدي. ‏

 

 

 

 

عدم رعايت حقوق ديگران

 

 

رعايت حقوق ديگران از اهم فضائل اخلاقي است كه بايد از ابعاد فردي و اجنماعي در فرهنگ جامعه تزريق گردد. در جامعه ما مظاهري از عدم رعايت حقوق ديگران در رفتارهاي روزمره به چشم مي خورد كه از آن جمله است:

 

 

عدم رعايت نوبت كه صحنه هاي زيادي از آن را در مغازه هاي نانوايي و هر جا ازدحامي است كه رعايت نوبت ضرورت دارد ديده مي شود.

 

 

-گران فروشي: قيمتهاي متفاوت از يك جنس در مغازه هاي مختلف نمونه اين صفت ناپسند است.

 

 

-عدم رعايت حقوق همسايه: صداي بلند راديو، نوارهاي دلخراش... نم. نه هايي از اين قبيلند.

 

 

-مزاحمتهاي خياباني به صورتهاي مختلف نظير تنه زدن، برخوردهاي نامناسب با خانمها و دختران، كيف زدن، و...

 

 

- كلاه برداري از قبيل فروش اجناس تقلبي، به كاربردن جنس معيوب يا بدون كيفيت در تعميرات، كم گذاشتن در پيمانكاري ها

 

 

- تفحص در احوالات شخصيه - غيبت- تهمت و افترا‏

لینک به دیدگاه

یکی به من بگه با تناقض ها چیکار کنیم ؟

بعضی وختا وجدان -عقل - منطق حتی افراد داخل خونواده راه خوب و متعادل رو به ما یاد میدن اما جامعه ما (منظورم هر محیطی غیر محیط خونه و هر شخصی غیر افراد داخل خونه هس ) غیر این رو ازمون میخواد

و اگه غیر این باشیم خود به خود طرد میشیم

بعضی وختا این طرد شدنها اونقدر پی در پی و پشت سرهم و گاها همراه با موفقیت ظاهری دیگرون و شکست خود فرد همراه میشه که خود اون فرد هم کم کم به باور های خودش هم شک میکنه

از خودش می پرسه آیا روش من غلطه ؟

آیا من غلط فکر می کنم؟

مگه ممکنه این همه ادم اشتباه کنن و من فقط درست فکر کنم

 

با تناقض ها چیکار کنیم ؟

شما دچارش نشدید ؟

لینک به دیدگاه
یکی به من بگه با تناقض ها چیکار کنیم ؟

بعضی وختا وجدان -عقل - منطق حتی افراد داخل خونواده راه خوب و متعادل رو به ما یاد میدن اما جامعه ما (منظورم هر محیطی غیر محیط خونه و هر شخصی غیر افراد داخل خونه هس ) غیر این رو ازمون میخواد

و اگه غیر این باشیم خود به خود طرد میشیم

بعضی وختا این طرد شدنها اونقدر پی در پی و پشت سرهم و گاها همراه با موفقیت ظاهری دیگرون و شکست خود فرد همراه میشه که خود اون فرد هم کم کم به باور های خودش هم شک میکنه

از خودش می پرسه آیا روش من غلطه ؟

آیا من غلط فکر می کنم؟

مگه ممکنه این همه ادم اشتباه کنن و من فقط درست فکر کنم

 

با تناقض ها چیکار کنیم ؟

شما دچارش نشدید ؟

من درست متوجه نمیشم سارا جون.تناقض تو چی؟وقتی تو معیار درستی انتخاب کنی روش درست و منطق درستی انتخاب کنی دیگه هر چیزی مخالف اون نادرسته.این که تناقض نیست.اگه منظورت اینه که جامعه تو رو به سمت هنجاری سوق میده که به نظرت اشتباهه کاری که میکنی جواب پرسش همین تاپیکه..............................

لینک به دیدگاه
من درست متوجه نمیشم سارا جون.تناقض تو چی؟وقتی تو معیار درستی انتخاب کنی روش درست و منطق درستی انتخاب کنی دیگه هر چیزی مخالف اون نادرسته.این که تناقض نیست.اگه منظورت اینه که جامعه تو رو به سمت هنجاری سوق میده که به نظرت اشتباهه کاری که میکنی جواب پرسش همین تاپیکه..............................

ببینید

بزارید حرف یه بنده خدایی رو نقل کنم

میگه

ما داریم تو جامعه ای زندگی می کنیم که اونایی که میدون هرگز نمیرسن اما اونایی که ایستاده اند میرسن

و

بقیه حرفاش یادم نیس

 

اما به نظرم همین قدر گفته این شخص کافیه تا منظور منو برسونه

اما نکته دیگه

 

ببنید یه وختایی هس که شرایط همین جوری به وجود میاد اما بعضی وختا نه !

شرایط رو برامون دیکته می کنن

یعنی وادارت میکنن تو یه محیط از پیش طراحی شده و کنترل شده حرکت کنی !

اینا خیلی فرق میکنه باهم

لینک به دیدگاه
ببینید

بزارید حرف یه بنده خدایی رو نقل کنم

میگه

ما داریم تو جامعه ای زندگی می کنیم که اونایی که میدون هرگز نمیرسن اما اونایی که ایستاده اند میرسن

و

بقیه حرفاش یادم نیس

 

اما به نظرم همین قدر گفته این شخص کافیه تا منظور منو برسونه

اما نکته دیگه

 

ببنید یه وختایی هس که شرایط همین جوری به وجود میاد اما بعضی وختا نه !

شرایط رو برامون دیکته می کنن

یعنی وادارت میکنن تو یه محیط از پیش طراحی شده و کنترل شده حرکت کنی !

اینا خیلی فرق میکنه باهم

سجاد تو یکی از پستای همین تاپیک مثال خوبی زده بود.متاسفانه نتونستم ادرس پست رو برات بزارم......مضمونش بصورت زیره:

متاسفانه مثل جامعه ما مانند عده ای میمونه که تو یه اتاقی نشسته اند و مشغول خوردن و پاشیدن هستند.اونقدر سرگرم لهو و لعب هستند که حواسشون به اطراف نیست که چقدر آلوده کردند.حالا یکی از اون جمع پا میشه و بعد از دیدن اطراف به جمع میگه بیاین کمک کنیم تا اینجا رو تمیز کنیم........................بقیه هم میگن.به ما چه.حالا که خودت وایسادی اینجا رو هم تمیز کن......اون شخص هم با خودش میگه چرا من تمیز کنم............چرا بقیه شرکت نمیکنند..........بعد خودش هم میشینه و مث بقیه به خوردن و خراب کردن ادامه میده.

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...
تازگیا یه کتاب خوندم به نام:چرا عقب مانده ایم...نوشته علی محمد ایزدی...

خیلی جالب بود...خوندنشو توصیه میکنم..:icon_gol:

 

تو سایت فیتلر شده فارسی بوک همه کتابهای مرتبط با این موضوع وهمین کتابی که ذکر کردید هستش

کتاب بسیار جامع وجالبیه

ممنون:icon_gol:

لینک به دیدگاه

آیا تغییر و اصلاح در ساخت و بافت جوامع به دست نخبگان و از بالا انجام می شود یا بر اثر تحول در زمینه و بستر اجتماع و از پایین؟

 

در دو سده اخیر برخی از نخبگان سیاسی ایران می خواسته اند در ساخت و بافت جامعه ای که بر صدر آن قرار می گرفته اند اصلاحاتی بکنند و تغییراتی دهند. گرچه اینان در وجدان تاریخی توفیقاتی به دست آوردند و نامشان به نیکی بر صفحه روزگار برجا ماند اما خود قربانی خواست ها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. نمونه بارز آن میرزا تقی خان امیر کبیر است و پیش از او میرزا ابوالقاسم قائم مقام و پس از او دکتر محمد مصدق. این سه تن نه در خواست و اراده تنها بودند و نه در نتیجه ای که عایدشان شد.

 

جامعه شناسي نخبه كشي...(نوشته پشت جلد!)

لینک به دیدگاه

یکی از نشانه های پیشرفت فکری-علمی جامعه، قطع رابطه با تحلیل ساده عامیانه، به نفع تحلیل های دقیق تر و منطقی تر و عقلانی تر است.

جامعه شناسي نخبه كشي...(ص ۲۵)

لینک به دیدگاه

تجاوز به حقوق دیگران!!!!

یکی از مشکلات بزرگ ما...فرقی هم نداره...برا همه هست...

چند وقت پیش حذف و اضافه واحدا بود...بچه ها دم در اتاق استاد مربوطه وایساده بودن ..اما بعضیا تا دوسشونو میدیدن میگفتن فلانی برام جا گرفته!!!میرفتن کارشونو حل میکردن ...من و چند نفر دیگه وایساده بودیم و حرص میخوردیم..اما کسی علنی اعتراض نمیکرد...چون همکلاسی بودیم!!!

من برا یه سوال نیم دقیقه ای 35 دقیقه معطل شدم!!!!!

بعدش با دوسم در مورد این ادمای به اصطلاح مهندس بی فرهنگ حرف میزدیم...

بعدش رفتیم سلف...صفریا یه صف چند کیلومتری گرفته بودن....دوسم گفت این صفریا دارن حق مارو میخورن..ما که نمیتونیم معطل بشیم...من اول گفتم نه...زشته...ناحقیه...اما بعد رفتیم جلو و غذامونو گرفتیمو رفتیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خالصه دیگه!!!!!!!!!

میخوام بگم ما حق کشی رو میبینیم اما بادلیل و برهان الکی خودمونم تکرار میکنیم!!!

لینک به دیدگاه
آیا تغییر و اصلاح در ساخت و بافت جوامع به دست نخبگان و از بالا انجام می شود یا بر اثر تحول در زمینه و بستر اجتماع و از پایین؟

 

در دو سده اخیر برخی از نخبگان سیاسی ایران می خواسته اند در ساخت و بافت جامعه ای که بر صدر آن قرار می گرفته اند اصلاحاتی بکنند و تغییراتی دهند. گرچه اینان در وجدان تاریخی توفیقاتی به دست آوردند و نامشان به نیکی بر صفحه روزگار برجا ماند اما خود قربانی خواست ها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. نمونه بارز آن میرزا تقی خان امیر کبیر است و پیش از او میرزا ابوالقاسم قائم مقام و پس از او دکتر محمد مصدق. این سه تن نه در خواست و اراده تنها بودند و نه در نتیجه ای که عایدشان شد.

 

جامعه شناسي نخبه كشي...(نوشته پشت جلد!)

شاید هردو با هم....باید تو جامعه بسترش به وجود بیاد...که کار رسانه است!!!:icon_pf (34):مدرسه،سطح شهر و.....کسی هم باید راهنمای مردم باشه....

شعار زیاده اما راهکار نیست...

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

برای ملتی که دردش رو گم کرده چه باید نوشت

از چه باید نوشت؟

بحران ملت چیه؟

هویت

مشروعیت

مقبولیت

تفاهم

دگردیسی

گم شدگانی درافکار وعقایدی گاه التقاطی وگاه خنده دار

هیچ فکری خنده دارنیست پس برای چه بخندیم!

اصلاح وتغییر دریک جامعه از بالا به پایینه یا ازپایین به بالا؟

عجب سوال خنده داری!

بالا وپایین ندارد این جامعه که نگران اصلاحش باشیم

ما متمدن ترین وبا شعورترین ومتعالی ترین اجتماع درکل بشریت هستیم

چه موافق وچه مخالف براین ادعا تاکید دارند ولی درمنگی نشئگی وحشت اورمان سایه وارسقوط میکنیم

تضاد افکار

بجای انکه سازنده باشد بحران ساز هست

هیچ کس فکر دیگری را قبول ندارد وافکار هم جمعی تقلید

کلا ما خیلی باحالیم

چه باید کرد؟

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...